فروغ
فرخزاد
(1313
ـ 1345)
(1934
ـ 1966)
عصیان
(۱۳۳۶)
تحلیلی از شین میم شین
دانم از درگاه
خود می رانی ام، اما
تا من اینجا
بنده، تو آنجا خدا باشی
سرگذشت تیره ی
من سرگذشتی نیست
کز سر آغاز و
سرانجامش جدا باشی
·
معنی تحت اللفظی:
·
می دانم که مرا از درگاه خود طرد خواهی کرد.
·
ولی تا زمانی که رابطه بنده و خدا میان ما برقرار است،
سرگذشت تیره من، سرگذشتی است که تو مسئول آغاز و انجام آنی.
1
دانم از درگاه
خود می رانی ام، اما
تا من اینجا
بنده، تو آنجا خدا باشی
·
فروغ در این بیت، دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک
تیک خدا و انسان و ضمنا به شکل دوئالیسم خدا و بنده بسط و تعمیم می دهد و نقش
تعیین کننده را از آن فراز (خدا) می داند.
·
در قاموس فروغ آغاز و پایان سرگذشت انسان ها به اراده الهی تعیین می شود.
3
سرگذشت تیره ی
من سرگذشتی نیست
کز سر آغاز و
سرانجامش جدا باشی
·
فروغ خود را به عنوان بنده خدا برسمیت می شناسد.
·
البته بنده ای که پس از تحمل خود سوزی درونی طولانی به
تنگ آمده، عاصی شده و به سیم آخر زده است.
·
حتی طرد شدن از درگاه الهی، دیگر برای شاعر 23 ساله
اهمیتی ندارد.
·
یا همه چیز و یا هیچ.
·
یا دگرگون سازی معبود و یا طرد شدن از درگاهش بسان
ابلیس.
چیستم من؟
زاده ی یک شام
لذت بار
ناشناسی پیش
می راند در این راهم
روزگاری پیکری
بر پیکری پیچید
من به دنیا
آمدم، بی آنکه خود خواهم
·
معنی تحت اللفظی:
·
چیستم من به غیر از محصول یک شام لذت بخش:
·
محصول آمیزش زن و مردی و تشکیل نطفه من و تولد.
·
بی آنکه خود مسئولیتی در این زمینه داشته باشم.
·
به نابینائی می مانم که بینائی به جلو هدایتش کند.
1
چیستم من؟
زاده ی یک شام
لذت بار
ناشناسی پیش
می راند در این راهم
روزگاری پیکری
بر پیکری پیچید
من به دنیا
آمدم، بی آنکه خود خواهم
·
فروغ با این سؤال تصور خود را از انسان مطرح می سازد.
·
شاعر جوان واقعا عاصی و جنون زده است و طبیعی ترین روال
ها و روندها را زیر علامت سؤال قرار می دهد.
·
تأمل و خردی در بین نیست.
·
انگار باید از نطفه بپرسند که می خواهد تشکیل شود و رشد
کند و یا نه.
·
انگار انسان ها باید حتی از طبیعی ترین و غریزی ترین
نیازها صرفنظر کنند تا کودکی تولید نشود.
·
اتفاقا فروغ خود همان کسی است که همین اصل خود ساخته را
زیر پا می نهد و تولید مثل می کند.
2
چیستم من؟
زاده ی یک شام
لذت بار
ناشناسی پیش
می راند در این راهم
روزگاری پیکری
بر پیکری پیچید
من به دنیا
آمدم، بی آنکه خود خواهم
·
فروغ ضمنا در این دو بیت تیره روزی انسان ها را بطرزی
ایدئالیستی توضیح می دهد:
·
بزعم فروغ، دلیل تیره روزی انسان ها مادر ـ پدرها هستند و
اگر مته به خشخاش نهاده شود، انعکاس آسمانی ـ انتزاعی همه فراز های ریز و درشت که
مادر ـ پدرها بیشک جزو آنها محسوب می شوند، یعنی خدا ست.
·
فروغ 23 ساله ظاهرا از ضرورت حیاتی ـ مماتی تولید و
تولید مثل بی خبر است.
·
بسان اگزیستانسیالیست
ها همه قوانین و قانونمندی های هستی عینی را رها کرده و چسبیده به انسان
انتزاعی و قبل از همه، به خویشتن خویش.
کی رهایم کرده ای، تا با دو چشم باز
برگزینم قالبی،
خود از برای خویش
تا دهم بر هر
که خواهم نام مادر را
خود به آزادی
نهم در راه، پای خویش
·
معنی تحت اللفظی:
·
تقصیر تو ست که من فرم وجودی خود را و نام مادر خود را
آگاهانه تعیین نکرده ام و در جاده های زندگی آزاد نبوده ام.
·
همه این سؤالات که فروغ جوان پشت سر هم ردیف می کند،
کودکانه اند و خود بهترین نشانه عصیان او هستند.
1
کی رهایم کرده ای، تا با دو چشم باز
برگزینم قالبی،
خود از برای خویش
·
فروغ در این بیت، دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک
تیک قالب و خود بسط و تعمیم می دهد و اعتراضش این است که چرا محتوا تعیین کننده
پیشاپیش فرم خود نیست.
·
آنچه فروغ ظاهرا نمی داند این است که تعیین کننده فرم
همه چیزها، پدیده ها و سیستم ها محتوا ست و نه خدا.
·
سؤال اما این است که چرا فروغ از این حقیقت امر بی خبر
است؟
2
·
فروغ از این حقیقت امر بی خبر نیست.
·
اشکال بینشی فروغ جهان بینی ایدئالیستی او ست:
·
فروغ فرم خود را برسمیت می شناسد، ولی محتوای وجودی خود
را با روح خود جایگزین می سازد.
·
حتما حریفی خواهد پرسید که چرا و به چه دلیل ما چنین
ادعا می کنیم؟
3
کی رهایم کرده ای، تا با دو چشم باز
برگزینم قالبی،
خود از برای خویش
·
دلیل ما این است که فقط روح می تواند با «دو چشم باز
قالبی برای خود» تعیین کند.
·
آگاهی یکی از گشتاورهای مهم شعور (روح) است.
·
دل و روده و قلب و معده که با چشم باز برای خود قالب
تعیین نمی کنند.
·
ژان پل سارتر به همسرش سیمون دوبوار که جفنگی به نام
«جنس دوم» سرهم بندی می کرد، توصیه می کند که در زمینه امعاء و احشای جنس زن هم
بنویسد.
·
او هم بلافاصله رهنمود پیشوا را به کار می بندد و فصلی
در این زمینه هم سرهم بندی می کند و حسابی دلار درو می کند.
·
ولی در هر صورت تعیین کننده ی فرم هر چیز محتوای آن است
و نه روح کذائی.
4
کی رهایم کرده ای، تا با دو چشم باز
برگزینم قالبی،
خود از برای خویش
·
فقط ایدئالیسم ذهنی که اگزیستانسیالیسم یکی از فرقه های
آن است، مدعی تقدم روح بر ماده و نقش تعیین کننده روح است.
·
ایدئالیسم عینی مثلا قرآن اگرچه ماده را مخلوق روح (خدای
کذائی) می داند، ولی حوا و آدم نخست جسم شان بوسیله جبرئیل ساخته می شود، بعد خدا
تشریف می آورد و بر کالبد آندو فوت می کند تا روحمند می گردند.
·
هگل هم به عنوان نماینده ایدئالیسم عینی می گوید که روح
با جرعه های شیر مادر وارد جسم کودک می شود.
·
روح در هر صورت نمی تواند تعیین کننده قالب انسانی باشد.
·
ضمنا معلوم نیست که چرا فروغ از فرم خویش ناراضی است.
·
فروغ یکی از زیباترین زنان جهان بوده است.
·
شاید قصدش فقط ایراد گیری به خدا باشد.
5
تا دهم بر هر
که خواهم نام مادر را
خود به آزادی
نهم در راه، پای خویش
·
فروغ در این بیت دیالک تیک علت و معلول را به شکل دیالک
تیک مادر و کودک بسط و تعمیم می دهد، ولی بلافاصله وارونه می سازد:
·
یعنی جای علت و معلول را از هر نظر عوض می کند:
الف
·
اولا از این بابت که علت بر معلول تقدم دارد:
·
مادر بر کودک تقدم دارد.
·
یعنی مادر قبل از پیدایش کودک، وجود داشته است.
·
تصمیمگیر نهائی برای پیدایش فروغ مادر او بوده است، نه
خودش و نه خدای کذائی اش.
ب
·
ثانیا این علت است که برای معلول نام تعیین می کند:
·
این مادر است که فرزند خود را نامگذاری می کند و نه بر عکس.
·
خدا حتما از شنیدن اعتراضات کودکانه فروغ 23 ساله حسابی
از خنده روده بر شده و ملائکه و اجنه هم حتما از شنیدن غریو خنده های خدا حسابی
حال کرده اند و از خود پرسیده اند:
·
«از کی تا حالا کودکان مادران شان را نامگذاری می کنند که فروغ می
خواهد؟»
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر