آئینه هم از
تنهائی من به ستوه آمده است!
شهناز حبیبی
شهناز حبیبی
سنگزاد
·
آئینه هرگز از تنهائی کسی و یا
چیزی به ستوه نمی آید.
·
برای اینکه حضور آئینه فی نفسه
پایان تنهائی هر کس و هر چیز است.
1
·
هنر آئینه هم از نقطه نظرهای مختلف
تکثیر چیزها و کس ها و رهایش آنها از تنهائی است.
·
چرا از نقطه نظرهای مختلف؟
2
·
برای اینکه آئینه نه فقط مثلا شاعر
را بلحاظ کمی دو برابر می کند، بلکه علاوه بر آن، او را با خویشتن خویش آشنا می
سازد.
·
یعنی او را به خودشناسی و احیانا به
خودآگاهی رهنمون می شود.
3
·
خودشناسی و خودآگاهی اما فی نفسه
فاتحه بلندی بر تنهائی است.
·
چون انسان خود آگاه در عین حال، دیالک
تیک سوبژکت و اوبژکت است:
·
انسان خودآگاه دیالک تیک شناسنده و موضوع شناخت است.
·
انسان خود آگاه یگانه دوگانه است.
·
یگانه ی دوگانه ای است که هم واقعیت
عینی را موضوع شناخت قرار می دهد و هم خویشتن خویش را، یعنی درون و برون خویشتن خویش
را.
4
·
در این جور مواقع و موارد است که آدم
دلش به حال خر می سوزد.
·
چون خر با دیدن عکس خود در آئینه ی
آب نه تنها به خودشناسی نایل نمی آید، بلکه حتی از دیدن عکس خود به هراس می افتد و
رم می کند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر