۱۳۹۲ اسفند ۱۹, دوشنبه

پوزیتیویسم (3)


پروفسور دکتر مانفرد بور 
پروفسور دکتر گئورگ کلاوس 
برگردان شین میم شین

7
 لودویگ ویتگن اشتاین (1889 ـ 1951)
فیلسوف و از مراجع پوزیتیویسم منطقی و فلسفه تحلیلی زبان
از فلاسفه بورژوائی واپسین

·        کتاب ویتگن اشتاین تحت عنوان «تراکتوس لوژیکو فیلوسوفیکوس» (1922 میلادی) تأثیر زیادی بر پیدایش اندیشه های نئوپوزیتیویستی در محفل وین باقی گذاشت.

8
 برتراند آرتور ویلیام راسل (۱۸۷۲۱۹۷۰)
فیلسوف، منطق‌ دان، ریاضی‌ دان، و قرن بیستم
فعال صلح و خلع سلاح بریتانیایی
لیبرال، راسیونالیست، پوزیتیویست
مؤلف (در همکاری با وایتهد) اصول ریاضیات
در زمینه مقدمات ریاضی
یکی از مهمترین آثار قرن بیستم
از اساتید دانشگاه های زیر:
کامبریج، هاروارد، پکن، مدرسه اقتصاد لندن
برنده جایزه نوبل (1950) 

·        آموزش برتراند راسل مبنی بر اتمیسم منطقی که بنا بر آن نه ماده وجود دارد و نه روح، بلکه فقط داده های حسی منفرد وجود دارند که با یکدیگر پیوند منطقی برقرار می کنند و واقعیت تنها از این امر تشکیل می یابد، نئوپوزیتیویسم را تحت تأثیر خود قرار داده بود.

9
·        انواع و اقسام مختلف نئوپوزیتیویسم ـ اصولا ـ در کتاب ویتگن اشتاین، پیشاپیش مطرح شده اند و از هسته آنها جمعبندی به عمل آمده است:

الف
·        «مجموعه جملات حقیقی ... مجموعه علوم طبیعی را تشکیل می دهند.
ب
·        فلسفه جزو علوم طبیعی محسوب نمی شود.

ت
·        هدف فلسفه عبارت است از توضیح منطقی اندیشه ها.

پ
·        فلسفه نه آموزش، بلکه کردوکار است.

ث
·        نتیجه فلسفه، جملات فلسفی نیستند، بلکه توضیح جملات است.»
·        (ویتگن اشتاین، «تراکتوس لوژیکو فیلوسوفیکوس»، جلد 4، ص 11 ـ 12، 1922 میلادی)

10
·        اشکیک بعدها به پیروی از ویتگن اشتاین، به شرح زیر فرمولبندی می کند:

الف
·        «کسب و کار واقعی فلسفه، عبارت است از جستجو و توضیح معنای ادعاها و سؤال ها ...

ب
·        معنای هرجمله ای ـ درآخرین تحلیل ـ کلا تنها بوسیله دسترس پذیرها تعیین می شود و کلا نه بواسطه چیز دیگر.»

11
·        تزهای اصلی نئوپوزیتیویسم از این قرار بوده اند.
·        به عبارت دقیقتر، در نئوپوزیتیویسم نظرات مختلف فلسفی بطرز التقاطی (اکلکتیکی)، بطور انفرادی در ترکیب های گوناگون به خدمت گرفته می شوند.

12
 رودولف کارناپ (1891 ـ 1970)
فیلسوف و از نمایندگان امپیریسم منطقی
    
·        نظرات نمایندگان نئوپوزیتیویسم از ماتریالیسم سیراب از ایدئالیسم ذهنی شروع می شوند و به ایدئالیسم ذهنی افراطی ختم می شوند.
·        رایشباخ را می توان جزو دسته اول شمرد و کارناپ را جزو دسته دوم (ایدئالیسم ذهنی)

13
·         علاوه بر این باید به نظرات نمایندگان منفرد نئوپوزیتیویسم اشاره کرد که در جریان توسعه و تکامل فردی شان بشدت عوض شده اند.

14
·        نمایندگان نئوپوزیتیویسم ادعا می کنند که وجه مشترک همه آنها عبارت است از اتخاذ یک «موضع سختگیر علمی» در فلسفه که با استفاده از منطق ریاضی مدرن قابل حصول است.

15
·        این ادعا در وهله اول بمعنی خلاصه کردن مجموعه شناخت در منطق است.

16

·        علاوه بر این، این نظریه ماهیتا همان امپیریسم ایدئالیستی ـ ذهنی است که لنین در اثر خود تحت عنوان «ماتریالیسم و امپیریوکریتیسیسم» به نقد نابود کننده کشیده است.
·        اگرچه نئوپوزیتیویسم ظاهرسازانه غلبه بر این امپیریسم را جزو خدمات برجسته خود قلمداد می کند.
 
·        (نئوپوزیتیوسم برای جلب علاقه جماعت روشنفکر دست به چپ نمائی علمی می زد و بر خرافات غیرقابل دفاع مذهبی و شبه مذهبی هجوم می برد.
·        برخی از اهل علم این پدیده را جزو خدمات آن محسوب می دارند.
·        این یکی دیگر از شگردهای ایدئولوگ های امپریالیستی است که چهره واقعی و نیت واقعی خود را پشت هزار پرده فریبا پنهان می سازند. مترجم)

17
·        این امر در نقطه آغازین تئوری نئوپوزیتیویسم بلاواسطه آشکار می گردد:

الف
·        نئوپوزیتیویسم اعلام می کند که ریاضیات و منطق بطورکلی در باره واقعیت حرفی برای گفتن ندارند.

ب
·        ریاضیات و منطق عمدتا بی محتوا هستند.

ت
·        ریاضیات و منطق تنها متدهائی برای تغییرفرم جملات ارائه می دهند و لذا اعتبار اپریوری (ماورای تجربی)  دارند.

·        (معنی تحت اللفظی اپریوری عبارت است از قبل از قبلی ها.
·        اپریوری در فلسفه ماقبل کانت اولا بمعنی شناختی است که توسط عقل، مستقل از هر تجربه و قبل از هر تجربه بواسطه استنتاج منطقی حاصل می آید.
·        ثانیا ضمنا به معنی شناخت جدیدی است که بر مبنای معارف موجود بدست می آید، بدون این که در پیدایش آن تجربه نقشی بازی کرده باشد. مترجم)

18
·        اعلام این بی ربطی مطلق ریاضیات و منطق، تقلیل ریاضیات تا درجه یک تئوری اپریوری واره متشکل از علائم و نشانه ها و تغییر فرم آنها در خویشتن خویش، نمی تواند از حد مفهوم پیش پا افتاده ی دانش تجربی امپیریسم ایدئالیستی ـ ذهنی سنتی فراتر رود.
·        (و با آن هرگز نمی توان به درک ماهیت ریاضیات و منطق نایل آمد)
·        بلکه فقط می توان در میان همان مفهوم دانش تجربی درجا می زد.

19
·        ریاضیات و منطق در فرم انتزاعی شان، بطرز فوق العاده پیچیده و از چند نظر مشروط، به انعکاس عام ترین روابط موجود میان چیزهای واقعی و گروه هائی از چیزهای واقعی می پردازند.

20
·        چون نئوپوزیتیویسم منکر وجود عام و لذا منکر وجود گروه هائی از چیزها ست، پس نمی تواند به توضیح روند تجرید و انتزاع نایل آید که در طی آن مفاهیم ریاضی و منطقی ساخته می شوند.
·        روند تجرید و یا انتزاع یکی از جنبه های مهم روند شناخت را تشکیل می دهد.

21
·        از این رو ست که نئوپوزیتیویسم موفقیت های عظیم استفاده از ریاضیات و منطق را در پراتیک واقعیتدگرگونساز هدفمند انسانی بلحاظ عقلی غیر قابل فهم قلمداد می کند و بدان جامه عرفان می پوشاند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر