فصل
دوم
مبارزه
بر سر فلسفه و «نا فلسفه»
پروفسور
دکتر اندراس گدو
برگردان
شین میم شین
بخش
ششم
معیار
مرزبندی فلسفه باید خرد و ناخرد (عقل و
جهل) باشد.
5
·
«نا فلسفه» آلمانی با انتقاد فلسفه ستیز
فرانسوی و انگلیسی از انقلاب و فلسفه روشنگری ـ هم بلحاظ انتقاد از موضع فلسفه عقیدتی و هم بلحاظ انتقاد از موضع پوزیتیویسم ـ خویشاوند بوده است.
6
·
هر دو نوع فوق الذکر «نا فلسفه»،
انقلاب فرانسه را معلول فلسفه می دانستند.
7
فرانسوا رنه شاتوبریان (1768 ـ 1848)
نویسنده، شاعر و دیپلومات فرانسوی
از مخالفان انقلاب فرانسه، فلسفه خرد و فلسفه روشنگری
·
در تز شاتوبریان مبنی بر اینکه «دوران
فلسفه به دوران تخریب چسبیده است»، انقلاب فرانسه آماج حمله قرار گرفته است.
·
(شاتوبریان، «مجموعه آثار»، جلد 3، ص 169، 1834)
8
ادموند بورکه (1729 ـ 1797)
نویسنده،
دولتفیلسوف، سیاستمدار ایرلندی ـ بریتانیائی عصر روشنگری
پدر روحانی
کنسرواتیسم (محافظه کاری)
طرفدار پوزیتیویسم اولیه
·
بنظر ادموند بورکه پوزیتیویست نیز
انقلاب فرانسه «انقلاب نظریات و جزمیات نظری» بوده است.
·
(ادموند بورکه، «بازتاب هائی از انقلاب
فرانسه و مقالات دیگر»، ص 288، 1912)
9
لوئی گابریل ده
بونا (1754 ـ 1840)
فیلسوف و
دولتمرد فرانسوی
نماینده کنسرواتیسم
(محافظه کاری)
از پیش اندیشان رستاوراسیون بوروبون ها (1814 ـ 183)
·
هدف انقلاب ستیزی مبتنی بر «نا فلسفه»
شاتوبریان و ده بونا این بود که ضمن تجلیل از مذهب به تحقیر فلسفه بپردازد.
10
·
به همان سان که یاکوبی به جای «فلسفه
خرد»، فلسفه دیگری به نام «دانش بی واسطه» را علم کرد و شلینگ پیر بر ضد خرد، فلسفه
وحی را مطرح نمود و به «چیزهای عرفانی»، به احساس و عقیده روی آورد.
11
هاینریش هاینه (1797 ـ 1856)
از بزرگترین شعرا، ژورنالیست ها و مورخین قرن نوزدهم
از ستایندگان انقلاب کبیر فرانسه و از دوستان مارکس
·
هاینریش هاینه شعر ضد انتقادی
طنزآمیز خود را در اواسط قرن نوزدهم در واکنش به تشبثات «نا فلسفی» آلمانی و
فرانسوی سروده است که قصد نابودی فلسفه بر سر داشته اند.
پطر قدیس به فریاد برآمد:
«ای وای، ای وای!
فلسفه کسب و کار قبیحی است.
در حیرتم از اینکه چرا بعضی ها به دنبال فلسفه اند!
فلسفه چیزی کسالت آور و بیهوده است
فلسفه ضمنا خدا ناشناس است.
فلسفه آدمی را به فقر و تردید دچار می سازد
فلسفه آدمی را آخر سر به دام شیطان می اندازد.»
12
·
تئوری، تاریخ، محتوا و توسعه مارکسیسم
بطور کلی و بویژه تئوری، تاریخ، محتوا و توسعه ی فلسفه مارکسیستی را نمی توان در
فرمول فلسفه ـ «نا فلسفه» گنجاند:
الف
·
ماتریالیسم دیالک تیکی بر
مطلقگرائی فلسفه غالب می آید.
ب
·
ماتریالیسم دیالک تیکی بدین معنا،
اندیشه تقدم «نا فلسفه» را به مثابه واقعیت (رئالیته) و پراتیک واقعی (رئال) همراهی
می کند.
ت
·
آنگاه هم غلبه بر نگرش هگلیانیستی
جوان مبنی بر «واقعیت بخشی به فلسفه» را به انجام می رساند و هم غلبه بر فلسفه ـ مفهوم
«نا فلسفی» و ضد ایدئالیستی فویرباخ را.
13
·
ماتریالیسم دیالک تیکی تئوری فلسفی
خود را، پیوند سیستماتیک قوانین عام نوع خاص مورد نظر خود را بر مفهوم خرد رایج در
تفکر کلاسیک بورژوائی استوار نمی سازد.
14
·
ماتریالیسم دیالک تیکی خود را به
مثابه گشتاوری (ممانی) در روند انعکاس علمی و در روند مبارزات طبقاتی ـ فکری تلقی
می کند.
15
·
ماتریالیسم دیالک تیکی خرد را در
تحول بلحاظ عینی تعیین گشته اش در دیالک تیک اجتماعی و تاریخی توان شناخت و محتوای
شناخت در نظر می گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر