پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین
فصل اول
بخش ششم
کارنامه هائی از فلسفیدن بورژوائی
واپسین
1
آرتور شوپنهاور
اثری از توماس پالمه
1
·
شعبده بازی اما هرگز به این اندازه که عوام فریبان عصر حاضر
پیشه کرده اند، دروغ آلود و بی شرمانه نبوده است.
2
·
این حضرات همه از دم از خوش بینان (اوپتیمیست ها) تشکیل می یابند:
الف
·
جهان به نظر خوش بینان در عین حال جهانی است که خود هدف
خویش است و به همین دلیل جهانی در خود است.
ب
·
یعنی بنا بر چند و چون طبیعی اش کامل و بی عیب و نقص تشکیل
شده است و بهترین جا برای سعادتمندانه زیستن است.
3
·
خوش بینان ذلت آشکار و غول آسای جهان را از سرتاپا به حساب
حکومت ها می گذارند:
الف
·
بز عم آنها اگر حکومت ها تکالیف محوله را انجام می دادند،
کره زمین به بهشت برین بدل می شد.
ب
·
یعنی در آن صورت همه می توانستند بدون زحمت و بی کمترین ذلت
بچرند، مست کنند، تولید مثل کنند و خر و پف سر در دهند:
ت
·
برای اینکه منظور خوش بینان از شعار موسوم به «خود هدف خود
بودن جهان» همین است و آماج «پیشرفت بی پایان بشریت» (هگل. مترجم) هم جز این نیست
که با عبارات پر طمطراق بطور خستگی ناپذیر بر زبان می رانند.»
·
(آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 2، فصل 1، ص 280، (پاراگراف
128)
4
·
«نابغه الهام بخش و مرشد رهنمای فلسفه، مرگ است.
·
حتی اگر مرگ وجود نمی داشت، فلسفیدن دشوار می گشت.»
· (آرتور شوپنهاور، «جهان به مثابه اراده و تصور»، آثار ده جلدی، جلد
2، فصل 2، ص 542، (کتاب چهارم،
فصل 41) 1977)
5
·
ما هم اکنون (یعنی در سال 1844) می بینیم که در انگلستان کارگران فاسد کارخانجات و سوسیالیست ها و در آلمان
دانشجویان فاسد دانشگاه ها و هگلیانیست های جوان چگونه تا درجه نازل هواداری از
حوایج مادی تنزل می یابند و نتیجه اش این می شود که «بخور، بنوش. چون پس از مرگ دیگر میل و هوسی نیست.»
6
·
آن سان که می توان همین را حیوانیت گرائی (بستیالیسم) محسوب
داشت.»
· (آرتور شوپنهاور، «جهان به مثابه اراده و تصور»، آثار ده جلدی، جلد
2، فصل 2، ص 543، (کتاب چهارم، فصل 41) 1977)
7
·
چون بر خلاف دعاوی پر طمطراق فلسفه پروفسوری، در تاریخ جهان
نه قانونمندی (نقشه مندی) و کلیت، بلکه فقط حیات فردی وجود دارد.
8
·
ملت ها فقط بطور انتزاعی وجود دارند.
·
افراد اما واقعی و رئال اند.
9
·
بنابرین، تاریخ جهان فاقد معنای متافیزیکی مستقیم است:
·
تاریخ جان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.»
· (آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 1، فصل 1، ص 225، (پاراگراف
128) (راجع به نیت مندی نمودین در سرنوشت افراد)
10
·
اما فرم سلطنتی حکومت بطور کلی طبیعی ترین فرم حکومت انسانی
است.
11
·
به همان سان که انتخاب یکی به عنوان رئیس و سرکرده هم برای
زنبور ها و مورچه ها، هم برای درناهای مهاجر، هم برای فیل های دوره گرد و هم برای
گله غارتگر گرگ ها و دیگر ددان درنده امری طبیعی است.»
·
(آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 2، فصل 2، ص 276، (پاراگراف
127)
ادامه دارد.
ویرایش:
پاسخحذف«تاریخ جان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.»
باید «تاریخ جهان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.» باشد.
با پوزش