تحلیلی
از شین میم شین
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
·
معنی تحت اللفظی:
·
من اگرچه در چشم یار خوار شده ام، ولی رقیب هم این چنین
محترم نخواهد ماند.
1
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
·
رقیب در این بیت به احتمال قوی نه به معنی مراقب یار،
بلکه به معنی دلباخته یار بکار می رود.
·
رقیب در این بیت به معنی رقیب خود خواجه است و در زمینه
تسخیر و تملک دل یار با خواجه در رقابت است.
·
رقیب می تواند شاعری دیگر باشد، اگر منظور خواجه از یار،
خانی و یا سلطانی باشد.
2
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
·
از این بیت، ضمنا می توان دریافت که رقیب به تحقیر عاشق
و به تخریب اعتبار او نزد یار می پردازد و عاشق را از چشم یار می اندازد تا خود
یکه تاز میدان «عشق» گردد.
·
جالب اما واکنش خواجه نسبت به کنش موفقیت آمیز رقیب است:
3
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
·
خواجه به جای عمل، مثلا به جای ترمیم و تعمیر اعتبار تخریب
گشته ی خویش و یا به جای مقابله به مثل و تحقیر رقیب و تخریب اعتبار او، تن به
تسلیم در می دهد و توهم آن را در دل می پرورد که بالاخره روزی رقیب هم از چشم یار
خواهد افتاد و مورد احترام یار نخواهد بود.
·
تئوری اجتماعی مبتنی بر ریاضت و رضایت خواجه در همین بیت
نیز تبیین می یابد و تبلیغ می شود.
4
·
تئوری تسلیم و تحمل و رضای خواجه یکی از ستون های اصلی
عمارت ایدئولوژیکی او ست و مثل خط سرخی از سراسر دیوان او گذشته است.
·
خواجه خواننده و شنونده شعر خود را به تسلیم و تحمل سختی
و ریاضت و رضایت فرامی خواند و نه به مقاومت و مبارزه و پیروزی و رهائی.
·
خواجه خواننده اشعار خود را خواب می کند و نه بیدار، خلع
سلاح نظری می کند و نه تجهیز به تسلیحات نظری و عملی رهایس فردی و اجتماعی.
·
به همین دلیل خواننده تیز اندیش اشعار خواجه ـ دیر یا
زود ـ به این نتیجه می رسد که خواجه مرتجع
است و نه انقلابی.
·
عوامفریب ست و نه روشنگر.
5
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
·
ضمنا در همین بیت، بی اعتنائی خواجه نسبت به آخر و عاقبت
همنوعان آشکار می گردد:
·
خواجه طالب سعادت رقیب نیست.
·
خوشحالی خواجه از آن است که رقیب خوار شود.
·
آنتی هومانیسم در ایدئولوژی همه نمایندگان همه طبقات اجتماعی
واپسین به چشم می خورد:
·
نیچه و شرکاء ترجیح می دهند که اکثریت بشریت برده و ذلیل
و خوار شود تا اقلیتی در ناز و نعمت بسر برد.
6
·
حالا برای درک بهتر این بیت، نظری به تمامی غزل خواجه می
اندازیم و آن را مورد تجزیه و تحلیل دیالک تیکی قرار می دهیم:
رسید
مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان
نماند، چنین نیز هم نخواهد ماند
من
ار چه در نظر یار خاکسار شدم
رقیب
نیز چنین محترم نخواهد ماند
چو
پرده دار به شمشیر می زند همه را
کسی
مقیم حریم حرم نخواهد ماند
چه
جای شکر و شکایت ز نقش نیک و بد است
چو
بر صحیفه هستی رقم نخواهد ماند
سرود
مجلس جمشید گفته اند:
«این
بود
که
جام باده بیاور که جم نخواهد ماند.»
غنیمتی
شمر ای شمع، وصل پروانه
که
این معامله تا صبحدم نخواهد ماند
توانگرا،
دل درویش خود به دست آور
که
مخزن زر و گنج درم نخواهد ماند
بدین
رواق زبرجد نوشته اند به زر
که
جز نکویی اهل کرم نخواهد ماند
ز
مهربانی جانان، طمع مبر حافظ
که
نقش جور و نشان ستم نخواهد ماند
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر