اثری از حسین رزاقی
نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تحلیل شعر «شبتاب»
سیاوش
شعر «شبتاب» کوتاهترین و ضمنا روشن ترین شعر نیما ست.
ما اینک آن را از جهات گوناگونی بررسی می کنیم که چه خوش
است اندر این آینه صد گونه تماشا کردن!
·
سیاوش شعر نیما را به آئینه تشبیه
می کند، آئینه ای که می توان در آن، صد گونه تماشا کرد.
·
ما هم شعر هر کس را به مثابه محصول
کار فکری او، بهترین آئینه تلقی کرده ایم.
·
اما منظور از «تماشای صدگونه در
آئینه شعر» نیما چیست؟
·
شاید خود سیاوش به این نقل قول
کلاسیک اصلا نمی اندیشد.
·
شعر انعکاس واقعیت عینی معینی است
و واقعیت عینی بی پایان و لایتناهی است.
·
انعکاس هر چیز لایتناهی و بی پایان
نیز طبیعتا لایتناهی و بی پایان است.
·
در نتیجه در هر چیز لایتناهی را می
توان «صد گونه» تماشا کرد و با هر تماشائی به حقایق امور نوینی پی برد.
·
هرگز نمی توان تمامت گنجینه نهفته
در شعر و یا قصه و تابلو و تندیس و امثالهم را کشف و ابلاغ کرد.
·
با هر خوانش نوین هر شعری به عنوان
مثال می توان به حقایق امور نوینی که قبلا به چشم نیامده اند، پی برد.
1
وزن
سیاوش
وزن شعر تکرار «مفاعیلن» و کم و زیاد شدن های آن، بر حسب
نیاز مضمونی آن است:
چون از شب دمی باقی است، وزن شعر هم، آن یخ زدگی را
که در
شب های بی امید دیگر نیما هست،
ندارد و از تحرک و چالاکی بیشتری برخوردار است.
·
سیاوش همانطور که انتظار می رفت به
دیالک تیک فرم و محتوا صریحا اشاره می کند و بی کلامی به نقش تعیین کننده محتوا
(مضمون) نیز:
·
«چون از شب (محتوا
و مضمون شعر) دمی باقی است، وزن شعر (عناصر فرمال شعر) هم، آن یخ زدگی را که در شب
های بی امید دیگر (محتوا و مضمون دیگر) نیما هست، ندارد و از تحرک و چالاکی بیشتری
برخوردار است.»
·
دیالک تیک فرم و محتوا و نقش تعیین
کننده محتوا را بهتر از این نمی توان بیان داشت.
2
تکیه روی واژه «شب»
سیاوش
وزن این شعر را بویژه بلحاظ واژه «شب» با دو شعر دیگر نیما
مورد مقایسه قرار می دهیم:
شعر اول
شب است
شبی بس تیرگی دمساز با آن
به روی شاخ انجیر کهن، وگ دار می خواند
«وگ دار»
این شعر نیز در وزن «مفاعیلن» است.
اما شب ـ انگار ـ در ظرف زمان ایستاده و یا سنگین و سرب
گونه، سراسر چشم انداز را گرفته است.
مصرع اول در بی حرکتی چنان است که گوئی دندانه های شین و
سین و ت را برداشته و همه را کشیده نوشته اند.
·
این نمونه ی بی بدیل یک تحلیل
دیالک تیکی است که سیاوش به میراث نهاده است:
1
·
سیاوش برای توضیح اوبژکت شناخت
(شعر شبتاب) به عمل منطقی مقایسه دست می زند.
2
·
متد مقایسه اگرچه همیشه ضرور است،
ولی متد قابل اعتماد و مطمئنی نیست.
3
·
با مقایسه صرف نمی توان به کشف
حقیقت امری نایل آمد.
4
·
امروزه ایدئولوگ های امپریالیسم
متد مقایسه را به عنوان متد محبوب خویش به خدمت گرفته اند:
·
اخبار هر ساعته رادیو تلویزیون،
کاری جز مقایسه بی بنیاد جامعه امپریالیستی با عقب مانده ترین کشورهای جهان
ندارند.
5
·
شعور روزمره بدین طریق از بنیاد
تخریب می شود و هر زحمتکشی در جهنم جامعه سرمایه داری فکر می کند که در بهشت برین
جان می کند.
6
·
اما این حقیقت امر که مردم در
پاکستان و یا افغانستان تحت شرایط مادی و معنوی ذلت باری بسر می برند، دلیل بر آن
نمی تواند باشد که مردم امریکا و یا آلمان در بهشت برین زندگی می کنند.
7
·
با مقایسه که نمی توان به شناخت
اوبژکت معینی نایل آمد.
8
·
مقایسه فقط می تواند همانندی ها و
ناهمانندی های معینی را نمودار سازد، بی آنکه به توضیح علل ریشه ای مادی و معنوی
آنها قادر باشد.
9
·
از مقایسه که نمی توان به این
حقیقت امر پی برد که ذلت مردم در قلان کشور نتیجه غارت آن کشور از سوی متروپول
بطور نسبی و بظاهر مرفه است.
10
·
از مقایسه روسیه با آلمان که نمی
توان به حمله بربرمنشانه فاشیسم بر اتحاد شوروی جوان و تخریب غیرقابل تصور ان
سامان، پی برد.
11
·
سیاوش اما مقایسه را بطور دیالک
تیکی جامه عمل می پوشاند و سه شعر مختلف را جزء به جزء تجزیه و سپس تحلیل می کند.
الف
·
«شب در شعر دوم ـ
انگار ـ در ظرف زمان ایستاده و یا سنگین و سرب گونه، سراسر چشم انداز را گرفته
است.»
ب
·
حدس ما درست بود:
·
سیاوش تریاد ماده ـ زمان ـ مکان را
در نظر دارد و بسان فیلسوفی تیز اندیش به تعریف مارکسیستی ـ لنینیستی مقولات یاد
شده واقف است:
ت
·
زمان را سیاوش به ظرف تشبیه می کند
که ماده (شب) مظروف آن است، ظرف دیگر ماده (شب) مکان است:
·
ماده در آن واحد در دو ظرف متفاوت
قرار دارد:
·
ظرف مکان و ظرف زمان.
·
شب انگار در ظرف زمان یخ زده و
منجمد شده است، بسان سرب که منجمد می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر