تحلیلی
از شین میم شین
·
ما امروز تصادفا و
برای اولین بار به همت حریفی با نوشته ای از یغما گلروئی آشنا شده ایم.
·
ظاهرا ایشان خیلی
معروفند و صدها هزار نفر طرفدار دارند.
·
در نتیجه می توان
از طریق تأمل روی افکار ایشان با تیر واحدی حداقل دو نشان زد:
الف
·
از سوئی می توان با
یکی از روشنفکران معاصر و معروف آشنا شد و در آئینه ی آثار او به توسعه و یا سقوط فکری و فرهنگی و اخلاقی جامعه
فعلی ایران تا حدودی پی برد.
·
چون در آثار هنری
(و در هر اثر مادی و فکری و روحی دیگر) پدیده ها و روندهای طبیعی و اجتماعی بطور
عینی (یعنی چه بسا بی آنکه خود صاحب اثر ملتفت شود) انعکاس می یابند.
ب
·
ثانیا می توان به
سطح فکری و فرهنگی و اخلاقی و معرفتی ـ نظری متعالی و یا نازل صدها هزار نفر از نسل جدید
وقوف پیدا کرد که با افکار ایشان همسوئی دارند.
·
شاعر در این بیت آغازین
شعر، به هر دلیلی به معرفی توده ای ها می پردازد.
·
کشف مهم شاعر این
است که توده ای ها هنوز هستند.
·
این کشف و افشای آن
اما به چه معنی است؟
·
این اولا می
تواند بدان معنی باشد که گویا کسانی بر این باورند که توده ای ها پس از سرکوب سازمان
های حزب توده و اعدام اکثریت رهبری آن و تخریب عمیق اعتبار آن، محو و نابود شده
اند.
·
شاعر اما چنین
کسانی را در هر کجای هیرارشی (سلسله مراتب) اجتماعی هم باشند، به خطای فکری خود آگاه
می سازد و ادامه حیات توده ای ها را آژیر می کشد.
·
حتما خواننده این
شعر از خود می پرسد که چرا شاعر توده ای ها را زیر ذره بین خود قرار می دهد و نه
اعضای احزاب و سازمان ها و گروه های دیگر را؟
·
ما نه اهل خیال
بافی هستیم و نه علم غیب داریم.
·
شاید شاعر ادامه
حیات اعضای بقیه احزاب و سازمان ها و گروه های سیاسی را هم آژیر کشیده اند و اکنون
نوبت به توده ای ها رسیده است.
·
در هر صورت، اگر
کسی یافت شود که فکر کند که با انحلال حزبی و کشتار رهبری آن و تخریب سازمان های آن
می توان فاتحه ای قطعی بر اعضای آن خواند، باید در بودن ذره ای مغز در کله چنین
کسی تردید داشت.
·
ایراد اسلوبی
شاعر اما در این است که او اسلوب متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) مذهبیون با و بی عمامه
را برای «روشنگری» خود به خدمت می گیرد.
·
اسلوب فکری شاعر
همان اسلوب آخوندهای وطنی و بین المللی است.
·
توده ای ها یعنی اعضای
حزب توده.
·
میان توده ای ها و
حزب توده همان رابطه ای بر قرار است که میان قطره ها و رود، میان عضو و جامعه،
میان عنصر و سیستم و یا میان جزء و کل.
·
مراجعه کنید به دیالک
تیک جزء و کل، دیالک تیک عنصر ـ ساختار ـ سیستم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری
·
شاعر اما بسان
طلاب حوزه های «علمیه» به جزء چسبیده است و کمترین اعتنائی به کل ندارد.
·
ایراد این متد و
یا اسلوب فکری این است که شاعر به فرق، تفاوت و بدتر از همه، به تضاد دیالک تیکی جزء
و کل، عنصر و سیستم واقف نیست.
·
در حالی که حتی
شعرای قرون وسطی از قبیل سعدی به این دیالک تیک ها وقوف ستایش انگیز داشته اند.
·
مراجعه کنید به تحلیل
آثار و اشعار فردوسی، سعدی، حافظ، شیخ شبستر و غیره در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
·
معمولا کسانی که
از اسلوب متافیزیکی برای «توضیح» قضایا بهره برمی گیرند، یا عامی و عقب مانده و بی
سوادند و یا عوامفریب و شیاد و حقه باز.
·
اینکه شاعری در
دهه دوم قرن بیست و یکم اجزاء را علم می کند و کل را فراموش، عناصر را عمده می کند
و رسوا می سازد و سیستم را نادیده می گیرد، هم تأسف انگیز است و هم شرم انگیز.
·
چون اجزای هر کل
و عناصر هر سیستم می توانند ربط تعیین کننده ای به کل و سیستم نداشته باشند.
·
به همان سان که
می توان تعدادی توده ای پیدا کرد که تابع وزش باد باشند، به همان سان نیز می توان
توده ای هائی را پیدا کرد که شعورمند و شخصیت مند و پرنسیپ مند باشند.
·
تعیین کننده کل و
سیستم است و نه جزء و عنصر.
·
البته بی آنکه جزء
و عنصر هیچ واره و هیچ کاره باشند.
·
شاعر اولین مشخصه
ای که از توده ای ها در اختیار صدها هزار طرفدار خود قرار می دهد، سبیل مندی آنها ست.
·
توده ای ها بزعم
شاعر همه از دم سبیل دارند.
·
آنهم نه سبیل فخر
انگیز هیتلری، بلکه سبیل شرم انگیز استالینی.
·
خوب داشتن سبیل
از هر نوع آن عیب است و یا حسن؟
· صادق هدایت و نه
فقط او، سبیل هیتلری داشت، آیا داشتن سبیل هیتلری حسنی برای صادق هدایت محسوب می
شود و یا عیبی؟
·
آیا داشتن سبیل
استالینی بزعم شاعر مثبت است و یا منفی؟
·
ضمنا می توان به
دلیل سبیل کسی، ماهیت او را تعیین کرد و احیانا حلق آویزش کرد؟
·
این بزعم شاعر دومین
مشخصه توده ای ها ست:
·
پیرو باد بودن.
·
فواره واره بودن
در معرض وزش باد.
·
این ادعای شاعر
بدان معنی است که توده ای ها مشتی بی شخصیت و بی پرنسیپ اند.
·
شاید شاعر حق
داشته باشد.
·
سؤال ولی این است
که از 70 میلیون عضو جامعه فقط توده ای ها هستند که تابع بادند و یا احزاب و
سازمان ها و گروه ها و شخصیت های دیگر هم یافت می شوند؟
·
اگر احیانا یافت
می شوند، چرا شاعر فقط توده ای ها را افشا می کند و نه احدی از بقیه را؟
·
حالا (و نه فقط
حالا، بلکه همیشه خدا) که دیوار توده ای
ها کوتاه ترین دیوارها ست و هر علیل و ناقص الخلقه و عقب مانده مادر زادی حتی می
تواند به آسانی خوردن آب از آن بالا رود، ما برای کشف صحت و سقم ادعای شاعر، آن را
به محک تجارب خویش می زنیم.
·
ما حداقل صد نفر
توده ای را شخصا و به نام می شناسیم و از این صد نفر حتی سه نفر سبیل استالینی نداشته
اند.
·
ثانیا از این صد
نفر حتی یک نفر به خاطر نداریم که لحظه ای از عمر خود را فواره واره زیسته باشد.
·
البته شاید شاعر شناخت
وسیعتری از توده ای ها داشته باشند و ما در روند تحلیل این شعر با دلایل شاعر در
این زمینه آشنا شویم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر