نیمایوشیج
(1274 ـ 1338)
تحلیل
واره ای از
گاف
سنگزاد
تز هشتم
طبیعی
است که تداوم دوران سیاه فشار و اختناق و سختی، همراه با تنگدستی و انزوا، هسته
اندیشه های نیما را تلخ بدارد، به همان گونه که طبیعی بود که مردی با آن بینش و
فراست و وسعت نظر و پرهیزگاری تن به قبول دروغ و سیاهی ندهد و با سلیقه خویش بر
ستم بشورد و یا چراغش را در تک سیاهی ها فروزان نگاهدارد و به هر ترتیب چاره جوی
روز بزرگ بماند.
2
مفهوم «دوران سیاه
فشار»
طبیعی
است که تداوم دوران سیاه فشار و اختناق و سختی، همراه با تنگدستی و انزوا، هسته
اندیشه های نیما را تلخ بدارد.
·
سیاوش با مفهوم «فشار» چه برای
گفتن دارد؟
·
عادی ترین مفاهیم، وقتی گنجینه
نهفته در دل خود را عیان می سازند که مورد تأمل قرار گیرند.
·
دوران فشار چه مشخصاتی را دارد؟
·
برای پاسخ به این پرسش باید مفهومی
را پیدا کرد که ضد فشار باشد.
·
فشار یعنی زور وسنگینی آوردن برروی چیزی.
·
فشار یعنی اعمال زور.
·
پس دوران فشار، به دورانی اطلاق می شود
که طبقه، قشر، گروه و یا فرد معینی مورد زورگوئی قرار می گیرد.
·
بنابرین، منظور سیاوش از دوران
سیاه فشار، می تواند سلب آزادی، امنیت و حقوق فردی و اجتماعی و سرکوب هر گونه
مقاومت و مبارزه، به بدترین وجه باشد.
3
مفهوم «دوران سیاه اختناق»
·
منظور سیاوش از مفهوم «اختناق»
چیست؟
·
اختناق یعنی خفه شدن و یا خفه کردن
·
بنابرین، اختناق می تواند به معنی
سلب آزادی بیان (آزادی ابراز نظر، باور، عقیده، تشکیل انجمن و حزب، انتشار
مطبوعات، کتاب، روشنگری و غیره) تلقی شود.
·
صفت سیاه را سیاوش احتمالا برای
نشان دادن حد اعلای اختناق به خدمت می گیرد.
·
در مفهوم «دوران سیاه اختناق»،
روشنگری ستیزی طبقه حاکمه برجسته می شود.
4
مفهوم «دوران سیاه سختی»
·
مفهوم «دوران سیاه سختی» از دشواری
زیست نیما و همسانان نیما پرده برمی دارد.
·
از دو صورت قصه خالی نیست:
·
یا افراد جزو طبقه حاکمه و یا جزو
توده ستمکش اند.
·
زیر دیکتاتوری اقلیت ستمگر، طبیعی
است که اکثریت ستمکش و نمایندگان ایدئولوژیکی آنها دوران سیاه سختی را بگذرانند.
5
مفهوم «تنگدستی»
·
تنگدستی یکی از فرم های نمودین
«دوران سیاه سختی» است.
·
در اشعار نیما نیز بکرات فقر و
فاقه توده زحمتکش مورد انتقاد قرار می گیرد.
6
مفهوم «انزوا»
·
انزوا یعنی گوشه گیری، عزلت گزینی
·
انزوا اما می تواند فرم ها و
محتواهای مختلف، متفاوت و حتی متضاد داشته باشد.
1
·
انزوا می تواند داوطلبانه باشد.
·
طرفداران عرفان و ریاضت چه بسا به
نیات مختلف در گوشه دور افتاده ای، در بیابانی، جنگلی و یا کوهی عزلت می گزینند و
به بهانه عبادت و تقرب به خدا با خلق قطع رابطه می کنند.
·
این انزوا نه انزوائی مثبت، بلکه
منفی و ارتجاعی است.
2
·
فرم دیگری از انزوای داوطلبانه می
تواند به دلیل مخفیکاری باشد.
·
فردی چه بسا به دلایل مختلف روابط
توخالی، بی محتوا و بی ثمر خود را با دیگران قطع می کند، تا بتواند با خیال راحت
به انجام وظیفه خود تعیین کرده ی خود بپردازد.
·
این انزوا، انزوائی مثبت و حاصلخیز
است.
3
·
فرم دیگری از انزوای داوطلبانه می
تواند به دلیل عدم تجانس با همنوعان باشد.
·
این عدم تجانس سبب می شود که کسی
در جمعی باشد و در عین حال دلش جای دیگر باشد.
·
به قول شاعر تجسم دیالک تیک حاضر و
غایب باشد.
4
·
انزوا اما می تواند تحمیلی باشد.
·
این انزوا در صورتی است که فرد
معینی به هر دلیلی مطرود و رابطه با او تحریم می شود.
·
این نوع انزوا امروزه در مقیاس
جهانی از سوی طبقه حاکمه امپریالیستی به عنوان حربه ای مؤثر به خدمت گرفته می شود.
·
انزوای تحمیلی از این نوع را طبقه
حاکمه امپریالیستی بیش از 50 سال است که به کوبای مردمی و انقلابی روا داشته است.
5
·
کسی که وضع موجود را برنمی تابد و
بر ضد آن می شورد، هیئت و طبقه حاکمه می کوشد که رشته های مادی و معنوی پیوند او
را با جامعه و توده قطع کند.
·
برتولت برشت در اثر خود تحت عنوان
«قصه های آقای کوینر»، در قصه «در برابر زور چه باید کرد؟» می نویسد:
·
«روزی
از روزها، کوینر اندیشنده در سالنی برای عده ای سخنرانی می کرد.
·
ناگهان متوجه شد که مردم از او
دوری می جویند و سالن را بسرعت ترک می گویند.
·
آقای کوینر به دور و برش نظر
انداخت و زور را پشت سر خود دید.»
·
یکی از فرم های انزاوای تحمیلی
همین است:
·
مردم از روشنگر می گریزند تا از گزند
هیئت و طبقه حاکمه در امان باشند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر