۱۳۹۳ خرداد ۶, سه‌شنبه

چاله ها و چالش ها (479)


افسانه کاوه، نماد قیامی پیروز در تاریخ ملی ایران
محمد امین محمدپور
دنیای راز آمیز اسطوره در مکان و زمان جاری است و خاستگاهی جز باور مردم ندارد.
همین باورها، چه خرافی و چه منطقی، با تفکر اسطوره ای و تفکر منطقی و عقلانی پیوند دارند.
« اسطوره در زبان پارسی دری، مانند زبان عربی به جای واژه mythe به کار می رود و معادل mythos یونانی است. »
( بهار، ۱۳۸۷: ۳۴۴ )  
  اسطوره « در ابتدا به معنای افسانه، قصه، گفت و گو و سخن بوده است
 اما در نهایت به چیزی اطلاق می شد که واقعا نمی تواند وجود داشته باشد. »
( وارنر، ۱۳۸۶: ۱۵)  
 بنابرین، اسطوره را باید کلام و گفتار تلقی کرد
 از همین رو روژه باستید اسطوره را چنین تعریف می کند: « اسطوره کلام است، تصویر است، حرکتی است که حدود واقعه را در قلب نقش می کند، پیش از آن که در قالب روایت و حکایتی ضبط و ثبت شود. »
( باستید، ۱۳۷۰: ۱۰ )
 اسطوره ها از چگونگی پدید آمدن حقیقت پرده بر می دارند
حال آن حقیقت ممکن است جهان، انسان یا نوعی گیاه، نوعی خاص از رفتار انسانی یا یک نهاد باشد.
اسطوره همیشه به نوعی زنده است و حیات دارد و با آن زندگی می کنند
 بدین وجه که تحت تأثیر قدرت بر انگیزاننده حوادثی که آن ها را به یاد می آورند و در زمان حال دوباره متحقق می سازند، قرار می گیرند.
( ر.ک: الیاده، ۱۴ – ۲۷ )
زیگموند فروید و کارل گوستاو یونگ از دیگر اسطوره پژوهانی هستند که جان تازه ای به اساطیر بخشیده اند و شباهت های حیرت آوری میان محتوای اساطیر و ناخودآگاه جمعی هر قوم یافته اند.
« اسطوره در عصر جدید، همان رویای افسانه وش انسان معاصر است.» .
(بارت، ۱۳۸۲: ۳۶ )
 اسطوره ها متناسب با نقش و کاربردشان در جامعه در دوران های مختلف و در میان مردمان گوناگون ممکن است دستخوش دگرگونی هایی شود و نقش های تازه ای بپذیرند و در جریان یک تغییر تدریجی به شکل های تازه ای مانند افسانه، داستان حماسی، تمثیل یا قصه عامیانه در آیند. مجموعه این گونه تغییرات و شکل پذیری های متفاوت را می توان جا به جایی اسطوره نامید
 نمونه نیک این گونه اسطوره که آمیزه ای از افسانه و حماسه به شمار می رود، داستان فریدون و ضحاک است.
( ر.ک: سرکاراتی، ۱۳۷۸: ۲۱۳ – ۲۱۷ )
ضحاک، جبار ماردوش و شاه اژدهاپیکر در شاهنامه، مظهر این جهانی اهریمن در اساطیر زردشتی است.
اخبار و روایات بعدی مربوط به ضحاک در متن های پهلوی و سنت های دینی زردشتیان – که به گستردگی در منابع اسلامی نیز بازتاب یافته است – از روی روایات مربوط به اهریمن ساخته و پرداخته شده است.
 افسانهء کاوه قدمت اسطوره ای ندارد.
محمد امین محمد پور
سرچشمه:
مجله هفته
  
مسعود بهبودی
حضرت محمد کامنت را می خوانند و بعد «پاسخ» می دهند
و یا کمترین اعتنائی به حرف حریف ندارند؟

·        حقا که در دوره بغایت تیره ای بسر می بریم.
·        تیره تر از دوره برتولت برشت، حتی.

اگر به دیدن حریفی رفتی، مهربان، چراغ ببر
و یک دریچه که از آن به کوچه بن بست بنگرد.
(با پوزش از فروغ)

1
·        حریفی می گفت پس از سی سال جست و جو تعداد دوستان جانی ام به چهار نفر رسیده که همه از دم جانی بالفطره اند.

الف

·        یکی برای حل مسائل ریز و درشت، در فیس آباد آیة الکرسی منتشر می کند و مرحبا و هورا درو می کند.

ب

·        دیگری به آش ـ عار عادولف احمد دلغشه می رود.

ت
·        سومی جز جفنگ چیزی تکثیر نمی کند و حرف دهنش را حتی نمی داند.

پ
·        چهارمی هر یاوه بی معنائی را از گنداب های بیشمار فیس آباد  صید می کند و به نام خود منتشر می سازد.

2

·        فرق حضرت محمد با آیات عظام چیست؟

·        آنها هم کلی آیه و روایت و حدیث از عمه ی عطار ازبر کرده اند و مرتب تحویل هر پا منبری  می دهند.

3
·        ما همین آیات و احادیث حضرت محمد را تحلیل خواهیم کرد تا هم به ایدئولوژی ساز و مان فدائی خلق کذائی اندکی پی ببریم و هم انشاء الله اندیشه ای به درد بخور در آن بیابیم و رستگار شویم.

4
·        اما برادر، وقتی کسی ادعا کند که «دنیای راز آمیز اسطوره در مکان و زمان جاری است و خاستگاهی جز باور مردم ندارد» با زبان بی زبانی به خواننده «حقایق امور» زیر را می آموزد:

5
«دنیای راز آمیز اسطوره در مکان و زمان جاری است
و خاستگاهی جز باور مردم ندارد»

·        وجود و جریان چیزی در زمان و مکان به معنی چیست؟

·        برای پاسخ به این پرسش فقط کافی است که مقوله فلسفی ماده را تعریف کنیم:
·        مقوله ماده، عالی ترین مفهوم فلسفی است و در آن واقعیت عینی در کلیه فرم های وجودی اش تجرید یافته است.
·        به همان سان که در مفهوم درخت همه درختان از سرو تا صنوبر تجرید یافته اند.
·        و واقعیت عینی (همه چیزهای مادی، یعنی واقعی و عینی) در زمان و مکان وجود و جریان دارند.

6
·        دنیای راز آمیز اساطیر نه دنیای مادی و واقعی، نه حتی انعکاس نسبتا درست واقعیت عینی، بلکه تبیین تخیلی و چه بسا وارونه مناسبات جهان خدایان بوده است که بیشک حاوی عناصری از جهان مادی هم بوده است.
·        اسطوره نه تبیینی مبتنی بر واقعیت عینی، بلکه تبیینی مانی پولاتیو و سوبژکتیف است، بسان تبیینات مذهبی است.

7
·        ما راجع به اسطوره چیز زیادی نمی دانیم.
·        ولی اسطوره به احتمال قوی فرم آغازین مذهب بوده است.
·        اسطوره فرمی از ایدئولوژی بوده است.

·        اگر لازم شد می توان مورد بررسی همه جانبه قرار داد.

8
·        کسی نباید و نمی تواند بگوید که دنیای اسرار آمیز مذاهب (مثلا خدای قدر قدرت با سریر پر جبروت متشکل از اجنه و ملائکه و غیره) در زمان و مکان جاری است.
·        جن و ملک اصلا وجود ندارد تا در زمان و مکان جاری باشد.

9
جبرئیل علیه السلام

·        خدای خیالی با اجنه و ملائکه جانگیر و پیام بر و مأمور و فرمانبر بیشمارش (از جبرئیل تا عزرائیل، از اسرافیل تا میکائیل) انعکاس آسمانی ـ انتزاعی خوانین و سلاطین برده داری و فئودالی با وزرا و مباشران و حرمسرا و نوکرها و کلفت ها و غلامان و رعایا و چماق کش هایش بوده است.

10
«دنیای راز آمیز اسطوره خاستگاهی جز باور مردم ندارد»

·        وقتی کسی برای چیزی خاستگاهی در ایمان مردم می جوید و می یابد، اگر ابله و یا عوامفریب نباشد، دچار وارونه اندیشی شده است.
·        خرافه و فرم های ایدئولوژیکی دیگر بوسیله ایدئولوگ های طبقه حاکمه تدوین و تبلیغ می شوند تا مناسبات اجتماعی حاکم هم توجیه و تحکیم شود و هم توسعه داده شود.
·        خاستگاه دنیای خرافه را باور مردم قلمداد کردن به معنی مقدم دانستن روح (شعور) بر ماده (وجود) است.
·        این یعنی تبلیغ ایدئالیسم.
·        این یعنی انجام همان کار آخوندهای وطنی و  بین المللی.

11

·        باور و روح و شعور اجتماعی بطور کلی انعکاس وجود اجتماعی است.
·        به همین دلیل با تحول وجود اجتماعی (مناسبات تولیدی)،  مثلا با گذار از فئودالیسم به سرمایه داری، شعور اجتماعی هم عوض می شود.  
·        ایمان و باور و بطور کلی روح که خاستگاه ایدئولوژی نمی تواند باشد. 

·        ایدئولوژی خاستگاه طبقاتی دارد.

·        ضمنا ایمان و باور و روح همیشه ثانوی است و به قول حریفی به نام مارکس، همیشه سایه سنگین ماده را بالای سر خود دارد.  
·        هر مفهومی هم که شما در کله پدید آورید، چاره ای جز پوشاندن البسه واژه بدان ندارید.
·        واژه زره مادی مفهوم است.

12

·        ایرانی جماعت فکر می کنند، معیار حقیقت اندیشه و نظر تبیین آن به زبان انگلیسی و غیره است.
·        فقط کافی است که حریفی از اروپا و یا امریکا (مثلا وبر و  فروید و یونگ و غیره)  جفنگی را منتشر کند تا به عنوان وحی منزل ترجمه و تکرا و نشخوار شود.

·        معرکه اند عیرانی ها.

13
·        حریفی می گفت:
·        کلامی از مارکس را به انگلیسی ترجمه کرده اند و غلط ترجمه کرده اند.
·        ایرانی جماعت همان ترجمه غلط به انگلیسی را به فارسی ترجمه می کنند و ضمنا به نوبه خود آن را غلط ترجمه می کنند.

·        معرکه به همین می گویند.
·        تنها چیزی که به دست خواننده ایرانی می رسد، نه چیزی از مارکس، بلکه پرت و پلائی است به نام مارکس.  

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر