فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
کودکی همچون پرستوهای رنگین بال
رو به سوی آسمان های دگر پر زد
نطفه اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی بی خبر انگشت بر در زد
·
معنی تحت اللفظی:
·
طفولیت بسان پرستوهای رنگین بال به سوی آسمان های دیگر
گریخت.
·
اندیشه در ذهنم نطفه بست و میهمان ناخوانده ای انگشت بر
در زد.
1
کودکی همچون پرستوهای رنگین بال
رو به سوی آسمان های دگر پر زد
·
این تداوم منطقی بیت قبلی است:
·
جایگزینی لالائی آرامش بخش مادر بوسیله امر و نهی میر
غضبی مهیب به نام خدا.
·
در نتیجه ی همین تخریب روحی و روانی، پرستوی طفولیت محو
می شود و کودک به مثابه موجودی بی پناه به میر غضبی مهیب به نام خدا پناه می برد.
·
چه دهشتی!
2
نطفه اندیشه در مغزم به خود جنبید
نطفه اندیشه در مغزم به خود جنبید
میهمانی بی
خبر انگشت بر در زد
·
شاید منظور فروغ از کسی که در می زند، شخص شخیص خدا
باشد.
·
کودک به ازای از دست دادن آرامش خاطر، میزبان میهمان
ناخوانده ای به نام خدا می شود.
·
اکنون می توان به ژرفای تخریب روانی انسان ها در
اثر تبلیغات مذهبی پی برد و از ستمی که بر
کودکان اعمال می شود، برخود لرزید.
می دویدم در بیابان های وهم انگیز
می نشستم در کنار چشمه ها سرمست
می شکستم شاخه های راز را، اما
از تن این
بوته هر دم شاخه ای می رست
·
معنی تحت اللفظی:
·
در بیابان های وهم انگیز می دویدم، در کنار چشمه ها می
نشستم و شاخه های راز را می شکستم.
·
اما از این بوته هر لحظه، شاخه ای دیگر می رست.
1
·
فروغ در این دو بیت در ادامه بیت پیشین به توضیح اوتوبیوگرافی
خود ادامه می دهد:
نطفه اندیشه
در مغزم به خود جنبید
میهمانی بی
خبر انگشت بر در زد
·
ظاهرا فروغ خردسال با رشد نطفه اندیشه در مغز خویش، ترک
خانه می کند و سرمست از باده تفکر راه برهوت وهم انگیز پیش می گیرد.
·
در کنار چشمه های تفکر از اسرار پرده برمی دارد، ولی به
محض کشف سری، سر دیگری سر برمی دارد.
·
این اما به چه معنی است؟
2
می شکستم شاخه های راز را، اما
از تن این
بوته هر دم شاخه ای می رست.
·
می توان گفت که فروغ در این بیت، بی اعتنا به اینکه خود
به کرد و کار خود واقف باشد و یا نه، تریاد هگلی تز ـ آنتی تز ـ سنتز را به شکل
تریاد شاخه های راز ـ شکست شاخه ها ـ تشکیل شاخه جدید بسط و تعمیم می دهد.
·
برای درک این تریاد، دانه گندمی را در مد نظر قرار دهیم
که در زمین می کاریم.
·
دانه گندم بوسیله گیاه گندم نفی می شود:
·
دانه گندم همان تز است و گیاهی که از آن جوانه می زند،
آنتی تز است.
·
آنتی تز (تز ستیز) به نفی دیالک تیکی تز می پردازد:
·
گیاه همه عناصر محتوائی مفید دانه را از آن خود می کند و
پوسته ی بیهوده و توخالی گندم را دور می اندازد.
·
نفی دیالک تیکی همین است.
·
گیاه اما طولی نمی کشد که به سنبل گندم (سنتز) بدل می شود:
·
سنبلی که حاوی دهها دانه گندم است.
3
می شکستم شاخه های راز را، اما
از تن این
بوته هر دم شاخه ای می رست
·
فروغ شاخه های راز را می شکند و به اسرار مورد نظر وقوف
پیدا می کند.
·
اما همانطور که نفی دانه گندم به تشکیل سنبل و تکثیر
دانه ها می انجامد، به همان سان نیز پرده دری از رازی به تشکیل اسرار جدید منجر می
شود:
·
چرا؟
4
·
دلیلش این است که کشف علت هر معلولی بطور اوتوماتیک (خود
به خودی) سؤالی را مبنی بر علت خود آن علت
به مثابه معلول مطرح می سازد:
·
مثال:
·
راز فروغ خردسال ـ به عنوان مثال ـ می تواند این باشد که حسن پسر کیست؟
·
کشف پاسخ به این پرسش سؤال جدیدی را طرح خواهد کرد:
·
اگر حسن پسر زینب است.
·
اگر حسن معلول زینب است.
·
خود زینب معلول کیست؟
5
·
مسئله فروغ خردسال هم همین است:
·
زنجیر علت و معلول (زنجیر علی) حلقه ی اول و آخر ندارد.
·
زنجیر بی آغاز و بی پایانی است.
·
هر حلقه ای علت حلقه بعدی است، اما خود، معلول حلقه قبلی
است.
·
حالا می توان به منظور فروغ اندکی پی برد:
می شکستم شاخه های راز را، اما
از تن این
بوته هر دم شاخه ای می رست
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر