۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۴, چهارشنبه

سیری در گلستان سعدی (120)


 سعدی شیرازی 
 ( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت دوازدهم
(گلستان با ب اول، ص 32 ـ 33) 
تحلیلی از شین میم شین
  
گفت:
«ار به کرم معذور داری، روا باشد، که اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.»

·        معنی تحت اللفظی:
·        سردار سپاه در واکنش به انتقاد من گفت:
·        «بهتر است که لطف کنی و عذرم را بپذیری.
·        نمی توانستم به جنگ با دشمن روم، برای اینکه اسبم گرسنه بود و جو برای خوردن نداشت و نمد زینم را به گرو گذاشته بودم.
·        سلطانی که در پرداخت مستمری سرداران خست به خرج دهد، نمی توان جوانمردانه در راه او جانفشانی کرد.»

1
·        سعدی از طریق این گفتگو با سپاهی به هیئت حاکمه رسم و آئین اداره کشور می آموزد.
·        هر حکایت شیخ اندیشمند شیراز حاوی درسی و یا چه بسا درس هائی ارزشمند و صرفنظرناپذیر است.
·        عیرانیون پسامدرن هپیلی هپو بهتر است که به جای ترجمه و تکثیر و توزیع جفنگیات فقها و «علمای»  فوندامنتالیسم و فاشیسم و اگزیستانسیالیسم و امپریالیسم و غیره، به خود آیند و حداقل از طریق بهره گیری از میراث سعدی رستگار شوند.

2
گفت:
«ار به کرم معذور داری، روا باشد، که اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو و سلطان که به زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.»

·        میراث سعدی فقط به دلیل آموزش درس زندگی اهمیت   ندارد.
·        اهمیت خارق العاده آن به دلیل آموزش اسلوب تفکر است.
·        به دلیل آموزش متد دیالک تیکی خودپو ست.
·        ذره ذره آثار سعدی به استدلال منطقی و  تجربی سرشته است:

3
گفت:
«ار به کرم معذور داری، روا باشد.»

·        حریف از شیخ می خواهد که لطف کند و معذورش بدارد.
·        و بلافاصله دلیلی قوی عرضه می کند:

4
«اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو.»

·        حریف در همین جمله مختصر و موجز، چندین تئوری و ساز و برگ دیالک تیکی صرفنظرناپذیر را بسط و تعمیم می دهد:

5
«اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو.»

·        او اولا دیالک تیک پیکار را به شکل دیالک تیک وسیله و آماج و مشخصا به شکل دیالک تیک اسب و پیکار بسط و تعمیم می دهد:
·        به عبارت روشنتر، برای پیکار اسب لازم است.
·        سردار بی اسب، نه سردار، بلکه سرباز و یا پیاده نظام است.

6
 «اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو.»

·        ثانیا تز «درک ماتریالیستی تاریخ» را هفتصد سال قبل از مارکس برای اثبات نظر خود به خدمت می گیرد:
·        اسب برای اینکه بتواند زنده بماند و بعد در میدان کار و پیکار مفید افتد، قبل از هر چیز باید جو بخورد.
·        پیش شرط حیات و کار و پیکار رفع حوایج مادی اولیه است.

·        وقتی از عظمت بینشی سعدی سخن می رود، به همین دلایل است.

7
«اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو.»

·        حریف ضمنا دیالک تیک سوبژکت و فونکسیون را به شکل دیالک تیک سردار و پیکار بسط و تعمیم می دهد.
·        چون اسب فی نفسه قادر به کار و پیکار نیست.
·        اسب وسیله کار و پیکار است و وسیله بشرطی مفید می افتد که سوبژکتی آن را به خدمت گیرد.

8
«اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو.»

·        بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک سوبژکت و وسیله را به شکل دیالک تیک سردار و اسب بسط و تعمیم می دهد و تز «درک ماتریالیستی تاریخ» را بار دیگر در مورد خود سوبژکت (سردار) به خدمت می گیرد:
·        سردار برای کار و پیکار و برای استفاده از اسب و شمشیر و گرز و کوپال باید چیزی خورده باشد، پوشاکی بر تن کرده باشد و سرپناهی داشته باشد.

·        سوبژکت بدون رفع حوایج مادی اولیه (خوراک و پوشاک و مسکن و بهداشت)  نمی تواند زنده بماند و به هنگام ضرورت مفید افتد.
·        درست به همین دلیل، نمد زینش را برای تهیه نان و پنیر و پیراهن و شلوار و غیره به گرو گذاشته است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر