گاف سنگزاد
شاعر
همانا شناخت خود و خود آگاهی، دور شدن از تنهایی
کتاب
اول من نیز با توجه به همین رویکرد و تفاسیر شما از خودآگاهی "تو کی به آیینه
کوچ می کنی " نام گذاری شد
چون استدلال شما عملا برای من اتفاق افتاد و
خودم را به مدد آئینه دوباره یافتم و دریافتم.
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر
باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی
از خود
·
جفنگیات ما را جدی نگیر، شاعر.
1
·
ما به این نیت ابراز نظر می کنیم
که نظرمان به محک آن و این بخورد.
·
نه کمتر و نه بیشتر.
2
·
ضمنا هر چه بر زبان می آوریم، در
تحلیل نهائی از خود شعر شاعر و یا نظر صاحب نظر داریم.
3
·
دیالک تیک بغرنجی است، دیالک تیک سوبژکت
ـ اوبژکت، دیالک تیک خواننده و شعر، صاحبنظر و نظر.
4
·
باور نکردنی است، تصور اینکه اوبژکت
بی جانی مثلا از جنس شعر، مؤثرتر از هر جانداری بر سوبژکت اندیشنده تأثیر می نهد و
از زبان سوبژکت، تبیین می یابد.
·
بدون این شعر در رابطه با آئینه،
خواننده هرگز نمی توانست به دیالک تیک آئینه و آئینه نگر پی ببرد و میان آندو
رابطه ای کشف کند.
5
·
به همین دلیل است که شناخت هر چیز (هر
اوبژکت شناخت)، نتیجه ی انعکاس آن چیز در آئینه دل (ضمیر) سوبژکت شناخت است:
·
این به عنوان مثال، خود شعر است که
به عنوان اوبژکت شناخت در آئینه ضمیر
خواننده به مثابه سوبژکت شناخت منعکس می شود و واکنش درونی و زبانی خواننده (تاثیرات
حاصله در سوبژکت شناخت) نیز ناشی از همین انعکاس دیالک تیکی بغرنج و متعالی است.
6
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر
باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی
از خود.
·
منظور از مفهوم «کودک درون» چیست؟
·
این مفهوم احتمالا منشاء پسیکولوژیکی
دارد.
·
این مفهوم اما خود انعکاس واقعیت
امری است:
·
شاعر (به مثابه مولد اندیشه و مبین
احساس) در داربست دیالک تیکی زمان مند و مکان مندی می زید، می اندیشد، احساس، کار و
تولید می کند.
·
این بدان معنی است که شاعر خود
بسان درختی بلحاظ کمی و کیفی در طول زمان قد می کشد و دیالک تیکی از کودکی و بلوغ و
سالخوردگی (دیالک تیکی از پیدایش و رشد و زوال) است.
7
·
این پیوند دیالک تیکی را در فیلمی
که راجع به هاینریش هاینه ساخته اند، به وضوح می توان دید:
·
هاینریش هاینه در بستر مرگ همه
خاطرات تلخ و شیرین عمر خود را مرور می کند.
·
به قول شاعر، "
کودک درونش" نیز به کلام در می آید.
8
·
این اما بدان
معنی است که انسان نه در دم (لحظه، آن)، بلکه در عمر (روند) می زید و می اندیشد.
·
پیوند پیر با
جوان و جوان با نوجوان و کودک همیشه برقرار است.
9
·
تولید هر اثر هنری نیز بسان تولید
هر مولودی در داربست بغرنج همین دیالک تیک زایش و
رشد و زوال صورت می گیرد.
·
مولد تراکتور طنین صدای آهنگران
اعصار ماقبل را در فضای خاطر خروشان خود دارد و آهنگران اعصار ماقبل نیز جوش و
خروش مولدان مدرن تراکتور را در دهلیز دل خویش بطور بالقوه داشته اند.
هوشنگ ابتهاج (سایه)
امروز نه آغاز و نه انجام زمان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است.
10
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر
باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی از
خود.
·
«غلبه احساس بر شناخت» شاید انعکاس درست پدیده و روند شناخت نباشد.
·
چون شناخت خود مسیر دیالک تیکی پر
اعوجاجی (احسان طبری)، پر دست اندازی، پر
فراز و فرودی را طی می کند و در این مسیر حس و عقل و تجربه و احساس و عاطفه و
تجرید و تعمیم و غیره به کار مدام اند:
·
شناخت عاطفی (احساسی) و شناخت هنری
ـ استه تیکی نیز خود کم و بیش در همه انسان ها هم رهنما ست و هم چه بسا رهگشا.
·
شناخت عاطفی نه دست کم گرفتنی است
و نه بیگانه با شناخت بطور کلی است.
11
·
پایه ای ترین، شالوده ای ترین و مهمترین
دیالک تیک های دخیل در شناخت اما به شرح زیرند:
·
دیالک تیک حسی و عقلی (سنسوئال و
راسیونال)
·
دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی
و تئوریکی)
·
تئوری شناخت خود عالمی است، سرشار
از بغرنجی ها.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر