۱۳۹۲ آبان ۹, پنجشنبه

سیری در شعری از محسن کاويانی (3)


خنده پوشالی
سرچشمه:
غزلخانه
میم حجری

·        هر کسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
·        اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        نردبان هر کس و ناکس شدم اما چه سود؟
·        دار قالی هستم و حالا جدا از قالی ام

·        خوب فهمیدم که خوش بودند از غم های من
·        آن رفیقانی که غمگین اند از خوشحالی ام

·        دیگر آن چاقوی دست نارفیقان نیستم
·        خسته از دیروزهای خونی و جنجالی ام

·        بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیلِ بی دلیل
·        من شدیداً خسته از هر بحث استدلالی ام

·        مثل نعل اسب ها در زیر پا افتاده ام
·        با همه افتادگی، تندیس خوش اقبالی ام

·        غرق خواهد شد کسی که سخت «من»، «من» می کند
·        بطری بر روی آبم، چون که از خود خالی ام


پایان

هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        معنی تحت اللفظی:
·        هر کس از من احوال پرسی کرده، علیرغم آنکه خنده پوشالی ام مخزن اشک بود، گفته ام که حالم خیلی خوب است.

·        پوشالی به چه معنی است و خنده پوشالی چه نوع خنده ای است؟

·        دولت پوشالی به دولتی کوچک و ضعیف اطلاق می شود که میان دو یا چند دولت قوی قرار می گیرد تا تماسی میان آنها نباشد.
·        (فرهنگ واژگان فارسی)  

·        آیا خنده پوشالی شاعر دیواری میان او و همنوعان او ست؟

1
هرکسی حال مرا پرسید، گفتم: «عالی ام»
اشک ها پنهان شده در خنده ی پوشالی ام

·        ظاهرا چنین است:
·        خنده پوشالی، حجاب درون غمزده و گریه های پنهان شاعر است.
·        خنده پوشالی دیواری میان درون و برون شاعر است.
·        درون غمزده شاعر به ترفند خنده پوشالی و دروغگوئی از همنوعان شاعر پرده پوشی می شود.

·        چرا و به چه دلیل؟
2

·        دلایل شاعر را در ادامه شعر، بی شک خواهیم شنید و مورد تأمل قرار خواهیم داد.

·        اما بی اعتنا بدان، این بیت شاعر انعکاس رئالیستی مناسبات اجتماعی در میهن شاعر است:
·        رابطه میان انسانی در جهنم طبقاتی جامعه نه رابطه ای اصیل و مبتنی بر اعتماد متقابل، بلکه رابطه واره ای کاذب، سطحی و بی محتوا ست.

·        به همین دلیل جامعه و همبود به صحنه بزرگ تئاتر بدل شده است:
·        همه از دم در مقابل همدیگر نقش غلط و کاذب بازی می کنند و همه هم می دانند که نقش غلط و کاذب می بینند و بازی می کنند.
·        آنهم نه از دیروز، بلکه از دیرباز.
·        چون محتوای اشعار و آثار ادبی کلاسیک به میراث مانده دال بر این حقیقت امر است.

3
حافظ
اشـک غـماز مـن ار سرخ برآمد چه عجب
خجل از کرده خود، پرده دری نیست که نیست

·        اشک حونرنگ حافظ در این بیت، غماز و پرده در و افشاگر است.
·        ظاهرا حافظ هم بسان شاعر این شعر، قصد مخفی داشتن درون خویش از این و آن داشته است و «خنده پوشالی» تحویل این و آن داده است.
·        اشک خونرنگ حافظ اما بسان آئینه ای درون غمزده او را منعکس کرده است و عوامفریبی او را نقش بر آب ساخته است.
4

·        این بدان معنی است که در این جامعه از دیرباز همه به همدیگر دروغ تحویل می دهند و درون خود را از همدیگر پنهان می دارند.
·        درون بدین طریق به گنجینه اسرار استحاله می یابد که با قفل سنگینی به روی بیگانه از هر نوع بسته شده است.
·        می توان گفت که شاعر دیالک تیک درون و برون را تخریب می کند و آن را به شکل دوئالیسم درون و برون در می آورد:
·        در این صورت است و فقط در این صورت است که درون بواسطه دیواری قطور از برون مجزا می شود و در آئینه برون انعکاس نمی یابد.

4

·        اگر دیالک تیک درون و برون تخریب نشود، درون در آئینه برون و برون در آئینه درون انعکاس می یابد و لو می دهد.

·        این کرد و کار مخرب اما به چه معنی است؟
5

·        این تخریب دیالک تیک درون و برون به معنی پرده پوشی از این و آن و ضمنا پرده پوشی از خویشتن خویش است.
·        به همین دلیل گفته می شود که عوامفریبی دیر یا زود، خواه و یا ناخواه به خودفریبی منتهی می شود.

·        نتیجه این می شود که نه کسی، کسی را و نه کسی خود را می شناسد.
·        به عبارت دیگر نه همنوع شناسی (جامعه و همبود شناسی) اصیل و رئالیستی تحقق می یابد و نه خودشناسی اصیل و رئالیستی.

·        درست به همین دلیل است که کمتر کسی قادر به ارائه بیوگرافی درستی از خویشتن و همدیگر است.
·        هم میهنان شاعر حتی به هنگام تعیین رشته تحصیلی، حتی به هنگام تعیین شغل و استخدام قادر به معرفی خویشتن خویش و همنوعان خویش  نیستند.

6

·        نتیجه این بیگانگی از خود و همنوعان خود این می شود که همه چیز به امید تصادف رها شود:
·        هیچکس آن نکند که می تواند:
·        مرثیه خوان رئیس جمهور شود!
·        کسی هم که لیاقت رئیس جمهور شدن دارد، مرثیه خوان گردد.

·        هیچکس آن نباشد که لیاقت و استعداد لازمه را دارد.
·        به همین دلیل در این جامعه، درون و برون مجزا گشته از هم هر دو دستخوش تخریب اند.
·        به همین دلیل است که ایرانی جماعت روی هم رفته روانی اند.
·        به معنی واقعی کلمه تنها و بیکس اند.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر