لنین و
لنینیسم (بخش پایانی)
خدامراد فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
رهگذر
مارکسیسم لنینیسم علم است و باید بسان هر علم فرا گرفته
شود.
یعنی باید مفاهیم و مقولات و قوانین و غیره فلسفی مربوطه را درک و هضم و تمرین کرد.
با خواندن اصول مقدماتی (ترجمه افکاری و گیلانی و نه خسرو روزبه. خسرو روزبه)و غیره کسی مارکسیست نمی شود.
یعنی باید مفاهیم و مقولات و قوانین و غیره فلسفی مربوطه را درک و هضم و تمرین کرد.
با خواندن اصول مقدماتی (ترجمه افکاری و گیلانی و نه خسرو روزبه. خسرو روزبه)و غیره کسی مارکسیست نمی شود.
به همان سان که کسی با خواندن چند کتاب و جزوه از داروین
بیولوگ نمی
شود.
سپیده
رهگذر می نویسد:
«با خواندن
کتاب اصول مقدماتی فلسفه، کسی مارکسیست نمی شود و باید همچون علم آنرا فرا گرفت.»
حسین ـ نویسنده
ی محترم مورد انتقاد شما ـ هم، جز این نگفته است:
«مارکسیسم- لنینسم،
همانطور که از نامش پیداست، تئوری (جهان بینی) است، جهانشمول که در عمل رفته است و به نتیجه ی صد در صدی صدق
خود را باثبات رسیانیده
است.
این جهان بینی را حد اقل همانطوریکه ۵۳ نفر که شاگردان باوفای رفیق تقی ارانی بودند، بما آموختند، که یک شبه استاد نمیتوان شد.
آنان آموزش دادند که تا اینجا، تازه یاد میگیری که چگونه در یک جامعه ی پیشرفته، با پای خودت راه بروی و بتوانی حزبی که توانایی نجات انسانهای*) جامعه، باشد را پیدا کرده و سره را از ناسره نشخیص دهی!»
این جهان بینی را حد اقل همانطوریکه ۵۳ نفر که شاگردان باوفای رفیق تقی ارانی بودند، بما آموختند، که یک شبه استاد نمیتوان شد.
آنان آموزش دادند که تا اینجا، تازه یاد میگیری که چگونه در یک جامعه ی پیشرفته، با پای خودت راه بروی و بتوانی حزبی که توانایی نجات انسانهای*) جامعه، باشد را پیدا کرده و سره را از ناسره نشخیص دهی!»
حسن
«مارکسیسم- لنینسم، همانطور که از نامش پیداست،
تئوری(جهان بینی) است، جهانشمول
که در عمل رفته است و به نتیجه ی صد در صدی صدق خود را باثبات رسیانیده است.
این جهان بینی را حد اقل همانطوریکه ۵۳ نفر که شاگردان باوفای رفیق تقی ارانی بودند، بما آموختند، که یک شبه استاد نمیتوان شد …
…آنان آموزش دادند که تا اینجا، تازه یاد میگیری که چگونه در یک جامعه ی پیشرفته، با پای خودت راه بروی و بتوانی حزبی که توانایی نجات انسانهای جامعه، باشد را پیدا کرده و سره را از ناسره نشخیص دهی»
این جهان بینی را حد اقل همانطوریکه ۵۳ نفر که شاگردان باوفای رفیق تقی ارانی بودند، بما آموختند، که یک شبه استاد نمیتوان شد …
…آنان آموزش دادند که تا اینجا، تازه یاد میگیری که چگونه در یک جامعه ی پیشرفته، با پای خودت راه بروی و بتوانی حزبی که توانایی نجات انسانهای جامعه، باشد را پیدا کرده و سره را از ناسره نشخیص دهی»
(حسین)
·
من این موعظه حسین را که مورد تأیید
سپیده است، تجزیه و بعد، تحلیل می کنم:
«مارکسیسم- لنینسم، همانطور که از نامش پیداست،
تئوری(جهان بینی) است.
(حسین)
·
نه خیر، چنین نیست.
·
جهان بینی و تئوری دو چیز بکلی
متفاوتی اند.
1
·
جهان بینی به فلسفه می گویند.
·
جهان بینی طبقه کارگر، ماتریالیسم
دیالک تیکی، ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت مارکسیستی ـ لنینیستی است که خود از
تئوری های مختلف تشکیل یافته است.
2
·
تئوری جفت و یا قرینه دیالک تیکی
پراتیک است که هر کودکی که حرف زدن یاد گرفته حداقل بطور مکانیکی و سطحی به دیالک
تیک پراتیک و تئوری واقف است.
·
بسط و تعمیم دیالک تیک پراتیک و
تئوری، مثلا دیالک تیک عمل و اندیشه است، یا به قول حریفی دیالک تیک عمل و حرف
(حرف بس است، عمل، عمل!)، به قول سعدی دیالک تیک عمل و سخندانی (به عمل کار برآید،
به سخندانی نیست!)
3
·
از حسین و سپیده و انور و مائو چه
پنهان که در همین مجله هفته هم جهان بینی و هم دیالک تیک پراتیک و تئوری توضیح
داده شده است.
·
فراگرفتن مفاهیم اولین قدم و حداقل است و ربطی به آکادمیسم
ندارد.
·
هر ننه ای به بچه اش می آموزد که
حرف دهنش را بفهمد.
·
برای فهمیدن حرف دهن خود (جملات
خود، احکام خود) و دیگران باید معنی کلمه
ها ( مفاهیم) را فهمید.
·
کلمه ها سنگپایه های جمله ها هستند
( مفاهیم سنگپایه ها و آجرهای اولیه احکام اند) که حاوی و حامل اندیشه و تئوری
اند.
4
·
اتفاقا در همین مجله هفته بی تردید
ببرکت بی خوابی ها و بیماری ها و مشقات جسمی، روحی و روانی بعضی ها هم تعریف مفهوم
و مقوله منتشر شده و هم تعریف حکم.
·
اولین قدم برای آشنائی با مارکسیسم
ـ لنینیسم، آموزش، تمرین و کاربست همین
مفاهیم است.
·
هگل و بعدها لنین «کلنجار مفهومی»
را برای جماعت کر و کور و کودن اکیدا توصیه کرده اند.
·
این همان حرف حساب ننه های چه بسا بی سواد است:
·
حرف دهن خود را قبل از هر چیز باید
دانست و حرف دهن این و آن را نیز.
·
و برای فهم حرف دهن خود و این و آن
باید معنی واژه ها را بدانیم.
·
این آموزش الفبا ست و نه آکادمیسم.
5
«مارکسیسم- لنینسم، همانطور که از نامش پیداست، تئوری (جهان
بینی) است.
(حسین)
·
حسین فکر می کند که مارکسیسم ـ
لنینیسم اولا تئوری است و تئوری یعنی جهان بینی و مارکسیسم ـ لنینیسم جهان بینی هر
ننه مرده ای است.
·
از این خبرها نیست.
·
هر طبقه اجتماعی در طول تاریخ دراز
بشری جهان بینی (فلسفه) خاص خود را دارد، حتی بعضی از رهبران خیلی خیلی مهم که در
فیس فیس شان می نویسند که «فلسفه ندارم»، جهان بینی دارند.
·
انکار حامل جهان بینی بودن و یا بی
خبر از جهان بینی طبقاتی خود بودن، هم خبر از ماهیت طبقاتی رهبر می دهد و هم از
ماهیت جهان بینی او.
6
·
مارکسیسم ـ لنینیسم جهان بینی طبقه
کارگر است و نه هر طبقه اجتماعی.
·
اعضا و وابستگان طبقات اجتماعی
دیگر اصلا نمی توانند مارکسیسم ـ لنینیسم را بفهمند، از آن خود کردن آن، پیشکش.
·
طبقاتی تر از جهان بینی، خود جهان
بینی است.
7
·
بورژوازی هم جهان بینی خاص خود را
داشته است و دارد:
الف
·
جهان بینی بورژوازی آغازین، فلسفه
کلاسیک بورژوائی بوده است.
·
(به نمایندگی غول هائی از قبیل دیدرو، هلوه
تیوس، لامتری، کانت، فیشته، هگل، فویرباخ)
ب
·
بورژواز واپسین (بورژوازی
امپریالیستی) جهان بینی خاص خود را توسعه
داده و تدوین کرده است:
·
جهان بینی بورژوازی واپسین، فلسفه
بورژوائی واپسین است
· (به نمایندگی شوپنهاور، نیچه، هایدگر، یاسپرس، پوپر و اراذل و
اوباش بیشمار دیگر)
ت
·
جهان بینی بورژوائی واپسین حاوی
بخش اعظم عناصر جهان بینانه طبقات اجتماعی واپسین (برده داری و فئودالیسم واپسین)
نیز است:
·
گره درک خیلی از مسائل نیز همین جا
ست:
·
همین جا ست که جهان بینی خیام و
حافظ و خمینی و آل احمد و شریعتی و شاملو و غیره بر جهان بینی شوپنهاور و نیچه و
هایدگر و هیتلر و اجامر و اوباش دیگر منطبق می شود.
این جهان بینی را حد اقل همانطوریکه ۵۳ نفر که شاگردان
باوفای رفیق تقی ارانی بودند، بما آموختند، که یک شبه استاد نمیتوان شد.
(حسین)
·
سپیده بهتر است این جمله تق و لق
حسین را بدقت بخواند.
·
من یکی می توانم به همه مقدسات قسم
بخورم که حسین از ارانی در بهترین حالت جمله تق و لقی ازبر کرده و بس.
·
از ایشان کتابی در روان شناسی به
میراث مانده است و سلسله مقالاتی در مجله دنیا.
·
کدام 53 نفر به حسین جهان بینی
مارکسیسم ـ لنینیسم را آموزش داده اند که از تمیز تئوری از جهان بینی عاجز
است؟
8
«آنان آموزش دادند که تا اینجا، تازه یاد میگیری که چگونه
در یک جامعه ی پیشرفته،
با پای خودت راه بروی و بتوانی حزبی که توانایی نجات انسان های جامعه، باشد را پیدا کرده و سره را از ناسره
نشخیص دهی»
(حسین)
·
این جمله حسین توهم است و یا
عوامفریبی و یا خودفریبی برای عوامفریبی؟
·
با مطالعه اصول مقدماتی فلسفه و
چند اثر چند صفحه ای از مارکس و انگلس و لنین فقط «می توان با پای خود در جامعه
پیشرفته به راه افتاد» و به حزب غار رسید و زیر علمش به عبث سینه و زنجیر زد.
·
ولی نمی توان جمله ای ازجملات
کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را حتی در این چند اثر مختصر فهمید.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر