تحلیل واره ای از
شین میم شین
·
در «اشعار» ندا فضلی (و نه قط ایشان) جامعه معاصر ایران و سطح توسعه فکری و
روانشناسی اجتماعی اعضای طبقات اجتماعی واپسین انعکاس می یابد.
·
به همین دلیل تأمل روی «اشعار» ایشان می تواند به شناخت
برخی از پدیده ها در این جهنم جهل و جنون کمک کند.
·
معنی تحت اللفظی:
·
من، یعنی کسی که هرگز در باورت نبوده ام، هیچکدام از حرف
هائی را که بر زبان نرانده ای، باور نمی کنم.
·
پیش شرط باور و یا عدم باور به چیزی، وجود آن چیز است.
·
پیش شرط باور به حرف کسی، تبیین آن حرف است.
·
این حکم بی چون و چرای خرد اندیشنده است.
·
این حکم خرد بلحاظ منطقی و تجربی غیرقابل تردید است.
·
اکنون باید از خود پرسید که چرا این حقیقت امر ساده به
ذهن شاعر نمی رسد؟
·
شاید یکی از دلایل سوبژکتیف شاعر این باشد که حرف های
نگفته را از حرکات و سکنات حریف استنباط کرده است.
·
از رفتار و گفتار حریف به عنوان مثال.
·
این دلیل اما نمی تواند، دلیل شاعر باشد.
·
چرا؟
·
برای اینکه شاعر اصلا و ابدا «در باور حریف نبوده است.»
·
برای شاعر برای حریف اصلا و ابدا مطرح نبوده است.
·
یعنی حریف برای شاعر حتی تره خرد نکرده است تا مثلا
کنایه ای بپراند و یا نگاه گویای اسرار نهانی تحویلش دهد.
·
چون پیش شرط واکنش نشان دادن به کسی، تره خرد کردن مثبت
و منفی برای او ست.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که چرا شاعر به این حقیقت امر
ساده نیز واقف نیست؟
4
·
دلیل این بی خبری و بی اعتنائی به حقایق ساده و مسلم، بی
اعتنائی به خرد، بی خبری از خرد و خردستیزی اعضای طبقات اجتماعی واپسین است که تحت عنوان بی محتوای «طبقه
متوسط» (بورژوازی) یکه تاز میادین جهنم
جهل و جنون اند.
· بی
اعتنائی به خرد، بی خبری از خرد و خردستیزی همین است.
·
ناتوانی از درک ساده ترین حقایق مسلم به همین دلیل است.
·
اکنون این سؤال پیش می آید که فاجعه کجا ست؟
5
·
فاجعه در این زمینه بخصوص، اینجا ست که شعر به مثابه
سرهم بندی کردن یاوه های بیگانه با خرد، بی اعتنا به خرد و خردستیز به خورد خود و خلایق بدتر از خود
داده می شود:
·
شعر به مثابه سرهم بندی کردن افکار ضد عقلی، ضد منطقی و
ضد تجربی.
·
اگر هم کسی اعتراض کند، شعرای خردستیز خیلی خیلی مدرن و
عملا پست مدرن، به پرخاش افاده آمیز خواهند گفت که شاعر در عالم شعر از آزادی بی
حد و حصر برخوردار است:
·
از آزادی بی حد و حصر تخیل و تصور و تبیین.
6
·
بدین طریق و ترفند شعر به وسیله ای برای تخریب خانه خرد
خلایق بدل می شود.
·
بدین طریق و ترفند پیوند ارگانیک شعر و شعور به آتش
کشیده می شود.
·
درد اما ریشه دارتر و دردناک تر از این است.
·
وقتی شاعری مثلا از «ثانیه ها، دقایق و ساعات گیج» سخن
سر می دهد، در واقع نه از گیجی ثانیه ها، دقایق و ساعات، بلکه از گیجی و سرگیجه
طبقاتی واپسین خود پرده برمی دارد.
·
ترفند طنز آمیز زبان (نطق، سخنگوئی) هم همین است:
·
افشای بی سر و صدای ماهیت چیزها، پدیده ها و آدم ها:
·
به قول سعدی خردگرا و خردپیشه:
تا
مرد سخن نگفته باشد
عیب و هنرش نهفته باشد.
عیب و هنرش نهفته باشد.
·
ثانیه ها، دقایق و ساعات که گیج و هشیار نیستند.
·
این انعکاس مخدوش ثانیه ها، دقایق و ساعات در آئینه ضمیر
سرسام گرفته و دستخوش سرگیجه ی اعضای طبقات اجتماعی واپسین است که به دلیل بی
فردائی، به دلیل فقدان دورنمای تاریخی به پوچی زیست و پوچ اندیشی رسیده اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر