۱۳۹۲ آذر ۱۱, دوشنبه

سیری در شعری از اسماعیل خوئی (15)


اسماعیل خوئی
قصیده‌ی روحانیّه
سرچشمه :
اخبار روز
http://www.akhbar-rooz.com

تحلیلی شتابزده از
مسعود بهبودی
  
4
کردارِ تو، چو آتشِ سوزان بُوَد صریح  
گفتارت ار چه دود نماید به مُبهمی.

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        عمل تو بسان آتش سوزان صریح و روشن است، اگر چه حرفت شنونده را دچار ابهام می سازد.

·        شاعر در این بیت برای توضیح چند و چون روحانی، دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دوئالیسم کردار و گفتار بسط و تعمیم می دهد و از عوامفریبی روحانی پرده برمی دارد.
·        دیالک تیک پراتیک و تئوری یکی از شناخت افزارهای مهم در گنجینه اسلوبی مارکسیسم ـ لنینیسم است.
·        این دیالک تیک از دیرباز در فلسفه قرون وسطی به شکل دیالک تیک عمل و حرف و یا به شکل دوئالیسم عمل و حرف بسط و تعمیم یافته است.
·        وقتی سعدی می گوید:

به عمل کار بر آید، به سخندانی نیست

·        دیالک تیک پراتیک و تئوری را به شکل دیالک تیک عمل و سخندانی بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن پراتیک (عمل) می داند.
·        اگر حرف کسی با عمل او جور در نیاید، می توان گفت که در دیالک تیک پراتیک و تئوری (عمل و حرف) وحدت میان دو قطب دیالک تیکی از بین رفته و تضاد یکه تاز میدان شده است.
·        این به معنی پایان دیالک تیکیت (دیالک تیک وارگی) و برقراری دوئالیسم است.
·        بزعم شاعر در دیالک تیک عمل روحانی و ادعای او نیز همین اتفاق رخ داده است:
·        حرفش با عملش نمی خواند.
·        البته باید حرف روحانی را بشنویم و بعد ببینیم که قضیه از چه قرار است.
·        چون ممکن است که برداشت شاعر درست نباشد.  

5
«قانون»   شعارِ تو ست، ولی چیست، در دلت،
آن هر چه ای که «قانون» بشناسی اش همی؟!

·        معنی تحت اللفظی بیت:
·        تو زیر علم « قانون» سینه می زنی.
·        ولی معلوم نیست که منظور تو از قانون چیست؟

·        شاعر در این بیت از دوئالیسم مفهوم و واژه پرده برمی دارد:
·        اصولا مفهوم و واژه با هم، دیالک تیکی را تشکیل می دهند:
·        میان مفهوم «درخت» و درخت عینی ـ واقعی رابطه دیالک تیکی برقرار است:
·        یعنی رابطه مبتنی بر وحدت و تضاد همزمان برقرار است.

·        ولی وقتی وحدت آندو از میان برداشته شود و تضاد یکه تاز میدان گردد، آنگاه مفهوم مخدوش می شود و شنونده منظور صاحب سخن را نمی فهمد.
·        این بدان می ماند که کسی منظورش درخت باشد، ولی از واژه کرگدن استفاده کند و یا درخت بگوید و منظورش کرگدن باشد.
·        البته این مسئله باید وسیعتر مورد بحث قرار گیرد.
·        چون طبقات اجتماعی مختلف واژه های بظاهر مشابه و یکسان را با  مفاهیم متضاد پر می کنند:
·        یعنی فرم های مشابه و یکسان را با محتواهای متضاد پر می کنند:
·        مثلا در پیاله ای که قاعدتا باید شراب باشد، ترشی و یا حتی زهر مهلک عرضه می کنند.


·        بر سر واژه انقلاب به عنوان مثال همین بلا آمده است:
·        خمینی وقتی فتوای قتل عام هر اسیری را صادر می کند، می گوید:
·        «ما باید انقلابی عمل کنیم.»
·        منظور او از انقلاب، کشتار کورکورانه هر نفسکشی و اشاعه وحشت و ترور در تار و پود جامعه بوده است.    

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر