چقدر کلمات معصوم اند
نیما امام
جمعه (کوهبنانی)
(الف میم شیری)
سرچشمه:
مجله هفته
http://www.hafteh.de
تحلیلی از مسعود بهبودی
مهر مازانی
نقد
استالین
آن گونه که در نوشته های لوسوردو یا در کتاب “استلینیسم چیست”
در همین مجله هفته
یا تارنمای دایرة المعارف روشنگری آمده است
چه با آن موافق باشیم یا نباشیم بیان یک نظر علمی است
که
مخاطب آن
مارکسیست
لنینیست های دیگر است.
·
به این حکم (جمله) شما باید با
اندکی دقت نظر کرد.
1
نقد استالین
آن گونه
که در نوشته های
لوسوردو
و یا
در کتاب “استالینیسم
چیست” آمده است..
·
ایراد بینشی شما که بنظر ما هوشمند
ترین و شعورمند ترین فرد در این جمع هستید (و نه فقط شما)، در گذاشتن آگاهانه و یا
ناخود آگاهانه ی علامت تساوی میان استالین و استالینیسم است.
·
تقصیری هم ندارید.
·
چون نقد هر ایدئولوژی با نقد ضمنی
مؤسس آن ایدئولوژی نیز خواه و ناخواه همراه می شود.
·
ولی گذاشتن علامت تساوی میان پرودون
و آنارشیسم، لیبیگ و شیمی، پاسکال و فیزیک، ماکارنکو و پداگوژیک و الی آخر خواننده
و آموزنده را گیج و سردرگم می سازد و کمترین کمکی به تحلیل، کشف حقیقت عینی و آموزش
و روشنگری نمی کند.
2
نقد استالین
آن گونه
که در نوشته های
لوسوردو
و یا
در کتاب “استالینیسم
چیست” آمده است..
·
نقد مثلا مارکس و مارکسیسم دو چیز
بکلی و از ریشه متفاوتی اند.
·
به همان سان، که نقد استالین و
استالینیسم.
·
این اتفاقا ترفند ایدئولوژیکی سنجیده
و حساب شده ی طبقه حاکمه است که با نقد مارکس، به بی اعتبار سازی مارکسیسم می
پردازد.
·
مارکس می تواند محسنات و معایب
شخصیتی، رفتاری، عاطفی و یا حتی فکری مختلفی را در طول عمر خویش داشته باشد.
·
مارکس می تواند کلی شعر و غزل سروده
باشد و یا کلی پرت و پلا در حالات جسمی و روحی متفاوتی نوشته باشد.
·
این کرد و کار ها و افکار و آثار ربطی
به مارکسیسم ندارند.
·
مارکسیسم علم است و علم با مفاهیم، مقولات، قوانین، تئوری ها، احکام، اصول
و غیره خود مشخص می شود.
·
یکی از اعضای حزب استالینیستی ایران
پس از نابودی رهبری آن، دکه نظری ـ سیاسی ئی باز کرده و به ترجمه و تفسیر و انتشار
پرت و پلاهای مارکس در حال نزع و یا در کوره سوزان تب و یا یاد داشت های سرسری و
پراکنده مارکس و انگلس در نیمه های شب و یا در ساعات خستگی جسمی و روحی پرداخته
است.
·
این چرندیات ربطی به مارکسیسم ندارند
تا با طناب پوسیده آنها بتوان به چاه مارکسیسم شناسی اندر شد.
3
نقد استالین
آن گونه
که در نوشته های
لوسوردو
و یا
در کتاب “استالینیسم
چیست” آمده است..
·
استالینیسم هم به همین سان.
·
استالینیسم ربط تعیین کننده ای به
شخص استالین ندارد.
·
استالینیسم گرایشی انحرافی از مارکسیسم
ـ لنینیسم است که ماسک مارکسیستی ـ لنینیستی بر سر زده است و ببرکت همین ماسک دروغین،
مارکسیسم ـ لنینیسم را و سوسیالیسم و کمونیسم را در مقیاس جهانی بی اعتبار ساخته و
نهایتا تار و مار نموده است.
·
استالینیسم فرمی مستور از آنتی کمونیسم
است:
·
خطرناک ترین و زیانبارترین فرم آنتی
کمونیسم است.
4
·
دار و دسته توفان و امام جمعه و
غیره ربط تعیین کننده ای به استالینیسم ندارند.
·
اینها و تروتسکیست ها جنبه های
منفی و مخرب استالین و تروتسکی را هر یک به نحوی عمده و مطلق کرده اند و بر پرچم
خودنگاشته اند تا بدین وسیله مارکسیسم ـ لنینیسم را و سوسیالیسم و کمونیسم را
تضعیف کنند.
·
نماینده اصلی استالینیسم احزاب به
اصطلاح کمونیستی بوده اند که بخشا انشعاب کرده اند و به سوسیال ـ دموکراسی و غیره پیوسته
اند.
5
·
بنظر ما استالینیسم باید مورد تحلیل
رادیکال قرار گیرد و از مارکسیسم ـ لنینیسم به مثابه علم مدافعه به عمل آید.
·
استالین و تروتسکی و پله خانف و
بوخارین و غیره پدران ما هستند که با خدمات و اشتباهات شان زیسته اند و رفته اند.
·
با تجلیل و ابلیس واره قلمداد کردن
استالین و یا این و آن نمی توان به آموزش مارکسیسم ـ لنینیسم کمک تعیین کننده ای
کرد.
6
·
در روند تحلیل مسائل فقط در داربست
دیالک تیک سوبژکت ـ اوبژکت باید به سوبژکت (استالین) پرداخته شود و در این دیالک تیک در عرصه تئوری شناخت،
نقش تعیین کننده از آن اوبژکت شناخت است.
·
اوبژکت شناخت نه استالین، بلکه
استالینیسم است.
·
استالینسم را باید در آثار و افکار
و اعمال احزاب استالینیستی زیر نقاب و نام
کمونیستی و یا مارکسیستی ـ لنینیستی و رهبران آنها مورد تحلیل قرار داد.
7
·
یکی از مزایای شکست ها در تاریخ جامعه
بشری، غنی تر و عمیقتر گشتن شناخت چیزها، پدیده ها، سیستم ها و روندهای هستی است.
·
پس از شکست سوسیالیسم واقعا موجود،
حزب به اصطلاح کمونیست شوروی در طرفة العینی ماسک مارکسیستی ـ لنینیستی از چهره برداشت
و ماهیت استالینیستی خود را آشکار ساخت.
·
احزاب دیگر نیز ماهیتا فرقی با آن ندارند
و دیر یا زود ماسک از سر بر خواهند داشت و ماهیت آنتی کمونیستی خود را نشان خواهند
داد.
·
مبارزه بر ضد استالینیسم و
تروتسکیسم و مائوئیسم و رفرمیسم و رویزیونیسم و اگزیستانسیالیسم و پوزیتیویسم، عرفان
و دیگر مکاتب فلسفه بورژوائی واپسین و غیره یکی از ستون های اساسی مبارزه ایدئولوژیکی
طبقه کارگر در شرایط دشوار کنونی است.
8
چه
با آن موافق باشیم یا
نباشیم بیان یک نظر علمی است
که مخاطب آن مارکسیست لنینیست های دیگر است.
·
خوب.
·
خواننده از این حکم کاملا خنثا و بی
بو و خاصیت شما چه برداشتی باید بکند؟
·
«نقد استالین و استالینیسم یک نظر علمی است و
مخاطب آن نه بشریت، بلکه مارکسیست ـ لنینیست های کذائی است.»
·
روش سنتی به میراث مانده از کلاسیک
های مارکسیسم ـ لنینیسم در برخورد با نظریات و نظرات علمی و خرافی همین بوده است؟
·
تعیین علمیت نظر و مخاطب آن و در
پیش گرفتن بی خیالانه راه کما فی السابق خویش؟
9
·
سیر و سرگذشت مارکسیسم ـ لنینیسم روند
چالش عینی بی امان با نظریات و نظرات مختلف علمی و خرافی بوده است.
·
شما که هم از لیاقت فکری و هم از برازندگی
شخصیتی برای جانبداری از حقیقت عینی برخوردارید، نباید به تجزیه و تحلیل عینی و
علمی صریح و صادقانه نظرات علمی مطروحه در این زمینه بپردازید؟
10
آقای
شیری و یا امام جمعه دارند با کسان دیگری و از منظر دیگری صحبت می کنند.
·
این جمله شما ما را جسابی به تأمل
وامی دارد:
الف
با
کسان دیگری صحبت می کنند.
·
منظور شما این است که امام جمعه بحث
خصوصی راه انداخته اند و به دلیل کثرت مخاطبین مواعظ خود را در مجلات مختلف منتشر
کرده اند؟
ب
·
و یا منظورتان این است که مواعظ
امام جمعه ربطی به مارکسیست ـ لنینیست ها و بشریت ندارد؟
ت
·
این آیا بدان معنی است که تعیین
مخاطب موعظه و کم و کیف پامنبری ها برای تضمین حقانیت افکار امام جمعه کافی ست؟
پ
·
این آیا بدان معنی است که هر چه از
دهان مبارک امام جمعه بیرون می تراود، حقیقت محض است ویا دستکم مثل نظرات لوسوردو و
ورنر هوفمن و غیره نظر علمی است؟
ث
·
مطمئنید که امام جمعه معنی فلسفه و
علم را می دانند؟
ج
از
منظر دیگری صحبت
می کنند.
·
منظورتان از مفهوم «منظر دیگر»
چیست؟
·
از موضعی دیگر؟
·
به نیتی دیگر؟
ح
·
خوب، باشد.
·
اما مورد تأمل عینی و علمی قرار
دادن مواعظ امام جمعه ها در هر صورت چه عیبی دارد؟
·
یا باید به دلیل مفسد فی الارض
بودن مخاطبین ایشان، سکوت اختیار کرد و قضیه را ماستمالی نمود؟
11
·
بهترین معیار و ملاک عینی برای کشف
حقیقت، پراتیک است.
·
با انتشار نخستین بخش همین
هماندیشی نسبت مذمومی در فرهنگ واره امام و امت وجود نداشته که به دگراندیشان داده
نشود.
·
روند و روال عجیبی است!
گر مسلمانی
همین است که اینان دارد
وای اگر
از پی امروز بود فردائی
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر