سعدی شیرازی
( ۵۶۸ - ۶۷۱ هجری شمسی)
حکایت دوازدهم
(گلستان با ب اول، ص 32 ـ 33)
تحلیلی
از شین میم شین
گفت:
«ار
به کرم معذور داری، روا باشد، که اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو و سلطان که به
زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.»
·
معنی تحت اللفظی:
·
سردار سپاه در واکنش به انتقاد من گفت:
·
«بهتر است که لطف کنی و عذرم را بپذیری.
·
نمی توانستم به جنگ با دشمن روم، برای اینکه اسبم گرسنه
بود و جو برای خوردن نداشت و نمد زینم را به گرو گذاشته بودم.
·
سلطانی که در پرداخت مستمری سرداران خست به خرج دهد، نمی
توان جوانمردانه در راه او جانفشانی کرد.»
1
·
سعدی از طریق این گفتگو با سپاهی به هیئت حاکمه رسم و آئین
اداره کشور می آموزد.
·
هر حکایت شیخ اندیشمند شیراز حاوی درسی و یا چه بسا درس
هائی ارزشمند و صرفنظرناپذیر است.
·
عیرانیون پسامدرن هپیلی هپو بهتر است که به جای ترجمه و
تکثیر و توزیع جفنگیات فقها و «علمای» فوندامنتالیسم
و فاشیسم و اگزیستانسیالیسم و امپریالیسم و غیره، به خود آیند و حداقل از طریق
بهره گیری از میراث سعدی رستگار شوند.
2
گفت:
«ار
به کرم معذور داری، روا باشد، که اسبم بی جو بود و نمد زین به گرو و سلطان که به
زر بر سپاهی بخیلی کند، با او به جان جوانمردی نتوان کرد.»
·
میراث سعدی فقط به دلیل آموزش درس زندگی اهمیت ندارد.
·
اهمیت خارق العاده آن به دلیل آموزش اسلوب تفکر است.
·
به دلیل آموزش متد دیالک تیکی خودپو ست.
·
ذره ذره آثار سعدی به استدلال منطقی و تجربی سرشته است:
3
گفت:
«ار
به کرم معذور داری، روا باشد.»
·
حریف از شیخ می خواهد که لطف کند و معذورش بدارد.
·
و بلافاصله دلیلی قوی عرضه می کند:
4
«اسبم
بی جو بود و نمد زین به گرو.»
·
حریف در همین جمله مختصر و موجز، چندین تئوری و ساز و
برگ دیالک تیکی صرفنظرناپذیر را بسط و تعمیم می دهد:
5
«اسبم
بی جو بود و نمد زین به گرو.»
·
او اولا دیالک تیک پیکار را به شکل دیالک تیک وسیله و آماج
و مشخصا به شکل دیالک تیک اسب و پیکار بسط و تعمیم می دهد:
·
به عبارت روشنتر، برای پیکار اسب لازم است.
·
سردار بی اسب، نه سردار، بلکه سرباز و یا پیاده نظام
است.
6
«اسبم
بی جو بود و نمد زین به گرو.»
·
ثانیا تز «درک ماتریالیستی تاریخ» را هفتصد سال قبل از
مارکس برای اثبات نظر خود به خدمت می گیرد:
·
اسب برای اینکه بتواند زنده بماند و بعد در میدان کار و
پیکار مفید افتد، قبل از هر چیز باید جو بخورد.
·
پیش شرط حیات و کار و پیکار رفع حوایج مادی اولیه است.
·
وقتی از عظمت بینشی سعدی سخن می رود، به همین دلایل است.
7
«اسبم
بی جو بود و نمد زین به گرو.»
·
حریف ضمنا دیالک تیک سوبژکت و فونکسیون را به شکل دیالک
تیک سردار و پیکار بسط و تعمیم می دهد.
·
چون اسب فی نفسه قادر به کار و پیکار نیست.
·
اسب وسیله کار و پیکار است و وسیله بشرطی مفید می افتد
که سوبژکتی آن را به خدمت گیرد.
8
«اسبم
بی جو بود و نمد زین به گرو.»
·
بنابرین می توان گفت که سعدی دیالک تیک سوبژکت و وسیله
را به شکل دیالک تیک سردار و اسب بسط و تعمیم می دهد و تز «درک ماتریالیستی تاریخ»
را بار دیگر در مورد خود سوبژکت (سردار) به خدمت می گیرد:
·
سردار برای کار و پیکار و برای استفاده از اسب و شمشیر و
گرز و کوپال باید چیزی خورده باشد، پوشاکی بر تن کرده باشد و سرپناهی داشته باشد.
·
سوبژکت بدون رفع حوایج مادی اولیه (خوراک و پوشاک و مسکن
و بهداشت) نمی تواند زنده بماند و به
هنگام ضرورت مفید افتد.
·
درست به همین دلیل، نمد زینش را برای تهیه نان و پنیر و
پیراهن و شلوار و غیره به گرو گذاشته است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر