۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۳, سه‌شنبه

سیری در شعری از نصرت رحمانی (5)


 سرچشمه:
صفحه فیسبوک
زری مینوئی
میم حجری
پیشکش به ندا فضلی
دوست دیرین و دردمندمان

به دخترم گفتم :
«طنین عاشقانه دگر مرده است در رگِ در
و تجربه تمامی معیار نیست،
نیست،
که نیست،
ولی تسلایی است.

بر این مسکن بی رحم اعتیاد مکن
که اعتیاد عبث اعتبار می بخشد
ز اعتبار عبث انحراف می روید
و باز فاجعه تکرار می شود
تکرار!»

·        شاعر پس از ابلاغ مرگ طنین عاشقانه در رگ در، کشف بزعم خود، بسیار مهم دیگری را خاطرنشان می شود:

1
و تجربه تمامی معیار نیست،
نیست،
که نیست.

·        شاعر به تأکید مؤکد خاطر نشان می شود که تجربه تمامی معیار نیست.

·        منظور شاعر از تجربه و معیار چیست؟

2
و تجربه تمامی معیار نیست،
نیست،
که نیست.

·        ما از جهان بینی، ایدئولوژی و دانش نظری شاعر کمترین اطلاعی نداریم.
·        به همین دلیل به جای توسل به تخیل و پیشداوری سری به میراث سعدی و حافظ می زنیم که شعرای ایرانی کم و بیش تحت تأثیرشان قرار دارند:

 سعدی
(گلستان با ب هفتم، ص 177 ـ 187)  
محک داند که زر چیست
و گدا داند که ممسک (خسیس)  کیست.

3
محک داند که زر چیست

·        بنظر سعدی معیار مطمئن برای تمیز درجه خلوص زر و تمیز زر از فلزات دیگر، محک است.

4
و گدا داند که ممسک (خسیس)  کیست.

·        بنظر سعدی به همان سان که محک قادر به تمیز زر از فلزات دیگر است، به همان سان هم گدا قادر به تمیز خسیس از بخشنده است.

·        چرا و به چه دلیل؟

5
محک داند که زر چیست
و گدا داند که ممسک (خسیس)  کیست.

·        در هر دو مورد به دلیل تجربه (آزمون و آزمایش) 

·        بشر بارها برای تعیین درصد طلا در انگشتری ئی و یا گردن بندی از محک استفاده کرده و به صحت تشخیص محک عملا پی برده است:
·        مثلا زرگر پس از به محک زدن انگشتری، آن را ذوب کرده و طلای مذاب را جدا و و زن کرده و با نتیجه حاصل از محک مقایسه کرده و دیده که تشخیص محک دقیق بوده است.
·        گدا هم بارها از خسیس گدائی کرده، ولی تیرش هر بار به سنگ خورده و به خاطر سپرده که به او امیدی نیست.
·        یعنی به تجربه دریافته که از خسیس نمی توان انتظار احسان داشت.
·        این بدان معنی است که تجربه معیار تشخیص صحت و سقم احکام، افکار، نظرات و نظریات است.

6
 حافظ
(دیوان حافظ، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، چاپ هشتم ص  217)   
در خلوص منت، ار هست شکی، تجربه کن
کس عیار زر خالص نشناسد چو محک

·        حافظ این اندیشه را مو به مو  از سعدی برگرفته است:
·        بنظر حافظ هم معیار تعیین عیار زر، محک است و معیار تعیین خلوص انسان ها تجربه.
·        به همین دلیل حافظ از حریف می خواهد که او را مورد آزمون و آزمایش قرار دهد و به تجربه دریابد که حافظ نه خائن به او، بلکه خادم او ست.

7
حافظ
از طعنه ی رقیب، نگردد عیار، کم
چون زر اگر برند مرا در دهان گاز

·        حافظ در این بیت، برای بی اعتبار کردن طعنه رقیب، معیار تجربه را پیشنهاد می کند و برای تجربه همان ارزش و اعتبار را قائل می شود که برای محک قائل می شوند.
·        همان طور که محک عیار زر را تعیین می کند، تجربه هم عیار آدم ها را، درجه خلوص ارادت آنها را تعیین می کند.

8
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر که در او غش باشد

·        حافظ در این بیت، بار دیگر تجربه را ملاک تعیین خلوص قلبی انسان ها قلمداد می کند.

9
 فرانسیس بیکن (1561 ـ 1626)
فیلسوف و دولتمرد انگلیسی
مؤسس تجربه گرائی (امپیریسم) ماتریالیستی

پیران سـخـن ز تجربه گویند، گفتمـت
هان ای پسر که پیر شوی، پند گوش کـن

·        حافظ در این بیت صدها سال قبل از تشکیل تجربه گرائی (امپیریسم) در تئوری شناخت عصر جدید  اروپا، تجربه را سرچشمه دانش می داند.
·        به همین دلیل به جوانان توصیه می کند که پند پیران مجرب را گوش کنند.

10
پدر تـجربـه، ای دل تویی آخر، ز چـه روی
طـمـع مـهر و وفا ز این پسران می ‌داری

·        معنی تحت اللفظی:
·        ای دل، تو پدر تجربه ای.
·        پس چرا انتظار مهر و وفا از پسران داری؟

·        حافظ در این بیت نیز سرچشمه دانش را در تجربه می داند.
·        بزعم حافظ تجربه نشان داده که انتظار مهر و وفا از پسران بیهوده است.

11

·    این اندیشه سترگ سعدی و بعد حافظ در اواسط قرن نوزدهم از سوی مارکس در تئوری شناخت مارکسیستی به شکل دقیق و علمی زیر فرمولبندی خواهد شد:
·        پراتیک (تجربه، آزمون، آزمایش، عمل)  از سوئی معیار بی بدیل کشف حقیقت احکام، افکار، نظرات و نظریات است و از سوی دیگر سرچشمه احکام، افکار، نظرات و نظریات است. 

12
و تجربه تمامی معیار نیست،
نیست،
که نیست.

·        اکنون می توان منظور شاعر را و نتیجتا موضع ایدئولوژیکی او را تعیین کرد.
·        شاعر نسبیتی را وارد معیاریت تجربه می کند.
·        تجربه در ایدئولوژی شاعر سلب معیاریت می شود.
·        از همین بند شعر شاعر می توان گفت که او  عقب مانده تر از سعدی و حافظ است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر