۱۳۹۳ فروردین ۱۰, یکشنبه

نقل قول هائی از این و آن (149)

 
گاف سنگزاد

شاعر

  همانا شناخت خود و خود آگاهی، دور شدن از تنهایی
 کتاب اول من نیز با توجه به همین رویکرد و تفاسیر شما از خودآگاهی "تو کی به آیینه کوچ می کنی " نام گذاری شد
چون استدلال شما عملا برای من اتفاق افتاد و خودم را به مدد آئینه دوباره یافتم و دریافتم.
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی از خود

·         جفنگیات ما را جدی نگیر، شاعر.

1
·        ما به این نیت ابراز نظر می کنیم که نظرمان به محک آن و این بخورد.
·        نه کمتر و نه بیشتر.

2
·        ضمنا هر چه بر زبان می آوریم، در تحلیل نهائی از خود شعر شاعر و یا نظر صاحب نظر داریم.

3
·        دیالک تیک بغرنجی است، دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت، دیالک تیک خواننده و شعر، صاحبنظر و نظر.

4
·        باور نکردنی است، تصور اینکه اوبژکت بی جانی مثلا از جنس شعر، مؤثرتر از هر جانداری بر سوبژکت اندیشنده تأثیر می نهد و از زبان سوبژکت، تبیین می یابد.
·        بدون این شعر در رابطه با آئینه، خواننده هرگز نمی توانست به دیالک تیک آئینه و آئینه نگر پی ببرد و میان آندو رابطه ای کشف کند.

5
·        به همین دلیل است که شناخت هر چیز (هر اوبژکت شناخت)، نتیجه ی انعکاس آن چیز در آئینه دل (ضمیر) سوبژکت شناخت است:
·        این به عنوان مثال، خود شعر است که به عنوان اوبژکت شناخت در آئینه  ضمیر خواننده به مثابه سوبژکت شناخت منعکس می شود و واکنش درونی و زبانی خواننده (تاثیرات حاصله در سوبژکت شناخت) نیز ناشی از همین انعکاس دیالک تیکی بغرنج و متعالی است.

6
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی از خود.

·        منظور از مفهوم «کودک درون» چیست؟
·        این مفهوم احتمالا منشاء پسیکولوژیکی دارد.
·        این مفهوم اما خود انعکاس واقعیت امری است:
·        شاعر (به مثابه مولد اندیشه و مبین احساس) در داربست دیالک تیکی زمان مند و مکان مندی می زید، می اندیشد، احساس، کار و تولید می کند.
·        این بدان معنی است که شاعر خود بسان درختی بلحاظ کمی و کیفی در طول زمان قد می کشد و دیالک تیکی از کودکی و بلوغ و سالخوردگی (دیالک تیکی از پیدایش و رشد و زوال) است.
7
·        این پیوند دیالک تیکی را در فیلمی که راجع به هاینریش هاینه ساخته اند، به وضوح می توان دید:
·        هاینریش هاینه در بستر مرگ همه خاطرات تلخ و شیرین عمر خود را مرور می کند.
·        به قول شاعر، " کودک درونش" نیز به کلام در می آید.

8
·        این اما بدان معنی است که انسان نه در دم (لحظه، آن)، بلکه در عمر (روند) می زید و می اندیشد.
·        پیوند پیر با جوان و جوان با نوجوان و کودک همیشه برقرار است.

9
·        تولید هر اثر هنری نیز بسان تولید هر مولودی در داربست بغرنج همین دیالک تیک زایش و  رشد و زوال صورت می گیرد.
·        مولد تراکتور طنین صدای آهنگران اعصار ماقبل را در فضای خاطر خروشان خود دارد و آهنگران اعصار ماقبل نیز جوش و خروش مولدان مدرن تراکتور را در دهلیز دل خویش بطور بالقوه داشته اند.

هوشنگ ابتهاج (سایه)  
امروز نه آغاز و نه انجام زمان است
ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است.

10
اما این شاید" کودک درون " هر شاعر باشد که اینگونه به کلام در می آید،
گاه گاهی که احساس غلبه می کند بر هر شناختی از خود.

·        «غلبه احساس بر شناخت»  شاید انعکاس درست پدیده و روند شناخت نباشد.
·        چون شناخت خود مسیر دیالک تیکی پر اعوجاجی (احسان طبری)،  پر دست اندازی، پر فراز و فرودی را طی می کند و در این مسیر حس و عقل و تجربه و احساس و عاطفه و تجرید و تعمیم و غیره به کار مدام اند:
·        شناخت عاطفی (احساسی) و شناخت هنری ـ استه تیکی نیز خود کم و بیش در همه انسان ها هم رهنما ست و هم چه بسا رهگشا.
·        شناخت عاطفی نه دست کم گرفتنی است و نه بیگانه با شناخت بطور کلی است.

11
·        پایه ای ترین، شالوده ای ترین و مهمترین دیالک تیک های دخیل در شناخت اما به شرح زیرند:
·        دیالک تیک حسی و عقلی (سنسوئال و راسیونال)  
·        دیالک تیک تجربی و نظری (امپیریکی و تئوریکی)  

·        تئوری شناخت خود عالمی است، سرشار از بغرنجی ها.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر