نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
مُرغ آمین
در فولکلور و فرهنگ
مردم
ایران، نام فرشته ای است که مدام در پرواز است و «آمین» می گوید.
بنا
بر خرافه ای، اگر کسی نیازی داشته باشد و آن را بیان بکند
و همان دم مرغ آمین نیز
از فراز سر او بگذرد، نیاز
و دعاهای
او برآورده میشود.
تز نهم
چنان که مرغ آمین گوی:
مرغ
آمین درد آلودی است کاواره بمانده
رفته
تا آن سوی این بیداد
خانه
باز
گشته رغبتش دیگر ز رنجوری، نه سوی آب و دانه.
نوبت
روز گشایش را
در پی
چاره بمانده
1
·
حالا معلوم می شود که همه مفاهیم
مورد بحث در تز هشتم را سیاوش یا از شخص نیما و یا از شعر او، تحت عنوان «مرغ
آمین» استخراج کرده است.
2
·
مرغ آمین نیز بسان نیما، دردمندی آواره
در بیدادخانه است.
3
·
مرغ آمین نیز بسان نیما به آن سوی
بیدادخانه سفر کرده، طلوع آفتاب رهائی را در خانه ی همسایه ی شمالی دیده و بسان هر
اندیشنده ای با خانه ی تاریک خویش مورد مقایسه قرار داده و از فرط اندوه، رغبتش ـ
حتی ـ به آب و دانه نمانده و برای نوبت روز گشایش، در پی چاره برآمده است.
4
·
متد و اسلوب تحلیل سیاوش از این
قرار است:
الف
·
او ادعای خود در باره نیما و محیط
زیست او را نه از فانتزی خویش، بلکه از مواد و مصالح مادی موجود، یعنی از خود نیما
و یا از شعر او برمی گیرد.
·
این بدان معنی است که طرز تحلیل
سیاوش نه سوبژکتیف، بلکه اوبژکتیف است.
·
چنین ظرز تحلیلی در کشور ما کیمیا
ست.
ب
·
بهتر از آئینه ی زیست و شعر نیما
برای شناخت نیما و محیط زیستش چه می توانست باشد؟
·
شعر نیما محصول کار فکری او ست و
هر محصول کار، آئینه مولد خویش است و برای شناخت مولد چه آئینه مطمئن تری از محصول
کار او می توان پیدا کرد؟
ت
·
سیاوش ـ برخلاف گله تحلیلگران
سوبژکتیویست ـ متد آزموده دیالک تیکی را به خدمت می گیرد و برای تحلیل شعر نیما به
دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت توسل می جوید.
5
·
چنین متدی را طوطی وشان ناتوان از
تفکر مفهومی در حرف صرف مطرح کرده اند.
·
ولی بندرت کسی جز سیاوش بدان جامه عمل
پوشانده است.
6
·
سیاوش ـ برخلاف طوطی وشان ـ دنبال
آیه و حدیث و روایت در انباره ذهن خویش نمی گردد، تا نیما را در آئینه مات آنها
بازتاب دهد و به عنوان شناخت نیما جا بزند.
7
·
سیاوش کارکشته تر از هر امپیریستی
(تجربه گرائی)، مواد تجربی ـ واقعی برگرفته از زندگی و شعر نیما را مورد حلاجی
دیالک تیکی قرار می دهد و استنتاجات خود را از ذات اوبژکت (موضوع) شناخت بدر می
کشد.
8
·
مرغ آمین، انسانی دردمند است.
·
و چگونه می توان در
بیدادخانه ای در مجاورت خطه ی داد زیست و دردمند نبود؟
9
·
مرغ آمین (نیما) ـ اما ـ دردمندی عادی نیست.
·
مرغ آمین در خانه ی همسایه، آفتاب
رهائی نهائی را به چشم خود دیده و لذا اکنون دردمندی درمان جو ست.
10
·
نیما نه سعدی و حافظ، بلکه آنتی تز
آنها ست.
11
·
نیما مخالف سرسخت تئوری قضا و
قدر و سرنوشت است.
12
·
نیما منکر سرسخت و گستاخ جزم «مشیت الهی» است.
13
·
در قاموس نیما، دردمندی
در بیدادخانه ی زمین، پدیده ای ازلی، ابدی، مقدر، خدا خواسته، طبیعی و الهی نیست.
14
·
دردمندی در بیدادخانه
ی زمین، پدیده ای تاریخی است.
·
یعنی روزی بر طبق
قانونمندی های عینی هستی اجتماعی پدید آمده و روزی، بنا بر همان قانونمندی های
عینی از بین خواهد رفت.
15
·
دلیلش را نیما در
خانه ی همسایه به چشم خود دیده است:
·
دردمندی، چیزی
لایتغیر، ازلی و ابدی و همیشه همان نیست.
16
·
دردمندی در مرحله معینی از توسعه نیروهای مولده پدید آمده و در مرحله معین دیگری از
توسعه آنها از بین خواهد رفت.
17
·
اکنون دیالک تیکی دیگر در مد نظر
قرار می گیرد:
·
دیالک تیک جبر و اختیار
·
(دیالک
تیک ضرورت و آزادی)
18
·
سعدی و حافظ به جزم مشیت الهی باور دارند و انسان را فاقد
اختیار، هیچکاره و وابسته تلقی می کنند:
الف
سعدی
(خلیل خطیب رهبر: دیوان غزلیات سعدی مقدمه ص 13)
سعدی، قلم به سختی رفته است و نیک بختی
پس هر چه پیشت آید، گردن بنه قضا را
·
معنی تحت
اللفظی:
·
سختی و خوشبختی هر کس
به قلم قضا تحریر یافته است.
·
پس باید بدان تمکین
کرد.
ب
حافظ
سیر
سپـهر و دور قمر را چه اخـتیار
در
گردش اند بر حسب اختیار
دوسـت
·
معنی تحت اللفظی:
·
گردش سپهر و دور قمر
امری جبری است.
·
آندو به اراده خدا در
گردش اند.
·
در فلسفه اجتماعی حافظ، سرنوشت انسان
ها بر اساس سیر سپهر و دور قمر تعیین می شود و چون ایندو به اراده و خواست خدا
صورت می گیرند، پس سرنوشت انسان ها بنا بر مشیت الهی تعیین می شود.
·
صاحب اختیار، خدا ست.
·
و انسان چاره ای جز تمکین به مشیت
الهی ندارد.
19
·
به همین دلیل است که بعضی از صاحبنظران
سعدی و حافظ را جبرگرا (دترمینیست) تصور کرده اند.
·
جبرگرائی اما به معنی باور به قوانین
و قانونمندی های عینی و خلل ناپذیر هستی است.
·
در حالیکه باور به جزم مشیت الهی و
خرافه های قضا و قدر و سیر سپهر و دور قمر،
ربطی به دترمینسم ندارند.
·
طرفداران دترمینسم هرگز تقسیم کره
ماه به اشاره دست پیامبری به دو بخش را نمی پذیرند.
·
طرفداران جزم مشیت الهی اما هر
خرافه ای از این قبیل را به آسانی می پذیرند و حتی تبلیغ می کنند.
·
جبرگرا نامیدن سعدی و حافظ خطای
خطیری است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر