امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(اسفند 1306)
تحلیل واره ای
از
شین میم شین
هوشنگ ابتهاج:
«سقوط را بر شوروی تحمیل کردند»
·
سؤال این بود که چرا بخش اعظم
ایرانی ها دیالک تیک داخلی و خارجی را عمدتا به نفع قطب خارجی و هر از گاهی به نفع
قطب داخلی تخریب می کنند؟
1
·
دلیل این تخریب به هر بهانه ای هم
که باشد و از سوی هر طبقه اجتماعی هم که صورت گیرد، بیگانگی با اسلوب و یا متد
دیالک تیکی تفکر است.
·
دلیل این بیگانگی ـ قبل از همه ـ
عوام فهم بودن متد متافیزیکی (ضد دیالک تیکی) تفکر است.
·
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و
روندهای هستی بظاهر همگون، یکپارچه، واحد و عاری از تضادهای درونی جلوه می کنند.
·
به همین دلیل هم متد متافیزیکی
بسادگی پذیرفته می شود و در بررسی مسائل به کار بسته می شود.
·
در حالیکه وقوف به دیالک تیکییت
چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی به تأمل، تعمق، تفکر، آموزش و تمرین پیگیر
و رادیکال نیاز دارد و بدون تحمل مشقات لازمه میسر نمی شود.
2
·
ثانیا در تحلیل مسائل همیشه پای
منافع طبقاتی و گروهی و حزبی و غیره در بین است.
·
اما متد دیالک تیکی برای بررسی
مسائل عینی بودن برخورد را پیش شرط قرار می دهد و اعتنائی به به منافع این و آن
ندارد.
·
ضمنا فقط در این صورت است که می
توان به کشف حقیقت عینی نایل آمد.
·
به همین دلیل، اسلوب دیالک تیکی به
درد عوامفریبی نمی خورد.
3
·
بورژوازی آغازین تا زمانی که
شعارهای سه گانه آزادی، برابری و برادری را بر پرچم رزم طبقاتی خود نگاشته بود،
طرفدار متد دیالک تیکی بود.
·
ولی پس از تثبیت وضع طبقاتی خود،
دیگر نمی توانست هم فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری را پایان تاریخ قلمداد
کند و هم به دیالک تیکیت هستی اجتماعی وفادار بماند.
·
به همین دلیل تعالیم غولان
بورژوائی آغازین از قبیل هگل را به نفع تعالیم فلاسفه ارتجاعی بورژوائی واپسین از
قبیل شوپنهاور و نیچه و هایدگر و غیره به گور سپرد و متد متافیزیکی را دو باره به
خدمت گرفت.
·
وحدت نظری بورژوازی واپسین با مذهب
و مسجد و منبر و کلیسا و محراب و تاج به همین دلیل هم بوده است.
4
شق القمر
·
مطلق کردن قطب خارجی در دیالک تیک
داخلی و خارجی در تعالیم مذهبی از همان آغاز
رواج فراگیر و پیگیر داشته است.
·
چون در تفکر مذهبی بشریت تا حد موجودی
هیچ واره و هیچکاره تنزل می یابد و خدا و ائمه اطهار و غیره تا حد قدر قدرت های همه
چیز واره و همه کاره ارتقا داده می شوند.
·
عیسی مسیح مرده ها را حتی زنده می
کند.
·
موسی از عصا، اژدها معجزه می کند.
·
ابراهیم تل آتش را به گلستانی مبدل
می سازد.
·
محمد به اشاره انگشتی ماه را دو
شقه می کند و هر شقه را به سمتی می فرستد.
·
به معراج خطر می کند و بالاتر از
جبرئیل می پرد.
·
در تفکر مذهبی بنی بشر بنده خدا و
وابسته ی بی اختیار و بی حق و حقوق او ست.
·
این بدان معنی است که مذاهب، دیالک
تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک طبیعت و ماورای طبیعت و یا دیالک تیک جامعه
و ماورای جامعه بسط و تعمیم می دهند و بعد آن را بی مهابا تخریب می کنند، قطب
خارجی را (ماورای طبیعت و ماورای جامعه) را مطلق می کنند و قطب داخلی (طبیعت، جامعه،
انسان) را دور می اندازند.
5
·
از این رو، می توان گفت که خارجی
سازی قضایا، در فرم های مثبت و منفی اش ریشه در تفکر مذهبی دیرمان دارد.
·
این حقیقت امر را در جامعه و جهان
اسیر در چنگ خرافه و خریت می توان به تجربه و بکرات شاهد بود:
·
مردم هم برای توضیح حوادث ناگوار
طبیعی و هم برای توجیه معضلات اجتماعی یا پای خدا را به میان می کشند و یا پای قوای
موهوم از قبیل ائمه و اجنه و غیره را و یا پای دول بیگانه را.
·
این کرد و کارها ـ در بهترین حالت ـ
معنا و محتوائی جز وارونه سازی دیالک تیک داخلی و خارجی ندارند.
هوشنگ ابتهاج:
«سقوط را بر شوروی تحمیل کردند»
·
شاعر هم در این ادعای خود، دیالک
تیک داخلی و خارجی را به شکل دیالک تیک حزب «کمونیست» شوروی و امپریالیسم بسط و
تعمیم می دهد و ضمنا وارونه می سازد.
·
یعنی نقش تعیین کننده منفی را از
آن خارجی (امپریالیسم) جا می زند و حزب «کمونیست» شوروی را عملا تبرئه و تطهیر می
کند و معصوم و بی خطا و تقصیر قلمداد می کند.
·
در حالیکه از این خبرها نیست.
·
پدیده و روندهای اجتماعی در دیالک
تیک داخلی و خارجی رخ می دهند و نقش تعیین کننده مثبت و منفی از آن داخلی است.
6
اما به
یاد داشته باشید که کمونیستها یک کشور دهقانی را تحویل گرفتند
و یک کشور
صنعتی ساختند که در بسیاری موارد از آمریکا جلوتر یا حداقل برابر بود.
·
وقتی از تبرئه و تطهیر حزب «کمونیست»
شوروی سخن می رود، به همین دلیل است.
·
حریفی بر آن بود که باید میان سویه
تیسم و روسوفیلیسم مرزبندی دقیق کرد و از جا زده شدن یکی به عوض دیگری اکیدا
جلوگیری نمود:
·
سویه تیسم یعنی انتزناسیونالیسم پرولتری
·
روسوفیلیسم یعنی تجلیل بی چون و
چرا از ملت روس.
·
سویه تیسم در اتحاد شوروی، سوسیالیسم
را عزیز می دارد و در حزب کمونیست شوروی، حزب برادر را می بیند.
·
روسوفیلیسم اما دیالک تیک داخلی و
خارجی را به شکل دیالک تیک هیچ و همه چیز بسط و تعمیم می دهد.
·
یعنی نقش تعیین کننده را از
آن قطب خارجی جا می زند و برای قطب داخلی
تره هم حتی خرد نمی کند.
7
·
همین وارونه سازی دیالک تیک داخلی
و خارجی از سوی طبقات اجتماعی دیگر نیز در فرم های انگلوفیلیسم و امریکوفیلیسم و
ژرمنوفیلیسم و غیره انجام می یابد:
· به عنوان مثال، انگلوفیل ها همه
امیدهای خود را در امپریالیسم انگلیس می جویند و می یابند، امریکوفیل ها در امپریالیسم
امریکا و ژرمنوفیل ها در امپریالیسم آلمان.
·
این گرایشات منفی و مخرب و تهوع آور
که در کشور عه هورا سنتی دیرین دارند، با روح فلسفه روشنگری، هومانیسم و مارکسیسم
ـ لنینیسم در تضاد آشکار قرار دارند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر