۱۳۹۳ فروردین ۲۱, پنجشنبه

پای منبر دکتر مرتضی محیط (3)


سوسیالیسم:
اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر 
انسجام همگانی می ‌کوشد، جامعه ‌ای که در آن تمامی قشرهای اجتماع
 سهمی برابر در سود همگانی داشته‌ باشند.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک صابر    
تحلیلی از گاف سنگزاد 

سوسیالیسم اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است،
که برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می ‌کوشد.

·        حریفی همه چیزدان با جسارت خارق العاده ای ادعا کرده است که «آقای دکتر محیط هم بعنوان یک روشنفکر اندیشه های مارکس وطرفدارانش را تبلیغ می کند.»

1
·        ما که به اندازه حریف همه چیزدان از مواعظ و مواضع دکتر محیط خبر نداریم.
·        ما پیشاپیش اعلام کرده ایم که جز همین یاد داشت هواداری از هواداران بیشمار ایشان، چیزی از دکتر محیط نخوانده ایم.
·        ولی همین یاد داشت صحت ادعای حریف را، مبنی بر اینکه «دکتر محیط اندیشه های مارکس را تبلیغ می کند»، زیر علامت سؤال بسیار بزرگی قرار می دهد.

2
·        نه حریف مؤدب، عوامفریب بنظر می رسد و نه هواداران لات و لومپن و بی شرم دکتر محیط که با چشم بسته برای هر دگراندیش جسور و واقع بینی پرونده می سازند و مزدور اجانب جهانی و اجامر ملی ـ مذهبی قلمداد می کنند.
·        ولی ما هم مغز خر نخورده ایم تا با چشم بسته به دعاوی حریف همه چیزدان ایمان بیاوریم.

·        ما از بختیاری به تسلیحات دیالک تیک ماتریالیستی مجهزیم و به برکت این تجهیزات دیالک تیکی قادر به تمیز حتی المقدور خیر از شر و حقیقت از باطل و دروغیم.

3
سوسیالیسم اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که
برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می ‌کوشد.

·        خوب هر ابله عقب مانده ای پس از شنیدن این جمله از موعظه مبلغ کذائی اندیشه های مارکس، از خود خواهد پرسید که اندیشه چگونه می تواند برای ایجاد نظم اجتماعی ئی بکوشد؟

·        اندیشه هر چه باشد و هر اعجازی از آن انتظار رود، چیزی در درون کله آدمیان است و به قول همان مارکس علیه الرحمه از دست علیل ایده و اندیشه هیچ کاری در زمینه تحول مناسبات اجتماعی مادی حاکم برنمی آید:
·        «قوه مادی را فقط بواسطه قوه ای مادی می توان سرنگون کرد.»

·        مراجعه کنید به چالش ایدئولوژیکی مارکس و انگلس با هگلیانیست های جوان.

4

سوسیالیسم اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که
برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می ‌کوشد.

·        خوب اکنون این سؤال ناقابل در ذهن هر خردمندی برمی خیزد که چرا مبلغ کذائی اندیشه های مارکس از سوبژکت مورد نظر مارکس و انگلس (که ضمنا کشف این سوبژکت نقطه عطفی در تاریخ تفکر تاریخی ـ اجتماعی ـ فلسفی بوده)  حتی نامی بر زبان مبارک نمی آورد؟
·        ضمنا همه می دانند که مارکس و انگلس بر آن بوده اند که «تئوری به محض نفوذ در توده به قوه مادی بدل می شود»  و به تنهائی قادر به انجام هیچ کاری نیست.

·        این حکم مارکس و انگلس اما به چه معنی است؟

5
·        از لات ها و لومپن ها می توان فحاشی و چاقوکشی انتظار داشت، ولی هرگز نمی توان تفکر انتظار داشت.
·        از حریف اما حداقل می توان برای این سؤال جوابی طلب کرد.

·        این حکم مارکس و انگلس حاکی از آن است که سوبژکت تاریخ، توده های مولد و زحمتکش اند و عمل دگرگونساز از تنگه دیالک تیک پراتیک و تئوری می گذرد.
·        توده ولی همیشه بسته به درجه توسعه نیروهای مولده زیر پرچم طبقه اجتماعی انقلابی معینی گرد می آید و با توسل به انقلابی ـ به مثابه قابله تاریخ ـ فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی نوین را از بطن فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کهنه می زایاند.

·        حریف و هر آخوندی از حکم مشهور مبتنی بر اینکه «انقلاب قابله تاریخ است» بی شک خبر دارد.

6
·        اکنون باید از مبلغ کذائی اندیشه های کذائی مارکس پرسید که اکنون توده زیر پرچم کدام طبقه باید گرد آید و قابله تاریخ را بکار اندازد؟

·        «سوسیالیسم به مثابه اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی» چراغ راه کدام طبقه اجتماعی است؟ 

·        چرا مبلغ اندیشه های کذائی مارکس سوبژکت تاریخ را مسکوت می گذارد؟

·        لات ها و لومپن های هوادار شاید ندانند، ولی دکتر محیط حتما می دانند که همه فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی تحت پرچم طبقه اجتماعی معینی از بطن فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی کهنه زایانده شده اند و قوام یافته اند:

الف
·        زایش و رشد و تقویت و تحکیم نظام برده داری در شرق احتمالا با بسیج توده زیر پرچم اسلام به مثابه ایدئولوژی اشرافیت بنده دار صوت گرفته است.
·        ارتش اسلام در حقیقت ارتش اشرافیت بنده دار بوده و غزوات محمد چیزی جز جنگ های رهزنانه و غارتگرانه اشرافیت بنده دار نبوده اند.

·        بدین طریق و ترفند بوده که ملل و اقوام دیگر به اسارت در آمده اند و بعد به برده و غلام بدل شده اند و مورد استثمار همه جانبه قرار گرفته اند.
·        طبقه اجتماعی اشرافیت بنده دار (محمد و اشراف و اعیان قریش و غیره) موتور این تحول اجتماعی ـ اقتصادی بوده و توده زیر پرچم ایدئولوژیکی آن (اسلام) بزرگ ترین امپراطوری ها را تسخیر و تخریب کرده اند.

ب
·        خوب.
·        چرا مبلغ اندیشه های کذائی مارکس، از بر زبان راندن طبقه اجتماعی انقلابی در عصر حاضر ابا دارد؟

·        چرا در مواضع و مواعظ ایشان «سوسیالیسم به مثابه اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی» بی سوبژکت می ماند؟

·    حتما لات ها و لومپن های بی شرم و حیا خواهند گفت که دکتر محیط ته دل شان می دانستند که «سوسیالیسم کذائی به مثابه اندیشه» باید در طبقه کارگر نفوذ کند و به قوه مادی برای سرنگونی بدل شود.   
·        شاید ادعای لات ها و لومپن ها درست باشد.

·        ما اما باید ـ بی اعتنا به دعاوی این و آن ـ همین فراز از موعظه دکتر محیط را مورد تأمل دقیقتر قرار دهیم:

7
سوسیالیسم اندیشه ‌ای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است، که
برای ایجاد یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی می ‌کوشد.

·        سوبژکت تاریخ را به حال خود بگذاریم و به منظور دکتر از مفهوم «یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی» بیندیشیم.

·        «یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی» به چه معنی است؟
·        چنین نظم اجتماعی ئی چه مشخصاتی  دارد؟

·        چرا مبلغ اندیشه های مارکس کذائی با  مفاهیم و اصطلاحات سران سرمایه ابراز نظر می کند و نه با  مفاهیم و مقولات مارکس کذائی؟

8
·        یکی از کشفیات مهم مارکس و انگلس تز موسوم به «درک ماتریالیستی تاریخ» است.

·        لات ها و لومپن ها که از ماتریالیسم دیالک تیکی و تاریخی خبر ندارند.
·        آنها فقط می توانند مطالبی را که خائنین، خود فروختگان و مزدوران اجانب جهانی و اجامر ملی ـ مذهبی ترجمه کرده اند، بطور مکانیکی کپی کنند و منتشر کنند و افاده بفروشند.

·        اما حریف همه چیزدان که حتما از مفهوم ماتریالیستی ـ تاریخی «فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی» خبر دارند.

9
·        چرا دکتر محیط به مثابه مراد حریف، فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی معین موعود را به نام نمی نامد و عملا ماستمالی می کند؟  
 
·        منظور از «یک نظم اجتماعی مبتنی بر انسجام همگانی» کدام فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی است؟

·        ضمنا منظور از مفهوم تق و لق و شلخته و شلم ـ شوربای «انسجام همگانی» چیست؟

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر