فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
2
سخت می نالید،
می دیدم که بر لب هاش
ناله هایش
خالی از رنگ فسون بودند
·
فروغ در این بیت شعر، حتی فونکسیون اصلی ابلیس را، یعنی
رنگ عوض کردن مدام و عوامفریبی را با صداقت و صمیمیت و بی ریائی تعویض می کند.
·
آن سان که ابلیس به مقام موجودی قابل اعتماد و مظهر
حقیقت و صداقت ارتقا می یابد.
·
فروغ شاید خودش نداند که بر سر افکار بی دفاع عمومی چه
بلائی می آورد.
3
شرمگین ز این
نام ننگ آلوده ی رسوا
گوشه ای می
جست تا از خود رها گردد
·
هویت و ماهیت ابلیس، در این بیت، بازتعریف می شود.
·
به عبارت دیگر ماهیت و هویت دیگری به ابلیس نسبت داده می
شود:
·
مظهر مطلق شر بدین طریق به موجودی تحریف می شود که میان نمود
و بودش، میان نام و ماهیتش دره ای عمیق دهن باز کرده است:
·
ابلیس از نام رسوای ننگ آور خویش بیزار است و به دنبال
گوشه انزوا و عزلت می گردد تا بغض دیرین خود را به هق هق گریه ای از ته دل بگشاید،
نام مناسب با ماهیت خویش برای خود برگزیند و از طلسم الهی رها شود.
4
پیکرش رنگ
پلیدی بود و او گریان
قدرتی می
خواست تا از خود جدا گردد
·
خود فروغ با این بیت، دچار تناقض عجیبی می گردد:
·
ابلیسی که در ابیات دیگر مظهر زیبائی و لذات زندگی بود و
قدرت استحاله خویش به هر چیز زیبا و فریبا را داشت، اکنون در قالب کلیسائی ـ قرون
وسطائی اش تصور و تصویر می شود:
·
پیکری به رنگ پلیدی و ناپاکی.
·
چه کسی فریب موجودی را خواهد خورد که پیکری لجن آلود
دارد!
·
ابلیس اما از ظاهر پلید خویش در رنج است و به دنبال
قدرتی می گردد تا رنگ عوض کند.
·
خواننده اندک اندک دلش به ابلیس می سوزد و بیشک به وضع و
حال او می گرید.
·
چون بدین طریق، ترحم انگیزتر از ابلیس کسی را نمی توان
پیدا کرد.
ای بسا شب ها
که با من گفتگو می کرد
گوش من گویی
هنوز از ناله لبریز است:
شیطان:
«تف
بر این هستی، بر این هستی دردآلود
تف بر این
هستی که این سان نفرت انگیز است»
·
معنی تحت اللفظی:
·
ابلیس اغلب شب ها با من به گفتگو می نشست و گوش من هنوز
از ضجه های او پر است.
·
می گفت:
·
«تف بر این هستی دردآلود و نفرت انگیز!»
·
ابلیس در این بیت از سوئی سلب سوبژکتیویته (فاعلیت) می
شود و به آلت دست بی اراده ای تنزل می یابد.
·
به درجه مأموری معذور!
·
به درجه شکنجه گران ساواک و ساواما.
·
فروغ بدین طریق، ابلیس را به مثابه موجودی مطلقا بی
اراده، ستمدیده و مظلوم نمودار می سازد.
·
در جهان بینی فروغ فاتالیسم (سرنوشتگرائی) ژرفی نعره می
کشد:
·
مشیت الهی همان و تبدیل هر چیز و هر کس به هر چیز و هر کس معینی همان!
·
سلب مسئولیت و سوبژکت وارگی از هر چیز و هر کس!
·
فروغ در این زمینه دست کمی از عقب مانده ترین افراد
مذهبی ندارد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر