در آن عبور از صحرای برهوت متوجه شدم هیچ چیز زیباتر از این آزادی انفرادی
نیست.
سرچشمه:
صفحه فیسبوک
اعظم
سنگزاد
·
آزادی انفرادی نه آزادی واقعا
موجود، بلکه «آزادی» کذائی انتزاعی و
خیالی است، اعظم جان.
·
حتی خالق رمان «زوربای یونانی» می دانست که آزادی در گرو مقاومت و مبارزه ی طبقاتی
است.
1
·
آزادی یعنی شناخت جبر و یا ضرورت.
·
آدمی به اندازه همین شناخت و شعورش
مختار و یا آزاد است.
·
به همین دلیل خر نمی تواند مختار
باشد، چه رسد به خودمختار و یا مستقل.
·
فرق هم نمی کند که شعار «استقلال ـ
آزادی ـ جمهوری اسلامی» را عرعر بکند و یا نکند.
2
·
آزادی فقط در پیوند دیالک تیکی با
ضرورت معنی دارد.
·
دیالک تیک دیر آشنای جبر و اختیار
که حتی خواجه خرد ستیز شیراز از آن خبر داشت.
رضا به داده، بده وز جبین گره بگشا
که بر من و تو در اختیار نگشاده است.
·
معنی تحت اللفظی:
·
به رزق و روزی مقرره تمکین کن و
دست از اعتراض بردار.
·
برای اینکه در اختیار (آزادی) به
روی بنی بشر بسته است.
آش کشک خالته.
بخوری ـ نخوری پاته.
·
این یعنی فرمان آهنین خواجه در
زمینه تمکین به جزم مذهبی موسوم به «مشیت الهی»!
3
·
بنی بشر اما اصولا و اساسا همیشه در
لابلای دیوار های جبر (ضرورت) عینی (به آذین) زندگی، حرکت و کار می کند.
·
از جبر عینی گزیر و گزیری امکان
پذیر نیست.
·
منکران جبر عینی آنارشیست ها
هستند که از سر تا پای شان خریت می تراود.
4
·
نیاکان ما که تازه از جهان جانوران
جدا شده بودند، به قول حریفی به نام انگلس، به اندازه جانوران «آزاد» بودند.
·
بعد در روند کار در گذر از تنگه
تنگ دیالک تیک اوبژکت ـ سوبژکت به تفکرو تکلم و شناخت و شعور رسیدند و حیطه اختیار خود را
اندک اندک گسترش دادند.
·
روند خجسته ای که همچنان و هنوز در
گذر از هفت خوان های مهیب و دشوار ادامه دارد.
پایان
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
پاسخحذفویرایش:
پاسخحذفگریز و گزیری درست است.
با پوزش