۱۳۹۳ مرداد ۱۴, سه‌شنبه

سیری در گلستان سعدی (151)

اثری از حسین رزاقی
 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت چهاردهم
(گلستان با ب اول، ص  34 ـ 38) 
تحلیلی از شین میم شین

نیما یوشیج
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        معنی تحت اللفظی:
·        قبل از توجه به سخنوری کسی، باید به آدمیگری او توجه کرد.
·        اگر سخنور شهرت جهانی هم کسب کند، در صورت آدم نبودنش، شهرت او ارج و ارزشی ندارد.

·        نیما در این دو بیت، معیار ارزشی دیرین را مطرح می سازد:
·        معیار ارزشی موسوم به دوئالیسم  ننگ و نام را.
·        اما نه در سنت مرسوم، بلکه به شیوه ای نوین.
·        به شیوه از طراز نوین.
·        یعنی در سنت توده های مولد و زحمتکش.

1
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        به فرمولبندی دقیق این بیت نیما باید با دقتی دوچندان توجه کرد:
·        قبل از توجه به سخنوری کسی، باید به آدمیگری او توجه کرد.
·        در همین بیت تفاوت و تضاد اسلوبی نیما با سعدی آشکار می گردد و از تبحر تئوریکی نیما و از تسلط عمیق نیما به دیالک تیک ماتریالیستی پرده بر می افتد:


·        برای درک این تفاوت بهتر است مثالی از سعدی بزنیم:

صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.

·        معنی تحت اللفظی:
·        صورت بظاهر زیبا پشیزی نمی ارزد.
·        مهم سیرت زیبا ست.

2
·        نیما و سعدی در تحلیل نهائی هر دو نظر واحدی را بدرستی نمایندگی می کنند:
·        در دیالک تیک نمود و ماهیت (فرم و محتوا، ظاهر و باطن، صورت و سیرت (سعدی)، سخنوری و آدمیگری (نیما))، نقش تعیین کننده از آن ماهیت است، از آن سیرت (سعدی) و آدمیگری (نیما) ست.
·        تفاوت و تضاد آندو اما کجا ست؟  

الف
صورت زیبای ظاهر هیچ نیست
تا توانی سیرت زیبا بیار.

·        تفاوت و تضاد آندو در این است که سعدی در دیالک تیک فرم و محتوا، نمود و ماهیت، یکی از دو قطب را بدرستی برجسته می کند و از نقش تعیین کننده آن  پرده برمی دارد:
·        از نقش تعیین کننده سیرت.
·        ولی قطب دیگر را، یعنی صورت را، حتی صورت زیبا را هیچ واره تلقی می کند.
·        البته خود سعدی حکیم بسیار هوشمندی است و می داند که فرم چیزها هیچ واره نیست و نقش غول آسائی به عهده دارد.
·        ولی سعدی نمی داند که اسلوب دیالک تیکی را نمایندگی می کند.
·        دیالک تیک سعدی خوپو ست و نه آگاهانه.
·        سعدی به تجربه و ببرکت هوش نیرومند خویش به دیالک تیکیت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی وقوف پیدا کرده است.
·        سطر سطر آثار سعدی جولانگاه تبیین تردستانه ی دیالک تیک عینی است.

ب
پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        نیما احتمالا می داند که چه می گوید و چرا چنین می گوید و نه چنان.
·        ما در روند تحلیل آثار نیما یا به این حدس خویش، جامه یقین خواهیم پوشاند و یا نسبیتی را وارد آن خواهیم ساخت:
·        نیما پیشاپیش از ثانویت نمود (سخنوری) پرده برمی دارد:
·        به همین دلیل می گوید:

پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

·        یعنی فرم و نمود و پدیده و صورت و نام و سخنوری و امثالهم ثانوی اند و اولین، مقدم و تعیین کننده ماهیت، محتوا، سیرت و  آدمیگری است.
·        اگر همین بیت نیما را به نثر فلسفی باز نویسی کنیم، به شرح زیر خواهد بود:
·        در دیالک تیک سخنوری و آدمیگری (که بسط و تعمیم دیالک تیک نمود و ماهیت است)، نقش تعیین کننده از آن ادمیگری (ماهیت) است، بی آنکه سخنوری هیچ و پوچ محسوب شود.

3
·        این دقت فلسفی نیما، دقتی مارکسیستی ـ لنینیستی است.
·        این تسلط نیما به اسلوب دیالک تیکی هم حیرت انگیز است و هم ستایش انگیز.
·        ما قصد پیشداوری راجع به جهان بینی نیما نداریم.
·        در روند تحلیل آثار نیما بیشک یقین قلبی کسب خواهیم کرد.
·        محتوای فلسفی ـ اسلوبی این بیت نیما اما همین است.
·        در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی) نیما،  تعیین کننده نه نام، نه شهرت و آوازه، نه سخنوری، بلکه ماهیت فرد مورد نظر است، آدمیت او ست و آئینه آدمیت آدمی کار او ست، پراتیک او ست.
·        این موضع نظری نیما موضعی از سر تا پا مارکسیستی ـ لنینیستی است.

4
گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        نیما در این بیت، محتوای نظری بیت قبلی را تصریح می کند:
·        اگر سخنور، شهیر جهان هم باشد، ولی خودش آدم نباشد، شهرتش پشیزی نمی ارزد.

·        این موضع نظری نیما اما به چه معنی است؟

3
·        برای درک منظور نیما و برای تمیز موضع نظری نیما از موضع نظری فضلای فئودالی بهتر است که مثال دیگری از شیخ شیراز بیاوریم:

 سعدی
(دکتر حسین رزمجو: بوستان سعدی، ص 108 ـ 109.) 
نبینی که در کرخ تربت بسی است
بجز گور معروف،  معروف نیست؟

·        معنی تحت اللفظی:
·        نمی بینی که در خطه کرخ، گور فراوان است و علیرغم آن، فقط گور معروف کرخی، معروف خاص و عام است؟

4
·        سعدی هم در این بیت، معیار سنتی و فئودالی نام و ننگ را مورد تجلیل قرار می دهد و به عنوان معیار معیارها به خورد خواننده و شنونده می دهد:
·        بزعم شیخ شیراز معنای زندگی به میراث نهادن نام نیک و پرهیز از به میراث نهادن نام بد است.
·        سعدی در آثار و اشعار دیگر خود شیوه مشخص به میراث نهادن نام نیک را نیز تشریح می کند:
·        ساختن خانی، کاروانسرائی، شبخانه ای، یتیمخانه ای و غیره.  

·        تفاوت معیار اخلاقی ـ دوئالیستی ننگ نام در قاموس نیما و شیخ شیراز اما کجا ست؟

5
 پیش از آن، کاین سخنوری بینی
بایدم آدمیگری بینی

گو سخنگو شهیر عالم شد
چه بها، خود اگر نه آدم شد!

·        تفاوت و تضاد آندو در این است که نیما دوئالیسم ننگ و نام را از نو تعریف می کند و در واقع آن را وارونه می سازد.
·        یعنی معیار ارزشی وارونه را وارونه می سازد.
·        اما وارونه سازی هر وارونه ای به معنی نفی و تصحیح وارونگی آن است.

·        نیما عملا و نظرا معیار ننگ و نام سنتی را سلب معیاریت می کند.
·        به درجه دوم اهمیت پرتاب می کند.
·        نیما نقش تعیین کننده را نه از آن نام وننگ، بلکه از آن آدمیت و بربریت می داند:
·        در فلسفه تاریخ نیما در درجه اول مهم آن نیست که نام نیکی و یا بدی از خود به جا می گذاری و یا نه.
·        مهم  این است که خودت چه ماهیتی داری.
·        مهم و تعیین کننده آدمیت و یا بربریت تو ست.
·        نام نیک و بد ثانوی اند، فرعی اند و نه اولین و تعیین کننده.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر