سیری در جهان بینی خواجه شیراز (17)
سرچشمه:
صفحه فیسبوک موسوم به
«تمرین و آموزش
مارکسیسم به زبان ساده ساده»
تحلیلی از شین میم شین
حریف
کسی برای یک انسان حال چه چپ چه راست نمی تواند خطی فکری
رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن ! اگر نیچه به هر دلیل ضد توده
بود ( توده ی تحمیق شده نه فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.
که را آن باشد که زبان شاملو را انکار کند؟
تا کنون چه کسی
شجاعانه با حقیقت روزمره روبرو شد که کامو شد ؟
چه کس چونان هایدگر مست هستی شده ؟
انسان های بزرگ اشتباهات بزرگ نیز دارند.
این طبیعت عظمت
است و چیزی از عظمت شان نمی کاهد درمورد
آقای شجریان بالشخصه از ایشان خوشم نمی آید .
شاید چون در حکم یه نماد برای طبقه ی متوسط است .
با این وجود این خوش نیامدن چیزی از ارزش هنری این مرد
نخواهد کاست.
به جز سیاه و
سفید خاکستری نیز هست.
1
کسی برای یک انسان حال چه چپ چه راست نمی تواند خطی فکری
رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن !
·
خیلی ممنون از حریف همانیدش.
·
هراس زده از انتقاد حریف، به مطلبی که منتشر شده و این
واکنش حریف را به دنبال داشته نظری می افکنیم.
·
تا به خطاهای بینشی خود اعتراف و
انتقاد از خود کنیم:
·
شاید محتوای بند زیر از این تحلیل مورد نظر حریف بوده
است:
نتیجه این
شیوه آموزشی و پرورشی عقیم و مخرب، جامعه فعلی ایران است.
سرمایه فکری
و فرهنگی اکثریت سکنه این سامان در مشتی نقل قول، اندرز و کلمات قصار و ضرب المثل
و آیه و حدیث و روایت از فضلای داخلی و خارجی خلاصه می شود که به هنگام «چالش»
فکری بطور مکانیکی نشخوار می شوند، بی کمترین نیاز به مزاحمت مغز، مغزی که دیری
است، گچ گرفته و به گورستان بزرگ گرانبهاترین سلول های بشری بدل شده است.
سرمایه داری
واپسین هم از اواخر قرم نوزدهم زمینه مادی و فنی لازم را برای عملی کردن این تخریب
فکری و فرهنگی در مقیاس تمام ارضی فراهم آورده است:
فیس بوک یکی
از تک خال های شگرف امپریالیسم گندنده است و مائده ای برای تربیت شدگان در مکتب
حافظ و امثال او ست.
افراد و
احزاب و گروه ها و سازمان های بیشمار ایرانی مشتری و فروشنده سرسخت و وفادار یاوه
های دستچین شده از فضلای داخلی و خارجی گشته اند و شب و روز سنگ تمام می گذارند.
کسی عین
خیالش نیست.
هر کی به هر
کی مطلق است.
طرف مدعی
کمونیسم خیالی خویش است و ضمنا از بدترین ضد کمونیست ها مثلا نیچه، سارتر، کامو،
شاملو، و امثالهم نقل قول می فروشد و مصرف می کند.
ضمنا همه را
«ادبیات پرولتاریا» جا می زند.
2
کسی برای یک انسان ـ حال چه چپ چه راست ـ نمی تواند خطی
فکری رسم کرده و بگوید از اینجا به بعد حرام است دست نزن!
·
ما در این فراز از تحلیل و در هیچیک از جفنگیات خود حتی کمترین
اثری از تعیین تکلیف برای کسی نمی بینیم.
·
کارهای بزرگوارانه ای از این دست را به ما اصلا یاد
نداده اند.
·
آموزگاران ما تحقیر شدگان دیرین جامعه و جهان بوده اند و نه
ابربشرهای وابسته به طبقات حاکمه بزرگوار و شریف و نجیب و غیره از هر نوع.
·
حتما حریف دلیلی برای این حکم خود دارند.
·
باید بقیه سخنان ایشان را بشنویم.
3
اگر نیچه به هر دلیل ضد توده بود ( توده ی تحمیق شده نه
فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.
·
این حکم حریف را مورد تأمل قرار می دهیم:
·
در جهان بینی حریف، توده دو شقه می
شود:
·
فهیم و تحمیق شده
·
بد نیست.
·
حریف
حداقل بسان الگوهای ایدئولوژیکی خویش، توده مولد و زحمتکش جهان را تحقیر و فحش باران نمی
کنند و نفرت طبقاتی خویش را بسان تفی بر صورت توده «بی همه چیز» نمی پاشند.
·
بلکه خیلی محترمانه توده را به
دانا و نادان طبقه بندی می کنند، تا احتمالا بعد توده به اصطلاح دانا را، در سنت هیتلر مشتی
گاو و خر محسوب دارند و توده نادان را به رگبار تهمت و تحقیر بندند.
·
البته نه ساده لوحانه بلکه در سنت
عادولف شاملو.
4
·
کسی در این میان نیست، تا بپرسد که چرا توده تحمیق شده و
ضمنا عوامفریبان کی ها بوده اند و کماکان هستند؟
·
چطور شد که بعضی ها خواندن و نوشتن
یاد گرفتند و مثلا ابرشاعر شدند، ولی اکثریت عظیم جامعه از نعمات فکری و فرهنگی
محروم ماندند و طعمه عوامفریبان با سواد و شاعر و نویسنده و فیلسوف و هنرمند و
غیره شدند؟
·
فهم و فراست کذائی که لدنی و جبلی
و مادر زادی و خدا دادی نیست تا نخبگان کذائی به نصیب برند و توده از آن بی نصیب
ماند.
5
اگر نیچه به هر دلیل ضد توده بود ( توده ی تحمیق شده نه
فهیم ) ستایش تروتسکی را نیز داشت.
·
شیوه استدلال حریف تماشائی است:
·
توده ستیزی و خیلی صفات و سکنات
نیچه ها با ستایشی از حریفی از کشور شوراها به آب زمزم شسته می شود.
·
با این منطق می توان هر جانی
بالفطره خونخواری را تطهیر کرد و به عنوان ائمه اطهار به خورد خلایق داد.
·
فقط کافی است، تروتسکی اینجا و امامی دیگر آنجا از کسی
ستایش کند تا اندیشه های آنتی هومانیستی و ارتجاعی و بربرمنشانه اش تحول کیفی
بیابند، حقیقت محض تلقی شوند و حسابی تبلیغ و ترویج شوند.
·
سؤال اما این است که چرا تروتسکی و
نه قدیس و گورو و پیغمبری دیگر؟
·
دلیلش را بعدها خواهیم شنید.
·
تروتسکی در ایدئولوژی امپریالیسم
که فاشیسم تظاهر ماهیت عریان آن است، قطب مخالف استالین است که زیر رهبری داهیانه اش،
پوزه فاشیسم به خاک مالیده شده و از برده سازی سیستماتیک و علنی و آشکار بشریت
ممانعت به عمل آمده است.
6
که را آن باشد که زبان شاملو را انکار کند؟
·
پس از تطهیر
نیچه، نوبت به تطهیر پیرو وطنی نیچه می رسد.
·
در منطق حریف، می توان هر فاشیست تهی
مغز و خودخواه و توده ستیز و نخبه ستا را به دلیل اینکه زبان مطلوبی دارد، به آب
زمزم شست.
·
با این منطق، می توان هر لاشخوری
را که جملات بی معنی پر هارت و پورتی تولید کند، به درجه منجی موعودی ارتقا داد.
·
این بدان معنی است که ماهیت انسان ها
و سمتگیری اجتماعی و سیاسی و ایدئولوژیکی آنها کشک است.
·
می توان شاعر زبردستی بود و در عین
حال بدترین دشمن توده و پیشرفت اجتماعی بود، اما با هلهله و هورا و احسنت و مرحبا مورد
تجلیل قرار گرفت.
7
تا کنون چه کسی شجاعانه با حقیقت روزمره روبرو شد که
کامو شد ؟
·
تلاش در جهت
تطهیر فلاسفه بورژوائی واپسین ادامه می یابد:
·
اگزیستانسیالیسم به مثابه یکی از
شعبات ایدئالیستی فلسفه بورژوائی واپسین به ترفندی شاملوئیستی تطهیر می شود:
·
چون کامو با حقیقت روزمره شجاعانه روبرو شده، پس باید ایدئولوژی
طبقاتی او نیز تأیید شود و اشاعه داده شود.
·
اگر هم احیانا کسی ایرادی داشت، نهی از تعیین تکلیف شود.
·
اما منظور حقیقت روزمره چیست؟
·
اصولا حقیقت روزمره وجود ندارد.
·
آنچه وجود دارد، حقیقت عینی است که
انعکاس درست واقعیت عینی است.
·
کامو و امثال کامو اصلا نمی دانند
که حقیقت چیست.
·
صفت ممیزه حضرات عوامفریبی است.
·
بازی با مفاهیم انتزاعی انسان و آزادی و غیره برای تحقیر
مبارزات توده ای در راه دفاع از انسان و آزادی و برابری و برادری مشخص و واقعی
است.
8
چه کس چونان هایدگر مست هستی شده ؟
·
کسی که طرفدار
حقیقت باصطلاح روزمره است، لاشخور ناسیونال ـ سوسیالیستی به نام هایدگر را مست
هستی جا می زند و عملا به عنوان انسانی ایدئال برای خلایق بی خبر از جهان عرضه می
کند.
·
هایدگر فیلسوف عملی فاشیسم بوده
است و از همدستان علنی و سینه چاک باند جانی و خونریز هیتلر.
·
ولی چه باک!
·
فقط کافی است که طرف مست هستی
کذائی باشد، تا ایدئالیزه شود و به عرش اعلی برده شود.
9
انسان های بزرگ اشتباهات بزرگ نیز دارند.
·
اکنون با «کلام واپسین» به قول ابرشاعر ـ شاملو ـ همه
لاشخوران جهان به عنوان «انسان های بزرگ» مورد تجلیل قرار می گیرند.
·
البته انسان های بزرگی که طبیعتا جایز الخطا هستند.
·
شاید معنی «حقیقت روزمره» همین باشد.
10
این طبیعت عظمت است و چیزی از عظمت شان نمی کاهد.
·
بزعم حریف شیفته «حقیقت روزمره»، طبیعت عظمت کسانی که 6
میلیون کودک و پیر و جوان و زن و مرد بی گناه را پس از مکیدن شیره کارشان در داخل قلمرو
قدرت شان به کوره های آدمسوزی می سپارند و 60 میلیون نفر از آنها را در خارج قتل
عام می کنند، لایزال است.
·
این اخطار حریف بدان معنی است که انتقاد از جانیان جهان آب
در هاون کوبیدن است.
·
ماستمالی کنیم و خوش باشیم که در طریقت ما حقیقت روزمره
مطرح است و نه حقیقت عینی مزاحم.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر