تحلیلی از شین
میم شین
به جای ما که جزوی (جزئی) از قطب دیگریم، بگذاریم آسیا و افریقا
یا بگذاریم ممالک عقب مانده یا ممالک در حال رشد، یا ممالک غیر صنعت،
یا
مجموعه ممالکی که مصرف کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
·
جلال در این جمله
به تشریح مقوله جغرافیائی ـ فئودالی شرق ادامه می دهد.
·
درست به همان سان
که مقوله جغرافیائی ـ فئودالی غرب را «توضیح» داده است.
1
به جای ما بگذاریم ممالک عقب مانده
·
اولین معیاری که
جلال برای تمیز ممالک شرق از ممالک غرب به کار می بندد، دوئالیسم جلو افتادگی و
عقب ماندگی است.
·
ولی غرب از چه
لحاظ جلو افتاده تر از شرق عقب مانده است؟
·
احتمالا معیار
جلال سطح توسعه نیروهای مولده (علم و فن، وسایل تولید، دانش تجربی و نظری مولدین و
استخراج و تهیه مواد خام و غیره) است.
2
·
جلال احتمالا در
سنت حکما و شعرای فئودالی، بشریت را کاروانی تصور می کند.
·
ممالک متعلق به
غرب کذائی بزعم جلال با کاروان پیشرفت رفته اند و ممالک شرق کذائی در راه مانده و
وامانده اند.
·
به همین دلیل
بزعم جلال، عقب مانده اند.
·
عقب مانده به
جامعه ای اطلاق می شود که فاتحه اش خوانده شده است.
·
جامعه ای که برای
همیشه از قافله پیشرفت عقب مانده، دیگر امیدی برنمی انگیزد.
·
به قول خود جلال،
از آن پوستی توخالی باقی مانده، به همان سان که از پروانه مرده ای بر درختی باقی
می ماند.
·
بدین ترفند زیر
قلم جلال آل احمد، دوئالیسم غرب پیشرفته و شرق عقب مانده تئوریزه می شود.
·
دوئالیسمی با
دیواری قطور و نفوذ ناپذیر در بین آندو قطب.
2
به جای ما بگذاریم ممالک در حال رشد.
·
وقتی گفته می شود
که اعضای طبقات اجتماعی غیر پرولتری، ناتوان از تبیین درست و دقیق و بی تناقض
منطقی نظر خویش اند، به همین دلیل است:
·
پس از قرائت
فاتحه بلند بر ممالک متعلق به شرق کذائی و عقب مانده و مرده و پوست واره قلمداد
کردن آنها، به همان ممالک متعلق به شرق کذائی صفت «در حال رشد» داده می شود.
·
جامعه در حال رشد
یعنی جامعه ای در تلاش و تقلای مدام برای رهایش خویش از عقب ماندگی.
·
یعنی جامعه ای با
سودای غلبه بر عقب ماندگی در سر.
·
یعنی جامعه ای توسعه
یابنده و پیشرونده.
·
مفهوم «جامعه در
حال رشد و یا توسعه یابنده» حاکی از توسعه
بی امان در جهت غلبه بر عقب ماندگی است.
3
·
البته جلال در
این زمینه تقصیری ندارد.
·
این علمای طبقه
حاکمه اند که معیار عینی و علمی برای تمیز چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای
هستی اجتماعی ندارند و هر کدام بنا بر رشته ای که در دانش کاه ها تدریس می کنند، امروز
معیاری و فردا معیار دیگری برای تمیز مثلا جوامع بشری سرهم بندی می کنند.
·
تولید و تکثیر بی
پرنسیپ معیار در هر زمینه ای، کسب و کار علمای امپریالیسم است.
·
جلال و امثالهم
معیارهای سوبژکتیف و من در آوردی آنها را بطور مکانیکی به خدمت می گیرند و پرت و
پلا تحویل خلایق می دهند.
4
·
طنز قضیه هم همین
جا ست:
·
کسانی که کسب و کاری
جز لعن و نفرین بر غرب ندارند، عملا و در اعماق دل، ستایشگر و پیرو کور ایدئولوژی
فرتوت و منحط همان غرب اند.
·
همین جلال آل
احمد، خود مترجم آثار فلسفه امپریالیستی از هر نوع بوده است:
·
او هم اثر ارنست
یونگر عمیقا و علنا مرتجع و فاشیست را ترجمه کرده و هم «بیگانه» ـ اثر البر کاموی اگزیستانسیالیست
را.
·
اگزیستانسیالیسمی
که آبشخور فاشیسم بوده است.
·
پس از روی کار آمدن
فوندامنتالیسم اسلامی نیز ضمن ذم خستگی ناپذیر غرب و غرب زدگی، همه زباله های ایدئولوژیکی
ـ تئوریکی امپریالیسم و فاشیسم از نیچه تا هایدگر، از یاسپرس تا پوپر به زبان
شیرین فارسی ترجمه و حتی تبلیغ رسمی شده اند.
·
خاتمی با کتاب
پوپر در زیر بغل به مثابه آخوندی خیلی خیلی مدرن و «مترقی» از در عقب، قلمداد شده است.
5
به جای ما بگذاریم ممالک غیر صنعت
·
فرمولبندی تق و
لق را باش!
·
«غیر
صنعت» (یعنی سنت)، بلحاظ دستور زبان، اسم است و نه صفت.
·
صفت آن می تواند «غیر
صنعتی» و یا سنتی باشد.
·
حریفی که غرب
زدگی را ویرایش کرده، ظاهرا بلحاظ سطح سواد گرامری، فرق چندانی با جلال نداشته
است.
·
معیار تمیز سوم
ممالک شرق کذائی، بزعم جلال، غیر صنعتی و سنتی بودن آنها ست.
6
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف
کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
·
معیار تمیز چهارم
ممالک شرق کذائی از ممالک غربی، مصرف کننده کالای غرب بودن آنها ست.
·
این معیار تمیز جلال
هم یکی دیگر از عناصر خدعه آمیز و عوامفریب ایدئولوژی طبقه حاکمه امپریالیستی است.
·
بدین طریق و
ترفند جوامع متفاوت و مختلف جهان با توسل به مقولات اقتصادی تولید و مصرف به دو
دسته تقسیم بندی می شوند:
الف
·
جوامع مولد، یعنی
کشورهای صنعتی پیشرفته، صرفنظر از سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در آنها
ب
·
جوامع مصرف کننده،
یعنی کشورهای غیرصنعتی، باز هم صرفنظر از سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم در آنها
7
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف
کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
·
توطئه ایدئولوژیکی
پنهان در این دوئالیسم تولید و مصرف، حربه تیز و برائی چند لبه است:
الف
·
اولا با توسل دوئالیسم
تولید و مصرف، تفاوت و تضاد ماهوی جوامع بشری پرده پوشی می شود.
·
با توسل به معیار
مبتنی بر دوئالیسم تولید و مصرف، مثلا تفاوت آلمان امپریالیستی غربی با آلمان سوسیالیستی
شرقی، تفاوت اسپانیای سرمایه داری با چکوسلواکی سوسیالیستی ماستمالی می شود.
ب
·
ثانیا با عمده
کردن دوئالیسم تولید و مصرف، سطح توسعه نیروهای مولده جوامع مختلف نادیده گرفته می
شود و همه از دم در مفهوم من در آوردی جوامع مولد و یا مصرف کننده، تجرید می
یابند.
·
آنگاه سومالی و
غنا و افغانستان و ایران و مصر و سودان و بلغارستان و رومانی و آذربایجان و ترکیه
و غیره همه جزو جوامع مصرف کننده محسوب می شوند.
ت
·
توطئه ایدئولوژیکی
دیگر در دوئالیسم تولید و مصرف، تحقیر و تخفیف فاشیستی و راسیستی مستور جوامع توسعه
یابنده است.
·
انگار اعضای جوامع
توسعه یابنده، مصرف کننده محض اند.
·
یعنی مشتی انگل و
پارازیت و علاف اند و قادر به کار و تولید مایحتاج خود و دیگران نیستند.
پ
·
توطئه ایدئولوژیکی
دیگر در دوئالیسم تولید و مصرف، تجلیل مستقیم و غیر مستقیم، آشکار و نهان از جوامع
سرمایه داری انحصاری است.
·
به چرخش قلمی
جوامع امپریالیستی به مقام جوامع تولید کننده محض ارتقا داده می شوند.
·
به چیزی از جنس
خدایان خلاق و بی نیاز مطلق از مصرف.
·
انگار در جوامع
به اصطلاح غرب همه از دم مولد اند و مصرف کننده چیزی از جنس کیمیا ست.
8
به جای ما بگذاریم مجموعه ممالکی که مصرف
کننده آن مصنوعات غرب ساخته اند.
مصنوعاتی که مواد خام شان ـ همان ها که بر
شمردم ـ از همین سوی عالم رفته، یعنی از ممالک در حال رشد.
·
این ادعای جلال آل
احمد نیز ـ اگر آگاهانه و به نیت عوام فریبی نباشد ـ نشانه نادانی او ست:
الف
·
اولا در جوامع صنعتی
اروپا و امریکا و روسیه شوروی و غیره که قحط معادن و منابع طبیعی نیست تا «مواد خام شان از همین سوی عالم، یعنی از ممالک در حال رشد»
تهیه و تأمین شود.
·
روسیه و امریکا
به عنوان مثال دریائی از نفت و معادن و منابع طبیعی در اختیار دارند.
ب
·
ثانیا در سایه توسعه
علمی و فنی می توان از دل اقیانوس ها مواد خام لازم را استخراج کرد.
ت
·
ثالثا ببرکت توسعه
علم و فن می توان مواد خام لازم را از طرق دیگر تولید کرد.
·
مثلا از سیب
زمینی می توان الکل ساخت و الکل را می توان به همان مواد شیمیائی تجزیه و ترکیب
کرد که در نفت یافت می شوند.
·
جلال که از وحدت
مادی جهان خبر ندارد.
·
خیلی از مواد
طبیعی را می توان نخست در آزمایشگاه شیمی و بیوشیمی و غیره و بعد در کارخانجات غول
آسا بطور مصنوعی از چیزهای موجود در هر کشور تولید کرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر