۱۳۹۲ مرداد ۲۱, دوشنبه

دایرة المعارف فلسفه بورژوائی واپسین (13)


پروفسور دکتر مانفرد بور
برگردان شین میم شین

 فصل اول
بخش ششم
کارنامه هائی از فلسفیدن بورژوائی واپسین 

1
آرتور شوپنهاور
اثری از توماس پالمه

1

·       شعبده بازی اما هرگز به این اندازه که عوام فریبان عصر حاضر پیشه کرده اند، دروغ آلود و بی شرمانه نبوده است.  

2

·       این حضرات همه از دم از خوش بینان (اوپتیمیست ها)  تشکیل می یابند:

الف

·       جهان به نظر خوش بینان در عین حال جهانی است که خود هدف خویش است و به همین دلیل جهانی در خود است.

ب

·       یعنی بنا بر چند و چون طبیعی اش کامل و بی عیب و نقص تشکیل شده است و بهترین جا برای سعادتمندانه زیستن است.

3

·       خوش بینان ذلت آشکار و غول آسای جهان را از سرتاپا به حساب حکومت ها می گذارند:

الف

·       بز عم آنها اگر حکومت ها تکالیف محوله را انجام می دادند، کره زمین به بهشت برین بدل می شد.

ب

·       یعنی در آن صورت همه می توانستند بدون زحمت و بی کمترین ذلت بچرند، مست کنند، تولید مثل کنند و خر و پف سر در دهند:
ت

·       برای اینکه منظور خوش بینان از شعار موسوم به «خود هدف خود بودن جهان» همین است و آماج «پیشرفت بی پایان بشریت» (هگل. مترجم) هم جز این نیست که با عبارات پر طمطراق بطور خستگی ناپذیر بر زبان می رانند.»  
·       (آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 2، فصل 1، ص 280، (پاراگراف 128)

4

·       «نابغه الهام بخش و مرشد رهنمای فلسفه، مرگ است.
·       حتی اگر مرگ وجود نمی داشت، فلسفیدن دشوار می گشت.»
· (آرتور شوپنهاور، «جهان به مثابه اراده و تصور»، آثار ده جلدی، جلد 2، فصل 2، ص 542، (کتاب چهارم، فصل 41) 1977)

5

·       ما هم اکنون (یعنی در سال 1844)  می بینیم که در انگلستان  کارگران فاسد کارخانجات و سوسیالیست ها و در آلمان دانشجویان فاسد دانشگاه ها و هگلیانیست های جوان چگونه تا درجه نازل هواداری از حوایج مادی تنزل می یابند و نتیجه اش این می شود که «بخور، بنوش. چون پس از مرگ دیگر میل و هوسی نیست.»
  
6

·       آن سان که می توان همین را حیوانیت گرائی (بستیالیسم) محسوب داشت.»   
·  (آرتور شوپنهاور، «جهان به مثابه اراده و تصور»، آثار ده جلدی، جلد 2، فصل 2، ص 543، (کتاب چهارم، فصل 41) 1977)

7

·       چون بر خلاف دعاوی پر طمطراق فلسفه پروفسوری، در تاریخ جهان نه قانونمندی (نقشه مندی) و کلیت، بلکه فقط حیات فردی وجود دارد.
  
8
·       ملت ها فقط بطور انتزاعی وجود دارند.
·       افراد اما واقعی و رئال اند.

9

·       بنابرین، تاریخ جهان فاقد معنای متافیزیکی مستقیم است:
·       تاریخ جان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.»
·   (آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 1، فصل 1، ص 225، (پاراگراف 128) (راجع به نیت مندی نمودین در سرنوشت افراد)

10

·       اما فرم سلطنتی حکومت بطور کلی طبیعی ترین فرم حکومت انسانی است.

11


·       به همان سان که انتخاب یکی به عنوان رئیس و سرکرده هم برای زنبور ها و مورچه ها، هم برای درناهای مهاجر، هم برای فیل های دوره گرد و هم برای گله غارتگر گرگ ها و دیگر ددان درنده امری طبیعی است.»
·       (آرتور شوپنهاور، «پارگا و پارافومنا»، جلد 2، فصل 2، ص 276، (پاراگراف 127)

ادامه دارد.

۱ نظر:

  1. ویرایش:
    «تاریخ جان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.»
    باید «تاریخ جهان ترکیب تصادفی محضی بیش نیست.» باشد.
    با پوزش

    پاسخحذف