خردستیزی
تحلیلی از شین میم شین
غزّه
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
آخر
نه مگر پسر عموهای هم اید؟!
·
معنی تحت اللفظی:
·
اگر منشاء این کینه میان شما غریزی
نیست، پس چیست؟
·
مگر شما پسران دو برادر نیستید؟
·
شاعر در این بیت برای پرسش خود در
بیت قبلی پاسخ می یابد و یا اختراع می کند، پاسخی از سر تا پا «منطقی»:
1
تا
چند پذیرای و کُنای ستم اید؟
و
این گونه دچارِ وحشت و سوگ و غم اید؟
·
در فلسفه تاریخ (تئوری اجتماعی)
شاعر، زنجیره علی شگفت انگیزی حلقه به حلقه تشکیل می شود:
حلقه اول
·
موشک و شیر وارد جنگ با هم می شوند
و نتیجه اش پیشاپیش معلوم است:
·
بخشی از اندام موشک طعمه شیر می
شود.
حلقه دوم
·
کودکان موشک و شیر ضجه سر می دهند
و سؤال شاعر در رابطه با کیستائی مقصر، در توفان ضجه کودکان گم و گور می شود.
·
شاعر هم شعار ننگ بر جنگ، مرگ بر
مرگ سر می دهد.
حلقه سوم
·
شاعر سؤال دیگری طرح می کند که
لبریز از تئوری و «تحلیل» است:
·
در این تئوری و «تحلیل» شاعر، موشک
و شیر دیالک تیکی از اوبژکت ستم ـ سوبژکت ستم تصور و تصویر می شوند:
·
دیالک تیکی از ستمگر و ستمکش.
·
بزعم شاعر، هم موشک ستمکش و ستمگر
همزمان است و هم شیر نر.
·
شاعر فراموش می کند که موشک زاده
ها فلاخن دارند و به سوی شیر نر و حتی شیر نر زاده ها سنگریزه می اندازند و شیر نر
زاده ها ـ از نر و ماده ـ در کودکستان ها شعار «غزه بی موشک» می دهند و روی بمب
های شیرین شیر نر، شعارهای شیرین به زبان شیران می نویسند.
·
این بدان معنی است که کودکان چندان
هم بی طرف نیستند و هنرهائی جز ضجه و ناله آموخته اند.
·
ضمنا عمله و عمال عملی شیرنر و
موشک در این جنگ، روزی بچه بوده اند، که امروز به جای ضجه، موشک می پرانند و بمب
های مهیب پرتاب می کنند تا غزه به برهوتی در عهد سلیمان نبی بدل شود.
·
بی نشان از آب و آبادی آباء و اجدادی.
حلقه چهارم
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
شاعر اکنون بطرزی کاملا «منطقی»
«پذیرا و کنای ستم» بودن موشک و شیر را تئوریزه می کند:
·
در تئوری اجتماعی شاعر و نه فقط
شاعر، علت اصلی «پذیرا و کنای ستم» بودن موشک و شیر نه اجتماعی، نه طبقاتی، بلکه
طبیعی است، بلکه غریزی است.
·
«پذیرا و کنای ستم» بودن نه پدیده ای تاریخی،
نه پدیده ای اجتماعی و خواه و ناخواه اکتسابی، بلکه لدنی، مادر زادی است، بلکه
ازلی و ابدی است.
·
کینه و خصومت موشک و شیر نسبت به
هم در ذات آندو ست.
·
نفرت و کین متقابل، به زبان شیخ و
خواجه شیراز در روز الست ـ اگر خیلی تخفیف دهیم و کوتاه بیاییم ـ به قلم قضا بر
پیشانی موشک و شیر نوشته شده است.
·
چیزی سرنوشتی، مقدر، فاتالیستی
است.
·
اگر کسی احیانا در این زمینه دلیلی
بخواهد، می تواند به کودکستان های اسرائیل و غزه برود و از کودکان به رایگان
دریافت کند:
·
موشک و شیر که موجودات اجتماعی
نیستند تا عشق و نفرت و مهرو قهرشان اکتسابی باشد.
·
در نتیجه همه با هم به جای ضجه،
شعار جاوید شاعر خواهند داد که بشریت را ناتورالیزه می کند، جانور واره تصور و
تصویر می کند.
·
این «استدلال» شاعر و این استنتاج
«منطقی» او اما به چه معنی است؟
2
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
این اولا بدان معنی است که شاعر به
چاهی می افتد که خود در روند تشکیل شعر کنده است:
·
شاعر بنا بر دلایل استه تیکی ـ
هنری مردم و مقامات فلسطین را موشک و مردم و مقامات اسرائیل را شیر نر تصور و
تصویر می کند.
·
چنین کرد و کاری هم مجاز است و هم مفید.
·
ایراد و اشکال این کرد و کار استه
تیکی ـ هنری مجاز اما در تأثیرات و «عوراض» جانبی (به قول اطبا و دوا فروشان) است:
·
این به معنی ناتورالیزه کردن
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی است.
·
سعدی و حافظ در این زمینه پیشاهنگ
بوده اند:
·
سعدی و حافظ به هنگام نیاز هم
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای طبیعی را سوسیالیزه و یا هومانیزه (انسان
واره) می کنند و هم چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای اجتماعی را ناتورالیزه.
·
برای اینکه در غیر این صورت
عوامفریبی به امری مشقت بار بدل می شود.
·
مراجعه کنید به تحلیل آثار و اشعار سعدی و حافظ در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
3
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
شاعر هم بظاهر ـ فقط بظاهر یعنی
بطور اوتوماتیک و ناخود آگاه ـ به چاه خود کنده می افتد و برای تضاد فلسطین و
اسرائیل، منشاء طبیعی ـ غریزی اختراع می کند.
4
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
حتی اگر منظور شاعر آنتی سیمیتیسم (یهود
آزاری) دیرین و یا اختلافات مذهبی میان
پیروان موسی و محمد و عیسی و غیره باشد، باز هم نمی توان برای آنها منشاء طبیعی ـ
غریزی، لدنی و مادر زادی اختراع کرد.
·
آنتی سیمیتسم و اختلافات مذهبی علل اقتصادی و اجتماعی دارند که
باید کشف شوند.
·
وظیفه مهم روشنگری علمی و انقلابی
هم همین است.
·
مراجعه کنید به آنتی سیمیتیسم در
تارنمای دایرة المعارف روشنگری
5
·
آنتی سیمیتیسم و اختلافت ارمنی ـ
مسلمان، یهودی ـ مسیحی، مسلمان ـ یهودی، شیعه ـ سنی و غیره ربطی به غریزه بشری
ندارند:
·
مثلا بچه های فلسطین و اسرائیل که نفرت
و کین به همدیگر را از رحم مادر به همراه نمی آورند.
·
آنها همه از دم در خانه و کارخانه،
در مدرسه و مکتب، در کوچه و خیابان درس نفرت و کین می آموزند و بعد به نفرت و کین
مادیت می بخشند:
·
ویرانه های فلسطین، تجسم نفرت و
کین مادیت یافته اند:
·
نشانه های مهیب مادیت یابی روح اند،
به قول هگل.
·
روحی که روزی ماده بوده است.
·
سیلی فرود آمده بر صورتی (ماده)
منشاء نفرت و کینه ای (روح) است:
·
روحیت یابی ماده است.
·
و
ستیز رو در روی سنگریزه با گلوله، انتحار انقلابی با بمباران و ترور مدرن (ماده)،
مادیت یابی نفرت و کین (روح) است.
·
دیالک تیک لایزال ماده و روح است.
·
ربطی تعیین کننده به غریزه ندارد.
5
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
غریزی تلقی کردن نفرت و کین موشک و
شیر از سوی شاعر اما نه امری تصادفی است و نه خطای تحلیلی شاعرانه ای.
·
غریزه در فلسفه تاریخ (تئوری
اجتماعی) طبقات اجتماعی واپسین و بویژه بورژوائی واپسین آلترناتیو خرد است.
·
غریزه برای طبقه حاکمه مائده ای
آسمانی ـ زمینی است.
·
به همین دلیل غریزه در فرهنگ واره
طبقات اجتماعی واپسین شاهکلید همه مسائل ریز و درشت اجتماعی است.
·
غریزه در تئوری اجتماعی طبقات
اجتماعی واپسین معیار معیارها و تعیین کننده همه چیز است.
6
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
می توان گفت که طبقه حاکمه
امپریالیستی دیالک تیک دیرین و لایزال غریزه و عقل را مانی پولیزه و تخریب کرده و شب
و روز مانی پولیزه و تخریب می کند:
الف
·
طبقه حاکمه امپریالیستی در بهترین
حالت دیالک تیک غریزه و عقل را بطرزی ریشه ای و رادیکال مانی پولیزه و تحریف می
کند.
·
یعنی نقش تعیین کننده غریزه را
چنان و چندان تقویت و تحکیم می کند که برای عقل اندیشنده، سمج، سرسخت، رشوه ستیز،
باج نگیر و خود مختار عملا نقش ناچیزی باقی می ماند:
·
آنچه می ماند نقشی در حد راسیونالیسم
پراگماتیستی (مصلختی ـ مفید) است.
·
آنچه می ماند و تحت کنترل پلیسی
نفس می کشد، عقل سرسپرده سرمایه است.
·
عقل سر به زیر و سازش طلب با طبقه
حاکمه است.
ب
·
طبقه حاکمه امپریالیستی با ترفند
تقویت همه جانبه غریزه، عملا و عینا (بطور عینی)، کفه ترازو را بطرز بی برگشتی به
نفع غریزه سنگین تر می کند و عقل اندیشنده عملا ناک اوت می شود و با پوزه بندی
قطور بر پوزه و با دست و پای بسته به غل و زنجیر در نهایت ذلت به کنجی پرتاب می
شود تا غریزه یکه تاز میدان شود و بدون مزاحمت عقل نقاد و تصحیحگر، آن کند که می
خواهد.
7
این
کینه، اگر نیست غریزی، ز کجا ست؟
·
احتمالا همین توطئه تئوریکی، همین استراتژی
و تاکتیک ایدئولوژیکی طبقه حاکمه امپریالیستی است که در ضمیر شفاف شاعر بورژوائی
واپسین به این شکل انعکاس یافته است.
·
به عبارت دیگر، غریزی تلقی کردن
نفرت و کین میان انسان ها، انعکاس رئالیستی وضع موجود است.
·
در یکی از گزارش های بی بی سی در
جریان بمباران و اشغال عراق، خلبان های جنگی یانکی، عمدا و آگاهانه (به زبان شاعر،
بطور غریزی، در سنت ددان و درندگان بی خبر از خرد و فهم و فراست) تعدادی از افسران انگلیسی در زمین را به موشک
می بندند و حسابی کیف می کنند.چون عراقی ها سرکوب و تسلیم شده بودند و طعمه ای
برای ددان پرنده در دیدرس نبود
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر