فصل
پنجم
ایدئالیسم
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
سوم
تاریخ
پیدایش فلسفه حیات و پوزیتیویسم:
خردستیزی
قسمت
هفتم
ترانسندنتالیسم
امریکائی
امرسون
21
·
دوپهلوئی ترانسندنتالیسم مستور ماند.
·
برای اینکه نظرات ترانسندنتالیستی از منبر اعلام شد، بی آنکه
مقدمات آن و نتایج نهائی آن تبیین یابد.
22
گئورگ پیپرلی (1802 ـ 1880)
نویسنده، مصلح، سردمدار ترانسندنتالیسم
مؤسس کولونی اجتماعی
ـ اوتوپیکی مزرعه بروک
پس از شکست
اوتوپی به روزنامه نگاری روی آورد.
·
تعیین کننده برای پیشقراولان مکتب ترانسندنتالیسم مواعظ گئورگ پیپرلی راجع به ماهیت
ترانسندنتالیسم بود:
·
«گروهی از انسان ها وجود دارند که علاقه
وافری به اصلاح فلسفه رایج کنونی دارند.
·
این گروه را طرفداران ترانسندنتالیسم می نامند.
·
برای اینکه آنها به سلسله ای از حقایق باور دارند که از
حوزه احساسات خارجی پا فراتر می نهند.
·
فکر اصلی آنها را تقدم قائل شدن به روح نسبت به ماده
تشکیل می دهد.
·
به نظر آنها حقیقت مذهب نه وابسته به سنت ها ست و نه
وابسته به حقایق امور تاریخی است.
·
بلکه دلیل صحت بی چون و چرای مذهب در خود روح است.»
·
(وایت، «علم و احساس در امریکا»، ص 73)
23
فریدریش اشلایرماخر (1768 ـ 1834)
تئولوگ پروتستانی
فیلولوگ کهن
تئوریسین دولتی
سیاستمدار کلیسائی
پداگوگ
مترجم آثار افلاطون به آلمانی
مؤسس هرمه نویتیک نوین
·
سوبژکتیویزاسیون و
ایراسیونالیزاسیون (سوبژکتیف سازی و غیرعقلائی سازی) ایدئالیسم در ترانسندنتالیسم با تغییر تفسیر از تئولوژی به
همان سان در هم تنیده است که در تفسیر اشلایرماخر و کیرکگارد از مذهب در هم تنیده
است.
24
·
ترانسندنتالیسم چنان تبیینی از مضامین فلسفه حیات در حال
تشکیل عرضه می کند که گرایشات مشترک خطوط سنتی آشکار و عریان می گردند:
·
«نقطه نظراتی که در فلسفه با موضع شاعرانه و
اعتقادات مذهبی بی اعتنا به ظرافت های پسیکولوژیکی و «به اصطلاح دیالک تیکی» درونگرائی
مورد نظر کیرکگارد، در هم آمیختند، با علم و تفکر در تضاد قرار گرفتند:
·
از تفکر چه کمکی می توان انتظار
داشت؟
·
زندگی که در دیالک تیک خلاصه نمی
شود.»
·
(امرسون، «مقالات»، ص 192، 1911)
25
·
اگرچه برای ترانسندنتالیسم اصطلاحات، استدلال و چند پهلوئی «دیالک
تیک کیفی» نوع کیرکگاردی غریب و بیگانه بودند، ولی ترانسندنتالیسم با این حال، دیالک
تیک واره تلویحی خویشاوند با فلسفه حیات را از آن خود کرد.
26
·
ترانسندنتالیسم به لغلغه لسان دوئالیته و پولاریته (ثنویت
و انقطاب) رایج در جهان تجربی می پرداخت تا تضادمندی موجود در اسپیریتوئالیسم
اخلاقی را قابل قبول سازد:
·
«هر جا که خیر هست، شر هم هست.
·
هر جا که وحدت هست، تضارب هم هست.
·
هر جا که توان هست، ضعف هم هست.
·
هستی در کاینات از این قرار است.
·
همه چیز اخلاقی اند.
·
روح که احساسی در درون ما ست،
قانونی در بیرون از ما ست.
·
الهام از روح را ما احساس می کنیم.
·
سختگیری دردناک روح را در بیرون،
در تاریخ می توانیم ببینیم.»
·
(امرسون، «مقالات»، ص 53، 1911)
27
·
ایده قانونیت بطور مفهومی حل ناشده
و در ایراسیونالیته روح و احساس اخلاقی نفی شده تجارب حیاتی بنیادی
اسپیریتوئالیسم را تحت تابعیت خود قرار می داد و همزمان چند پهلوئی خود ترانسندنتالیسم را پرده پوشی می کرد.
پایان
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر