تجسم
اثری از الفرد هردیکا
پروفسور
دکتر ورنر شوفن هاور
پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان
شین میم شین
·
تجسم (واگذاری، صرفنظر، وقف) مقوله ای در فلسفه
کلاسیک بورژوائی آلمان است که در دوره تشکیل
مارکسیسم از اهمیت چشمگیر، پربار و مؤثر برخوردار بوده است.
I
تجسم در تئولوژی مسیحی
·
این مقوله ـ بلحاظ نظری ـ توسط تئولوژی
مسیحی و تعالیم حقوق طبیعی روشنگری تدارک دیده شده است.
1
·
مسئله تجسم در تئولوژی مسیحی به معنی وحدت
و تضاد خدا و انسان (وحدت و تضاد بی نهایت و با نهایت) مطرح می شود.
2
·
این امر بویژه در آتانازیانیسم
در ایده جسمیت یافتن کلام خدا و پیدایش
انسان و بدانوسیله آشتی
مجدد خدا و جهان مطرح می شود.
3
·
اما از نظر تئولوژی مسیحی
(باستثنای عرفان مسیحی) مسئله تجسم و یا انسانواره گشتن خدا (نکته ای که باعث
شرمندگی تئولوژی می توانست باشد) به معنی آشتی خدا و انسان نیست.
4
·
آشتی میان خدا و انسان از طریق ورود انسان به جمع پیروان مسیح حاصل می آید.
II
تجسم در تئوری های حقوق طبیعی
·
تئوری های حقوق طبیعی مقوله تجسم را به معنی وقف،
یعنی بمعنی انتقال حقوق به دیگری
(واگذارکردن دارائی خود به غیر) تلقی می کنند.
1
·
بویژه تئوری های قرارداد
دولتی بر مفهوم تجسم و یا وقف قضائی
استوار شده اند:
·
هرعضو جامعه، تمامی حقوق خود را به جامعه و یا به
نماینده جامعه وقف می کند.
2
·
با این تجسم و یا وقف،
حقوق مثبت بمثابه قاعده همزیستی اجتماعی مطرح
می شود.
3
·
بورژوازی آغازین انقلابی در قرن هفدهم و هجدهم میلادی با
تشکیل جامعه و دولت بر بنیان حقوق طبیعی، امکان انتقاد
ایدئولوژیکی سیستماتیک از واقعیت اجتماعی
موجود به نفع جامعه بورژوائی ایدئالیزه گشته ی کالامندان
(کالاداران) را بدست می آورد که قانون حیاتی اش به تقلید از قوانین مبتنی
بر داد و ستد کالائی میان اعضای جامعه تشکیل
شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر