۱۳۹۳ مرداد ۲۵, شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (154)


فصل پنجم
 ایدئالیسم
پروفسور دکتر اندراس گدو
برگردان شین میم شین

 بخش چهارم
پوزیتیویسم و فلسفه حیات
به مثابه طرز تفکر:
انکار سیستم وارگی تفکر کلاسیک بورژوائی

قسمت نهم
جانشینان فلسفه حیاتی و پوزیتیویستی نیچه:
مارتین هایدگر و آرتور دانتو
ادامه

13 
·        متافیزیک سوبژکتیویته ی اراده به قدرت در استنباط هایدگر، فصل آخر جمعبندی در فلسفه سوبژکتیویته را نمودار می سازد که تعین ماهوی عصر جدید است و «نسیان وجود»، بر این نتیجه گیری مذبوحانه مبتنی است که «زینده» (موجود) باید آن را در اندیشه و عمل از آن خود کند.

14
·        این تشحیص ایدئالیسم در فلسفه نیچه از سوی هایدگر و انتقاد هایدگر از آن اما با وزنه ای دوگانه در کفه دیگر ترازو همراه است:

الف
·        هایدگر از سوئی، ایدئالیسم فلسفه نیچه را به عنوان «متافیزیک غرب» محسوب می دارد.  

ب
·        هایدگر اما از سوی دیگر ضمن زدن مهر ایدئالیسم بر پیشانی فلسفه نیچه، فلسفه وجود خود را به مثابه تنها راه ممکنه ی غلبه بر ایدئالیسم جا می زند.

15
·        این بدان معنی است که نقاب برداری از چهره فلسفه ضد ایدئالیستی روشن نیچه به نقاب افکندن بر چهره ایدئالیسم فلسفه وجود خود هایدگر منتهی می شود و تداوم آن با فلسفه نیچه که هاله ضد ایدئالیستی اش را هایدگر خود اعلام می دارد، به تراکم و تغلیط ابر انبوه مه (ابهام) حول فلسفه وجود خود هایدگر منجر می شود.

16
·        به این درک هایدگر از نیچه، تشخیص و رد گشتاورها و تمایلات پوزیتیویستی فلسفه نیچه نیز تعلق دارند.
·        هایدگر اما آنها را تحت تابعیت مفهوم مغشوش و بی حد و سرحد (بی در و پیکر)  پوزیتیویسم قرار می دهد.
·        مفهومی که در آن پوزیتیویسم و افلاطونیسم، یعنی ایدئالیسم بطور کلی و فلسفه «زینده» در هم تنیده اند.   
 آرتور کوله مان دانتو (1924 ـ 2013) 
فیلسوف، منتقد هنری، نماینده فلسفه تحلیلی امریکائی
موضوعات پژوهش:
استه تیک
تئوری هنر
فلسفه تاریخ
فلسفه روح
تئوری عمل
عرفان 

·        آرتور دانتو اما بر خلاف هایدگر، می کوشد تا اهمیت پیوند نیچه با پوزیتیویسم بطور کلی را که بطور تاریخی در نیمه اول قرن بیستم تشکیل شده، نخست با «فلسفه تحلیلی معاصر» برجسته کند.
·        (آرتور دانتو، «نیچه به مثابه فیلسوف»، 1965، ص 13، 82)    
1
·        دانتو هم در توضیح این پوزیتیویسم بر آن است که آن از حد مسئله ماتریالیسم و ایدئالیسم فراتر می رود.  

2
·        دانتو ایدئالیسم سوبژکتیویستی نیچه را اگرچه بطور فرضی  (و نه بسان هایدگر بطور قطعی)، در تفاسیر جمعبندانه خود از نظرات نیچه خاطرنشان می شود، ولی در آثار خود در پیوند بنیادی نامی از آنها نمی برد.

3
·        دانتو می نویسد:

الف
 جورج برکلی (1685 ـ 1753)
اسقف، تئولوگ، امپیریست و فیلسوف ایرلندی ـ انگلیسی
مؤسس ایدئالیسم ذهنی

·        «اونتولوژی (وجودشناسی) برکلی از ارواح و ایده ها تشکیل می یابد.
·        برکلی ادعا می کند که ایده ها فی نفسه منفعل و لخت اند و ضمنا زاده روح اند.
·        ایده ها وجود خود را مدیوین روح اند و روح است که ایده ها را حفظ می کند.
·        بنابرین، ایده ها بدون روح وجود ندارند.
·        از این رو، چیزی جز روح وجود ندارد.  

ب
 فریدریش نیچه (1844 ـ 1900)
فیلسوف، شاعر و فیلولوگ کلاسیک آلمانی
از مؤسسین اگزیستانسیالیسم و ایراسیونالیسم (خردستیزی)
از مهمترین فلاسفه بورژوائی واپسین

·        نظر نیچه شبیه نظر برکلی است.
·        بنظر نیچه، فقط اراده ها و تفاسیر وجود دارند.
·        تفاسیر نیز در خارج از رابطه شان با اراده ای اعتبار ندارند.
·        به عبارت خاص دیگری، تفاسیر زاده اراده اند.
·        بدون اراده تفسیر وجود ندارد.

·        (نیچه ارواح برکلی را با اراده ها و ایده های برکلی را با تفاسیر جایگزین می سازد و نقش تعیین کننده را از آن اراده ها می داند. مترجم)   

4
·        ظاهرا اثر همیشه به معنی تأثیر فهمیده می شود و نه به مثابه عمل مؤثر مجزای اراده.
·        بی شک وصل نیچه به برکلی و اعلام اینکه نیچه پای بند به فرقه ای از ایدئالیسم است، عجیب به نظر می رسد.
·        ولی اگر آن بطور کلی ایدئالیسم باشد، ایدئالیسمی پویا ست که نیچه خود را بدان مکلف می داند.»
·        (همانجا، ص 232)    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر