فصل پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
قسمت
هشتم
انتقام از
واقعیت
انتقاد
از فرهنگ به مثابه انتقاد از فلسفه
تکمیل
گسست از تفکر کلاسیک بورژوائی:
فریدریش
نیچه
ادامه
10
·
نیچه به همین دلیل، موتیو اصلی
تمامی توسعه فلسفه را به شرح زیر تصور می کند:
الف
·
«نوعی انتقام از واقعیت.
ب
·
تخریب موذیانه ارزشگذاری ها،
ارزشگذاری هائی که چارچوب حیات انسانی را تشکیل می دهند.
ت
·
روحی رضایت ناپذیر که شرایط اهلی
سازی را به مثابه شکنجه استنباط می کند و در باز کردن بیمارگونه ی گره هائی که دست
و پای او را بسته اند، لذت شهوانی احساس می کند.»
·
(همانجا، ص 740)
11
·
اندیشه وجود دره عبور ناپذیری میان
«حیات» و شناخت، درونمایه ی اصلی تئوری شناخت منفی نیچه را تشکیل
می دهد که به اخلاقی سازی ضد اخلاقی سرشته است:
·
نیچه تاریخ فلسفه و تئوری فلسفه را
دروغ محسوب می دارد.
·
اراده را معیار دروغ و اشتباه و
حقیقت تلقی می کند.
·
معنای این انتقاد مطلق از تاریخ فلسفه
و تئوری فلسفه می بایستی در افشای توهم شناخت دروغین باشد.
·
هاله تاراندن این توهمات اما به
استتار کلاف پیچیده ای از توهمات منجر می شود که ذاتی فلسفه نیچه اند.
·
هواداران و پیروان نیچه نیز بعدها
در همین کلاف توهمات گرفتار می مانند.
12
·
نقاب دروغ برداری نیچه از چهره فلسفه
نظری از طریق انتقاد از زمان با افشای دروغ دوران خود نیچه در هم تنیده است.
·
بدین طریق این توهم پدید می آید که
طرد فلسفه نظری در خدمت انتقاد از فرهنگ است که در برگیرنده مذهب و اخلاق و علم و
سیاست است.
·
در نتیجه، انتقاد نیچه از فرهنگ در
انتقاد از فلسفه منحل می شود.
13
·
نیچه تمامی فلسفه قدیم و معاصر را به
مثابه ایدئالیسم تلقی می کند.
·
از همین تصور نیچه، توهم مضاعفی
تشکیل می یابد:
الف
·
تشکیل شناخت فلسفی عقلی و عینی تنها
بر بنیان ایدئالیسم امکان پذیر است.
ب
·
و یا ایدئالیسم حاوی غلبه بر خویشتن
از طریق گسست با تفکر فلسفی کلاسیک، یعنی صرفنظر از فلسفه نظری است.
14
·
نتیجه این توهمات، بی چون و چرائی فریبای
فلسفه حیات از دو طریق زیر بوده است:
الف
·
از طریق طرد فلسفه خرد که بر علمیت،
عینیت، حقیقت و پیشرفت شناخت ابرام می ورزد.
ب
·
از طریق صرفنظر از مقولات علیت،
قانون طبیعی، ماده و سوبژکت که گویا همه واقعا ضد ایدئالیسم (ایدئالیسم ستیز) اند.
15
·
انتقاد نیچه از ایدئالیسم فلسفه خرد
همراه با طرد فلسفه نظری، ذاتی موتیو سراسری سیر کلی تفکر نیچه بوده است، اگر هم
مضامین و تأکیدات این انتقاد دستخوش جا به جائی هائی بوده اند.
16
والتر شولتس (1912 ـ 2000)
فیلسوف المانی
·
بنظر والتر شولتس، «علیرغم
تغییراتی که در آثار نیچه صورت می گیرند، موضع اصلی او همیشه ثابت می ماند و آن عبارت است از تحقیر متافیزیک
خرد سنتی، ضمن طرفداری از متافیزیک حیات.
·
این حیات قوه واقعا حامل و تعیین
کننده ی انسان ها جلوه گر می شود.»
·
(والتر شولتس، «فونکسیون و جایگاه هنر در فلسفه
نیچه»، کتاب سال بین المللی در رابطه با نیچه پژوهی، جلد 12، ص 5، 1983)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر