۱۳۹۳ خرداد ۲۵, یکشنبه

سیری در جهان بینی اریش فروم (7)


سرچشمه:
صفحه فیسبوک زری مینوئی
تحلیلی از شین میم شین
  پیشکش به نقی و تقی

آدمی پنج نیاز منحصر به نوع خود دارد که عبارتند از
نیاز به وابستگی ، تعالی، اصالت ، هویت و داشتن جهت گیری

1
نیاز به وابستگی  

·        مفهوم «نیاز به وابستگی» را در بخش پیشین مورد تأمل قرار دادیم.
·        اگر نوع بشر را در اقلیت انگل حاکم خلاصه کنیم و اکثریت میلیاردی بشریت را هیچ واره تلقی کنیم، می توانیم نظر اریش فروم و یا حریف را تأیید کنیم.
·        چون اقلیت انگل واقعا هم به وابستگی توده های مولد و زحمتکش نیاز دارد.

·        ایراد و اشکال اساسی این بینش و یا معیار ارزشی اما کجا ست؟

2
نیاز به وابستگی 

·        ایراد و اشکال اصلی این نظر اریش فروم در فرم فرمولبندی آن است:
·        این نیاز به وابستگی اکثریت مولد و زحمتکش به طبقه حاکمه نه نیازی منحصر به نوع بشر، بلکه نیازی طبقاتی ـ انگلی است.
·        این حقیقت امر حتی در اشعار شعرای توده ای آغازین ایران (لاهوتی و فرخی یزدی و غیره)  بکرات از صراحت گذرانده شده است:

 فرخی یزدی
شاه و گدا، فقیر وغنی، کیست آنکه نیست
محتاج زرع زارع و مهمان کارگر؟

سرمایه دار از سر خوان، راندش ز جور
با آنکه هست، ریزه خور خوان کارگر

·        اگر  مفاهیم «محتاج» و «ریزه خور» در این شعر فرخی یزدی را به عنوان وابستگی طبقه حاکمه بر توده های مولد و زحمتکش معنی کنیم، می توان نظر اریش فرم را تأیید کرد و از «نیاز به وابستگی» طبقه حاکمه به توده های مولد و زحمتکش سخن گفت.
·        این وابستگی بالائی ها به پایینی ها نیز وابستگی طبقاتی است و نه منحصر به نوع بشر.
·        این پدیده نه پدیده ای طبیعی، یعنی نه پدیده ای ازلی و ابدی، بلکه پدیده ای تاریخی است، یعنی در سطح معینی از توسعه نیروهای مولده بنا بر جبر اجتماعی پدید آمده و در سطح معینی از توسعه همان نیروهای مولده باید از بین برود و از بین رفته و خواهد رفت.

3
نیاز به وابستگی  

·        از همین تأمل می توان به این نتیجه رسید که در این تئوری اریش فروم و یا حریف، اصطلاح طبقاتی ـ انگلی «نیاز به وابستگی» هم وارونه و هم ناتورالیزه شده است:
·        یعنی وابستگی طبقه حاکمه به توده های مولد و زحمتکش نخست بطرزی وارونه به مثابه وابستگی توده های مولد و زحمتکش به طبقه حاکمه تحریف شده و بعد ناتورالیزه شده  است.

·        منظور از ناتورالیزاسیون چیزها و پدیده های اجتماعی چیست؟

4
نیاز به وابستگی

·        ناتورالیزه کردن چیزها و پدیده های اجتماعی و سوسیالیزه و هومانیزه کردن چیزها و پدیده های طبیعی یکی از ترفندهای دیرین و کماکان رایج طبقه حاکمه است.

·        سعدی و بعدها حافظ در این زمینه ید بالائی داشته اند که ما در تحلیل میراث آنها مورد بحث قرار داده ایم و خواهیم داد:
·        اریش فروم و یا حریف هم چیزها و پدیده های اجتماعی را، یعنی وابستگی اقلیت انگل به توده های مولد و زحمتکش را پس از وارونه کردن، یعنی پس از جا زدن آن به عنوان وابستگی توده های مولد و زحمتکش به اقلیت انگل (طبقه حاکمه)، اجتماعیت زدائی می کند و به مثابه نیازی منحصر به نوع بشری، یعنی نیازی طبیعی، مادر زادی، جبلی، ازلی و ابدی و پسیکولوژیکی جا می زند.

·        معنی این ترفند جز ناتورالیزاسیون چیزها و پدیده های اجتماعی نیست. 

·        سؤال ولی این است که چرا اریش فروم و یا حریف به این تحریف مبادرت می ورزد و با مقاومتی مواجه نمی شود؟

5
نیاز به وابستگی

·        اگر کسی با طرز استدلال هر روزه ی نمایندگان طبقه حاکمه در رسانه های تمام ارضی آن آشنا باشد، متوجه می شود که در جهان تحت سلطه سرمایه داری همین دروغ، به مثابه حقیقتی مبرهن تلقی می شود.
·        این حقیقت امر را می توان با توجه به واژه هائی که در زبان آلمانی با محتوای وارونه پر شده اند، به آسانی دریافت:

الف
جهان وارونه

·        در ایدئولوژی طبقه حاکمه به عنوان مثال، واژه فاعلی کارگر (کار کننده، اربایتر) را وارونه کرده اند و بدان خصلت مفعولی بخشیده اند و با واژه ی کار بردارنده، کار ستاننده، کار گیرنده (اربایت نه مر) جایگزین ساخته اند.   

ب
·        ضمنا واژه سرمایه دار و یا کارفرما را نیز با محتوای مطلقا وارونه پر کرده اند و با واژه ی کار دهنده، کار هدیه کننده، کار بخشنده (اربایت گه بر) جایگزین ساخته اند.

ت
·        بدین طریق و ترفند، این طبقه کارگر نیست که نیروی کار خود را به ازای دستمزدی بخور و نمیر و حتی به قیمت جان عرضه می کند، بلکه این طبقه حاکمه (سرمایه دار) است که توده های مولد و زحمتکش را با بزرگواری ستایش انگیز خود مورد لطف و محبت قرار می دهد و برای آنها امکان اشتغال و دریافت دستمزد فراهم می آورد.

پ
·         حقیقت امر تراژیک و دردناکی که در این بین نادیده گرفته می شود، سلب مالکیت از توده های مولد و زحمتکش بر وسایل تولید خویش و مجبور ساختن آنها به فروش خود و اهل و عیال خود در جوامع ماقبل سرمایه داری و فروش نیروی جسمی و روحی و فکری خود در جامعه سرمایه داری است.

6
نیاز به وابستگی
 
·        اکنون در پرتو این توضیح رئالیستی معلوم می شود که «نیاز به وابستگی» خواه در فرم وارونه اش و خواه در واقع،  نه نیازی منحصر به نوع بشری، بلکه نتیجه سلب مالکیت از توده های مولد و زحمتکش بر وسایل تولید خویش است.
·        یعنی پدیده ای اجتماعی و تاریخی است.
·        یعنی کمترین ربطی به طبیعت و یا پسیکولوژی ژرف انسانی ندارد.

·        اتفاقا برعکس، این «نیاز به وابستگی» نه چیزی مطلوب، بلکه نامطلوب است.
·        نه چیزی داوطلبانه، اختیاری و ارادی، بلکه چیزی تحمیلی و جبری است.

7
نیاز به وابستگی

·        از همین توضیح علمی ـ رئالیستی ـ رادیکال ضمنا راه حل ریشه ای و رادیکال این «نیاز کذائی به وابستگی» و غلبه بر وارونگی آن آشکار می گردد:
·        و آن راه حل رادیکال عبارت است از سلب مالکیت از سلب مالکیت کنندگان!
·        یعنی اجتماعی (اشتراکی)  کردن مجدد مالکیت بر وسایل تولید و معادن و منابع طبیعی و غیره.
·        یعنی برقراری سوسیالیسم

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر