۱۳۹۲ دی ۱۵, یکشنبه

رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (120)


 
انسان خودمدار نسبت به داشتن عقيده برخورد دوگانه اي دارد:
از يكسو وقتي مخاطب پرسشي قرار مي گيرد اساسا آنقدر براي خود، ارزش و اعتبار قائل نيست كه خود را صاحب عقيده و اعتقادي بداند.
بي هويتي او با عقيده مندي همخوان نيست.
او از چيزي سر در نمي آورد.
علاوه بر اين، ناداني خود را آرماني مي كند و عليه انديشه و انديشه ورزي موضع مي گيرد.
بوي‍ژه كه در اين مورد از فرهنگ اجتماعي بسيار ريشه دار ضد عقلاني برخوردار است.
اين آرماني كردن ناداني هم از اين نظر براي او موجه است كه در جامعه تحت حاكميت استبداد اساسا همه از صاحب عقيده بودن مي هراسند.
از سوي ديگر اما چون اظهار عقيده لاقيدانه را فرصتي براي كسب اعتبار مي یابد، در همه حال نظرات شخصي خود را با هوچي گري ابراز مي كند.
او نظرات جزئي، پراكنده، سطحي و بسيار شخصي خود را ملاك سنجش هر موضوعي مي داند.
روشنفكران خودمدار نيز در اين مورد بي هماورد هستند...
(در پيرامون خودمداري ايرانيان؛ حسن قاضي مرادي)
گاف سنگزاد

·        مفهوم خودمداری ظاهرا همان مفهوم خودمحوری است.
·        این مطلب ارزش علمی چندانی ندارد.

1
·        حسن قاضي مرادي بحث انتزاعی می کند تا همه چیز بگوید، بی آنکه چیزی مشخص و بدردبخور گفته باشد.

2
·        بنظر ما خودمحوری اگر به معنی استقلال نظری و عملی باشد، اگر به معنی خود اندیشی و خود مختاری باشد، نه تنها مذموم نیست، بلکه خیلی هم مثبت و مفید و رهگشا ست.
·        اصلا نشانه انسان عصر جدید همین است.

3
·        بر پرچم فلسفه هومانیسم و روشنگری و عصر جدید (فلسفه کلاسیک بورژوائی، انقلابات بورژوائی و بویژه مارکسیسم ـ لنینیسم) خرد و خودمختاری انسان ها نوشته شده است.

4
·        این به معنی جایگزین سازی مشیت الهی، روحانی، فئودالی و امثالهم بوسیله «مشیت» خرد است.

5
·        به قول کانت همه چیز از خدایان آسمانی گرفته تا خدایان زمینی باید در محکمه خرد مورد ارزیابی قرار گیرد.  
پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر