۱۳۹۳ مرداد ۷, سه‌شنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (128)

فصل پنجم
ایدئالیسم 
پروفسور دکتر اندراس گدو 
برگردان شین میم شین 

بخش چهارم
پوزیتیویسم و فلسفه حیات 
به مثابه طرز تفکر:
انکار سیستم وارگی (سیستمیت) تفکر کلاسیک بورژوائی 
قسمت سوم 
اکلکتیسیسم (2)
شارل برنا رنوا و انتوان آگوستین کورنه  

·        در حیات فکری فرانسه و آلمان پس از 1848 میلادی، اکلکتیسیسم تنها فرم نمودین و تنها چارچوب واقعی گذار از فلسفه کلاسیک بورژوائی به فلسفه بورژوائی واپسین بوده است. 

1
·        ایدئالیسم ضمن سطحی تر و مبتذل تر گشتن، اکلکتیسیسم را بطور مسکوت و بی سر و صدا، بدون بردن نامی روشن از آن و بدون اشاره به برنامه ای، پیش می برد.
·        حتی چه بسا درک کوزین از اکلکتیسیسم را به چالش می کشد. 

2
·        علیرغم تفاوت های محتوائی (مضمونی)، علیرغم ناهمگرائی های روشنفکری و بیوگرافیکی و آثار، رنوا و یا کورنه، زلر و یا ویلهلم ووندت، برنتانو و یا ادوارد هارتمن دارای وجه مشترک معینی اند:
·        همه آنها گرایش ترکیبگرایانه ای از نتایج را به مثابه اکلکتیسیسم نمایندگی می کنند.

3
·        این طرح های نظری، جنبه های ناهمگون استحاله و زوال ایدئالیسم را نمایندگی می کنند و مورد تأکید قرار می دهند.  

4
·        موتیوهای آنها در مکاتب مغایر با هم تفکر بورژوائی در قرن بیستم به خدمت گرفته می شوند. 

 شارل برنا رنوا (1815 ـ 1903) 
فیلسوف انتقادی فرانسوی 
  نماینده اکلکتیسیسم 
نئوکریتیسیسم

·        فلسفه واپسین شارل برنا رنوا از اکلکتیسیسم کوزین فاصله می گیرد و به تعبیر خود با اصل اکلکتیسیستی کوزین قطع رابطه می کند:
·        «اکلکتیسیسم عادت داشت، هر جا که مورد استفاده قرار گیرد، اعصاب سیستم مربوطه را از طریق استخراج جملات مبتذل  پاره کند و دوباره وصل کند.»
·        (رنوا، «طبقه بندی سیستماتیک دکترین فلسفه»، ص 144، 1886) 

1
·        فلسفه واپسین رنوا تضاد جریانات اصلی فلسفه را «حقیقت امر عقیده» می نامد و غیر قابل حل می داند.
·        (همانجا، ص 127، 242) 

2
·        این تضاد در واقع تضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم است.
·        ولی بنظر رنوا با آن یکسان نیست.

3
·        رنوا درک و یا استنباط کوزین از دو جریان اصلی فلسفه را، یعنی سنسوئالیسم (حسگرائی) و ایدئالیسم را نیز رد می کند در مخالفت با نظر کوزین اعلام می دارد:
·        «سنسوئالیسم می تواند ایدئالیستی و یا ته ئیستی (خداشناسی) باشد.»    

4
·        رنوا ضمنا با مفهوم ایدئالیسم کوزین هم مخالفت می ورزد:
·        «ایدئالیسم می تواند آته ئیستی (الحادی) باشد و اسپیریتوئالیسم (روحگرائی) می تواند فاتالیستی باشد و نه ایدئالیستی.»
·        (همانجا، ص 145)  

5
·        رنوا در طی اکلکتیسیسم خود به حل تضاد ماتریالیسم و ایدئالیسم نیز اشاره می کند که بنظر او گویا از طرح های شوپنهاور، لانگه و اسپنسر نشئت می گیرد.
·        (همانجا، ص 175)    

6
·        در چالش نظری رنوا، «مسئله این است که آیا باید وجود نظام اخلاقی کیهانی را تأیید کرد و یا تکذیب.»
·        (همانجا، ص 243)   

7
·        این فرم از اکلکتیسیسم بسان اکلکتیسیسم کوزین، اسپیریتوئالیستی ـ ایدئالیستی است. 

8
·        در فلسفه رنوا موتیوهائی در هم تنیده می شوند که از تعالیم کانت برداشته شده اند و تغییر داده شده اند.
·        در فلسفه رنوا ضمنا نظرات پرسونالیستی و پراگماتیکی وجود دارند که حاوی گرایشات فلسفه حیاتی مشترک اند.

·        (پرسونالیسم عنوانی است برای اعتقاد به خدای شخصی (ته ئیسم)

·        پرسونالیسم در مغایرت با پانته ئیسم (همه خدائی)  قرار دارد.

·        مترجم) 

·        مراجعه کنید به پرسونالیسم در تارنمای دایرة المعارف روشنگری 

9
·        تشکیل سنتی نظام اخلاقی جهانی با مفهوم حیات عمومی ـ کهکشانی و همزمان با حیات فردی گره زده می شود که به قول رنوا، «امید بزرگ هر کس در راه نیل به خود آگاهی است.»
·        (همانجا)  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر