خنده
پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
میم حجری
· هر کسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
·
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
·
نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
·
دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام
·
خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
·
آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام
·
دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
·
خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام
·
بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
·
من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام
·
مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
·
با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام
·
غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
·
بطری بر روی
آبم، چون که از خود خالی ام
پایان
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
·
معنی تحت اللفظی:
·
هر کس از من احوال پرسی کرده، علیرغم آنکه خنده پوشالی ام مخزن اشک بود، گفته
ام که حالم خیلی خوب است.
·
پوشالی به چه معنی است و خنده
پوشالی چه نوع خنده ای است؟
·
دولت پوشالی به دولتی کوچک و ضعیف اطلاق می شود که میان دو یا چند
دولت قوی قرار می گیرد تا تماسی میان آنها نباشد.
·
(فرهنگ واژگان فارسی)
·
آیا خنده پوشالی شاعر دیواری میان
او و همنوعان او ست؟
1
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام
·
ظاهرا چنین است:
·
خنده پوشالی، حجاب درون غمزده و گریه
های پنهان شاعر است.
·
خنده پوشالی دیواری میان درون و برون
شاعر است.
·
درون غمزده شاعر به ترفند خنده پوشالی
و دروغگوئی از همنوعان شاعر پرده پوشی می شود.
·
چرا و به چه دلیل؟
2
·
دلایل شاعر را در ادامه شعر، بی شک
خواهیم شنید و مورد تأمل قرار خواهیم داد.
·
اما بی اعتنا بدان، این بیت شاعر
انعکاس رئالیستی مناسبات اجتماعی در میهن شاعر است:
·
رابطه میان انسانی در جهنم طبقاتی جامعه
نه رابطه ای اصیل و مبتنی بر اعتماد متقابل، بلکه رابطه واره ای کاذب، سطحی و بی
محتوا ست.
·
به همین دلیل جامعه و همبود به
صحنه بزرگ تئاتر بدل شده است:
·
همه از دم در مقابل همدیگر نقش غلط
و کاذب بازی می کنند و همه هم می دانند که نقش غلط و کاذب می بینند و بازی می کنند.
·
آنهم نه از دیروز، بلکه از دیرباز.
·
چون محتوای اشعار و آثار ادبی کلاسیک
به میراث مانده دال بر این حقیقت امر است.
3
حافظ
اشـک
غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب
خجل
از کرده خود، پرده دری نیست که نیست
·
اشک حونرنگ حافظ در این بیت، غماز و
پرده در و افشاگر است.
·
ظاهرا حافظ هم بسان شاعر این شعر،
قصد مخفی داشتن درون خویش از این و آن داشته است و «خنده پوشالی» تحویل این و آن داده
است.
·
اشک خونرنگ حافظ اما بسان آئینه ای
درون غمزده او را منعکس کرده است و عوامفریبی او را نقش بر آب ساخته است.
4
·
این بدان معنی است که در این جامعه
از دیرباز همه به همدیگر دروغ تحویل می دهند و درون خود را از همدیگر پنهان می
دارند.
·
درون بدین طریق به گنجینه اسرار
استحاله می یابد که با قفل سنگینی به روی بیگانه از هر نوع بسته شده است.
·
می توان گفت که شاعر دیالک تیک
درون و برون را تخریب می کند و آن را به شکل دوئالیسم درون و برون در می آورد:
·
در این صورت است و فقط در این صورت
است که درون بواسطه دیواری قطور از برون مجزا می شود و در آئینه برون انعکاس نمی
یابد.
4
·
اگر دیالک تیک درون و برون تخریب
نشود، درون در آئینه برون و برون در آئینه درون انعکاس می یابد و لو می دهد.
·
این کرد و کار مخرب اما به چه معنی
است؟
5
·
این تخریب دیالک تیک درون و برون
به معنی پرده پوشی از این و آن و ضمنا پرده پوشی از خویشتن خویش است.
·
به همین دلیل گفته می شود که
عوامفریبی دیر یا زود، خواه و یا ناخواه به خودفریبی منتهی می شود.
·
نتیجه این می شود که نه کسی، کسی
را و نه کسی خود را می شناسد.
·
به عبارت دیگر نه همنوع شناسی (جامعه
و همبود شناسی) اصیل و رئالیستی تحقق می یابد و نه خودشناسی اصیل و رئالیستی.
·
درست به همین دلیل است که کمتر کسی
قادر به ارائه بیوگرافی درستی از خویشتن و همدیگر است.
·
هم میهنان شاعر حتی به هنگام تعیین
رشته تحصیلی، حتی به هنگام تعیین شغل و استخدام قادر به معرفی خویشتن خویش و همنوعان خویش نیستند.
6
·
نتیجه این بیگانگی از خود و
همنوعان خود این می شود که همه چیز به امید تصادف رها شود:
·
هیچکس آن نکند که می تواند:
·
مرثیه خوان رئیس جمهور شود!
·
کسی هم که لیاقت رئیس جمهور شدن دارد،
مرثیه خوان گردد.
·
هیچکس آن نباشد که لیاقت و استعداد
لازمه را دارد.
·
به همین دلیل در این جامعه، درون و برون
مجزا گشته از هم هر دو دستخوش تخریب اند.
·
به همین دلیل است که ایرانی جماعت
روی هم رفته روانی اند.
·
به معنی واقعی کلمه تنها و بیکس
اند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر