۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (56)

اثری از مجله ارجمند هفته
فصل چهارم
علائم روشنگری ستیزی
پروفسور دکتر هانس هاینتس هولتس
برگردان شین میم شین

بخش پنجم
اعلام توقف تاریخ  

1

·        با شناخت قانونمندی تاریخ، آخرین میدان محتوائی از دست ایراسیونالیسم (خردستیزی) گرفته شد، میدانی که  ایراسیونالیسم در آن به طور ماقبل علمی، یعنی بی کمترین «عذاب وجدان» تاخت و تاز می کرد.  

2

·        اکنون ایراسیونالیسم اگر بخواهد به دفاع جهان بینانه از موضعی بپردازد، چاره ای جز دفاع علمی واره و یا ضد علمی از آن ندارد.
   
3

·        این بدان معنی است که سطح تئوری ها و فلسفه های ایراسیونالیستی در مقایسه با دوره رومانتیک، یعنی اولین فاز و مرحله بزرگ روشنگری ستیزی بشدت تنزل یافته است:
·        به عبارت دیگر بمراتب سطحی تر شده است.

4

·        سمتگیری های ضد علمی را می توان در انجمن های جهان بینانه خرافی، فرقه های مذهبی و شبه مذهبی، در جانشینان نیچه و ضمنا در «فلاسفه» اصولا خردستیز و علم ستیز به اصطلاح «جدید» فرانسه پیدا کرد.  

5

·        گرایشاتی را نیز می توان در این رده دانست که می کوشند با تحقیر زبان خاص با اعتبار عام و با تجلیل از تفسیر دلبخواهی از هر چیز، دیسکورس علمی را دور بزنند.

6

 ژاک لکان (1901 ـ 1981)  
روانکاو فرانسوی
مفسر دیگرگونه افکار فروید

·        روش روانکاوی استروکتورالیستی ژاک لکان و مکتب او راهی این مقصد است، اگرچه آن بر متد تفسیر ظریفی مبتنی است.
·        آن سان که هیچ کجا نمی توان موضوعی را پیدا کرد که با آزمون و آزمایش انتقادی مبتنی بر زبان مفهومی عینیت مند به اثبات دعاوی روانی نایل آمد.

7
·        روانکاری ژاک لکان موردی مرزی است.
·        چون عقلانیت (راسیونالیته) علمی را انکار و رد می کند، ولی همزمان روش خود را روشی علمی از نوعی تازه جا می زند.   

8

·        تعداد بیشماری از دیگر تئوری های روشنگری ستیز ایراسیونالیسم بطرز پارادوکسی (حیرت انگیز) با دعاوی و شیوه های مبتنی بر علمیت سنتی وارد عرصه می شوند.   

9

 کارل گوستاو یونگ (1875 ـ 1961) 
روانپزشک سوئیسی
روان ‌شناسی تحلیلی
یونگ را در کنار زیگموند فروید از پایه‌گذاران  روانکاوی می دانند.

·        تعالیم اولیه کارل گوستاو یونگ یکی از فرم های کهن ولی همچنان متنفذ در این دسته از ایدئولوژی ها ست.

10

·        متنفذ و مهم ـ قبل از همه ـ از آن رو که تعالیم او مدلی را عرضه می دارند که بکمک آن بتوان خودویژگی های حقیقی مناسبات تاریخی را با ترفند تقلیل شان بر فیگورهای پسیکولوژیکی بنیادی به اصطلاح «ابدی»، تاریخیت زدائی کرد و خارج از میدان تأثیر انسان های عمل کننده قلمداد نمود.

11

·        کنسرواتیسم (محافظه کاری) در اینجا نه فقط زمینه نظری، بلکه برنامه درمانی روانکاوانه بی واسطه است.  

ادامه دارد.

سیری در شعری از محسن کاويانی (3)


خنده پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
میم حجری

·        هر کسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
·        اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
·        دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

·        خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
·        آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام

·        دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
·        خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
·        من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
·        با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام

·        غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
·        بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام


پایان

هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر کس از من احوال پرسی کرده، علیرغم آنکه خنده پوشالی ام مخزن اشک بود، گفته ام که حالم خیلی خوب است.

·        پوشالی به چه معنی است و خنده پوشالی چه نوع خنده ای است؟

·        دولت پوشالی به دولتی کوچک و ضعیف اطلاق می شود که میان دو یا چند دولت قوی قرار می گیرد تا تماسی میان آنها نباشد.
·        (فرهنگ واژگان فارسی)  

·        آیا خنده پوشالی شاعر دیواری میان او و همنوعان او ست؟

1
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        ظاهرا چنین است:
·        خنده پوشالی، حجاب درون غمزده و گریه های پنهان شاعر است.
·        خنده پوشالی دیواری میان درون و برون شاعر است.
·        درون غمزده شاعر به ترفند خنده پوشالی و دروغگوئی از همنوعان شاعر پرده پوشی می شود.

·        چرا و به چه دلیل؟
2

·        دلایل شاعر را در ادامه شعر، بی شک خواهیم شنید و مورد تأمل قرار خواهیم داد.

·        اما بی اعتنا بدان، این بیت شاعر انعکاس رئالیستی مناسبات اجتماعی در میهن شاعر است:
·        رابطه میان انسانی در جهنم طبقاتی جامعه نه رابطه ای اصیل و مبتنی بر اعتماد متقابل، بلکه رابطه واره ای کاذب، سطحی و بی محتوا ست.

·        به همین دلیل جامعه و همبود به صحنه بزرگ تئاتر بدل شده است:
·        همه از دم در مقابل همدیگر نقش غلط و کاذب بازی می کنند و همه هم می دانند که نقش غلط و کاذب می بینند و بازی می کنند.
·        آنهم نه از دیروز، بلکه از دیرباز.
·        چون محتوای اشعار و آثار ادبی کلاسیک به میراث مانده دال بر این حقیقت امر است.

3
حافظ
اشـک غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود، پرده دری نیست که نیست

·        اشک حونرنگ حافظ در این بیت، غماز و پرده در و افشاگر است.
·        ظاهرا حافظ هم بسان شاعر این شعر، قصد مخفی داشتن درون خویش از این و آن داشته است و «خنده پوشالی» تحویل این و آن داده است.
·        اشک خونرنگ حافظ اما بسان آئینه ای درون غمزده او را منعکس کرده است و عوامفریبی او را نقش بر آب ساخته است.
4

·        این بدان معنی است که در این جامعه از دیرباز همه به همدیگر دروغ تحویل می دهند و درون خود را از همدیگر پنهان می دارند.
·        درون بدین طریق به گنجینه اسرار استحاله می یابد که با قفل سنگینی به روی بیگانه از هر نوع بسته شده است.
·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک درون و برون را تخریب می کند و آن را به شکل دوئالیسم درون و برون در می آورد:
·        در این صورت است و فقط در این صورت است که درون بواسطه دیواری قطور از برون مجزا می شود و در آئینه برون انعکاس نمی یابد.

4

·        اگر دیالک تیک درون و برون تخریب نشود، درون در آئینه برون و برون در آئینه درون انعکاس می یابد و لو می دهد.

·        این کرد و کار مخرب اما به چه معنی است؟
5

·        این تخریب دیالک تیک درون و برون به معنی پرده پوشی از این و آن و ضمنا پرده پوشی از خویشتن خویش است.
·        به همین دلیل گفته می شود که عوامفریبی دیر یا زود، خواه و یا ناخواه به خودفریبی منتهی می شود.

·        نتیجه این می شود که نه کسی، کسی را و نه کسی خود را می شناسد.
·        به عبارت دیگر نه همنوع شناسی (جامعه و همبود شناسی) اصیل و رئالیستی تحقق می یابد و نه خودشناسی اصیل و رئالیستی.

·        درست به همین دلیل است که کمتر کسی قادر به ارائه بیوگرافی درستی از خویشتن و همدیگر است.
·        هم میهنان شاعر حتی به هنگام تعیین رشته تحصیلی، حتی به هنگام تعیین شغل و استخدام قادر به معرفی خویشتن خویش و همنوعان خویش  نیستند.

6

·        نتیجه این بیگانگی از خود و همنوعان خود این می شود که همه چیز به امید تصادف رها شود:
·        هیچکس آن نکند که می تواند:
·        مرثیه خوان رئیس جمهور شود!
·        کسی هم که لیاقت رئیس جمهور شدن دارد، مرثیه خوان گردد.

·        هیچکس آن نباشد که لیاقت و استعداد لازمه را دارد.
·        به همین دلیل در این جامعه، درون و برون مجزا گشته از هم هر دو دستخوش تخریب اند.
·        به همین دلیل است که ایرانی جماعت روی هم رفته روانی اند.
·        به معنی واقعی کلمه تنها و بیکس اند.

ادامه دارد.