گاف سنگزاد
·
اندیشنده گفت:
·
«بعضی ها اگر کمتر حرف بزنند، برای شان بهتر است.
·
جامعه و حکومت، احزاب
·
اگر حزبی حکومت کند، در خدمت طبقه ای خواهد بود .
·
پس هر حزبی بیانگر و مدافع آرمان ها و منافع طبقه
ای است.
·
اگر در حکومت نباشد، زمینه را برای به قدرت
رسیدن فراهم می آورد.
·
بعضی ها از بس زیر علم این و آن سینه زده اند، که یادشان رفته که باید به
فکر به قدرت رسیدن حزب یا طبقه خودشان باشند .
·
البته اگر حزب شان معلوم باشد و بدانند که در
خدمت چه طبقه ای هستند.
·
شاید بهتر باشد که همه این مفاهیم جدا جدا تعریف شوند.
·
احتمالا برخی ها یادشان رفته:
·
تعریف حزب
·
تعریف جامعه
·
تعریف دولت و حکومت.»
·
·
خانم گاف گفت:
·
« سعی ما جز این نبوده است:
·
تعریف مفاهیم از ریز تا درست.
·
بعضی ها رونویسی می کند ولی رونوشته ها را مورد
تأمل قرار نمی دهند.
·
یکی از این رونویسی می کند،
دیگری از آن و هیچکدام به رونوشته ها نمی اندیشند.
·
رونوشته ها ـ بر خلاف نوشته ها ـ بدشورای می
توانند آئینه مواضع و سنگرهای اجتماعی رونویسنده ها باشند.
·
در نتیجه شناخت افراد با تأمل روی رونوشته ها
امکان ناپذیر می گردد.
·
محصول «کار» هیچکس آئینه هویت طبقاتی و اجتماعی او
نیست.
·
چون تولید بعضی ها، نه تولید به معنی حقیقی کلمه،
بلکه بازتولید چیزهائی است که این و آن تولید و یا بازتولید
کرده اند.»
·
·
اندیشنده گفت:
·
«رونویسی کردن راحت تر است.
·
چون امتحانش را پس داده است.
·
چون نویسنده به نوشته خود اندیشیده
است.»
·
·
خانم گاف گفت:
·
«آره.
·
نویسنده ها اما اغلب شیاد اند
·
آنها می دانند که دروغ می گویند
·
خر که نیستند.
·
به احتمال قوی، رونویسنده ها هم می دانند که دروغ ها را بازتولید
می کنند و به خورد خود و خلایق می دهند.»
·
·
اندیشنده گفت:
·
«هیچکس بهتر از دروغگو نمی داند که دروغ می گوید.
·
رونویسنده ها شاید سر در گم هستند.
·
بعد از فروپاشی سوسیالیسم در پی راه دیگری اند،
شاید.
·
شاید فکر می کنند که علت پیشرفت غرب در این
کتابها نهفته است.
·
من هر چه می گذارم روی دیوارم و تأکید هم می کنم
که جهت گفتمان است، کسی چیزی نمیگوید که بحی صورت گیرد.
·
اینجا ست که گفتمان، کوفت مان می شود.»
·
·
خانم گاف گفت:
·
«خوداندیشی هنر است.
·
همه به این هنر تسلط ندارند.
·
خوداندیشی باید تمرین شود.
·
هدف ما هم همین است.
·
نعمت بزرگی است خوداندیشی.
·
بعضی ها که رونویسی می کنند، اصلا به
فکر پیشرفت جامعه نیستن.
·
اگر کسی از اینها یافتید که
خودنما نباشد چیزی از جنس کیمیا یافته اید .
·
اینها در جوانی به هوای خودنمائی از روی جسد خود
می گذشتند.
·
واژه «من» برای حضرات مقدس ترین واژه ها
بوده است.»
·
·
اندیشنده گفت:
·
«حال که «من» شان برای شان مقدس است، پس باید سعی در «من» شدن بکنند و خود بانی نظر
خود باشند.
·
«من آنم که رستم بود پهلوان» که از ناچیزی، چیزی نمی سازد.»
·
·
خانم گاف گفت:
·
«مسئله به این سادگی ها نیست.
·
گاهی آدمیان در اندیشه و شعار این و آن، آرزو و
اشتیاق خود را کشف می کنند و اندیشه و شعار این و آن را چنان نشخوار و
تکرار می کنند که انگار از آن خود آنها ست.
·
مفهوم «از آن خود کردن» (sich aneignen) که مارکس به معنی «تمرین مستمر و سماجت آمیز تا درک
و هضم حقیقی تئوری» بکار می برد، شاید حاوی همین گشتاور روحی، روانی و طبقاتی نیز باشد.
·
چون درک و هضم حقیقی اندیشه
ای بخشا عاطفی ـ طبقاتی است.»
·
·
اندیشنده گفت:
·
«هر كس براي رسيدن به نظري، پروسه اى را طى می
کند.
·
چسباندن خود به نظر ديگران خالى از دردسر نيست.»
·
·
خانم گاف گفت:
·
«آره.
·
ولی فراموش نباید کرد که نظرات در واقع، نه شخصی
محض، بلکه طبقاتی اند.
·
به همین دلیل نظرات مشخصی در طیف اجتماعی معینی همه گیر می شوند، کسب محبوبیت می کنند و عمیقا و قلبا پذیرفته می
شوند.
·
این پدیده نه امری تصنعی، بلکه واقعی است.
·
نه امری تصادفی، بلکه ضروری و جبری است.
·
نه بی دلیل، بلکه قانونمند است.
·
به همین دلیل از شعرا و
فلاسفه معینی، بعضی ها تا پای جان دفاع می کنند.
·
موضع طبقاتی خیلی ها باید تحلیل شود.
·
آنها شاید اصلا آن نبوده باشند که بدان معروفند.»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر