جلالالدین محمد بلخی معروف به مولوی (604 ـ 672
ه.ق)
تحلیلی
از شین میم شین
در غم ما روزها بیگاه شد
روزها با سوزها همراه شد
روزها گر رفت، گو:
«رو، باک نیست»
تو بمان ای آنک، چون تو پاک نیست!
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
از فرط غم روزهای
ما شب واره گشت و با سوزها همراه شد.
·
اگر روزها هدر رفت، باکی نیست.
·
تو بمان، ای کسی که پاکترینی.
·
دلیل اندوه بی پایان مولانا و منظور او از «تو» چیست؟
1
·
دلیل اندوه مفرط مولانا که موجب تبدیل روز روشن به شام تیره
است، درد جدائی کذائی از اصل است.
·
درد مولانا دوئالیسم ماده و روح است.
·
هم و غم هر عارفی هم گذر از همین دیوار دوئالیستی است:
·
تلاش بی ا مان برای وصل با دوست انتزاعی!
·
پر کشیدن مدام ذره وار به سوی جبروت الهی!
2
·
منظور او از «تو» نیز احتمالا همان روح ایدئال انتزاعی و
خیالی است.
·
شاید در ادامه شعر بهتر بتوانیم با چند و چون «تو» آشنا
شویم.
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
هر که بی روزی است روزش دیر شد
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
غیر از ماهی، همه از آبش سیر شدند.
·
هرکسی هم که رزق و روزی مقرر نداشت، روزش دیر شد.
1
·
مولانا اکنون به تشریح حتی الامکان بیشتر چند و چون «تو» می
پردازد.
· «تو» کسی و یا
چیزی از جنس دریا ست که غیر از ماهی همه از آبش سیر می شوند.
·
ورشکستگی مذبوحانه ی ایدئالیسم از هر نوع شاید همین باشد:
·
علیرغم هر تلاش و تقلا در جهت انکار وجود واقعیت عینی (ماده)،
خواه و ناخواه به وجود بی چون و چرای آن اقرار می کند و در برابر حقیقت عینی زانو
می زند.
·
مولانا نیز بالاخره مجبور می شود که «تو» ایدئال کذائی را
به چیزی مادی از جنس دریا تشبیه کند تا بلکه خرافه اش مقبول افتد.
2
هر که جز ماهی ز آبش سیر شد
·
مولانا در این مصراع، دوئالیسم منفرد (خاص) و عام را به شکل
دوئالیسم ماهی و مابقی موجودات بسط و تعمیم می دهد و ضمنا نقش تعیین کننده را از
آن منفرد (خاص) می داند:
·
بدین طریق، همه موجودات ـ به مثابه عام ـ که از آب دریای
کذائی سیر می شوند، مورد تحقیر قرار می گیرند و ماهی کذائی ـ به مثابه خاص ـ مورد
تجلیل عظیم قرار می گیرد.
·
بدین طریق اولین سنگپایه عمارت تئوری فاشیستی نخبگان نهاده
می شود.
·
همه موجودات تا درجه زباله تنزل داده می شوند تا ماهی کذائی
به درجه گوهر هستی، به مقام نور دیده الهی (نخبه) ارتقا داده شود.
·
مولانا ضمنا بدعت بدی را بنیان می نهد:
·
او سیری ناپذیری از آب دریا را به درجه فضیلتی دست نایافتنی
ارتقا می دهد.
·
3
هر که بی روزی است روزش دیر شد
·
مولانا در این مصراع برای تبلیغ تئوری خویش، برای سر هم
بندی کردن معیاری از میزان آشامیدن از آب دریای کذائی، دیالک تیک روز و روزی را به
خدمت می گیرد:
·
بنا بر خرافه های مذهبی، خدای رزاق و روزی رسان، برای هر
موجود زنده ای رزق و روزی معینی مقرر کرده است.
·
سعدی در آثار خود این خرافه را بطور مفصل تشریح می کند:
·
خدای رزاق فقط روزی هر موجود زنده از حشره تا انسان را
تعیین نکرده است.
·
بلکه ضمنا مکان و زمان دریافت و تناول روزی را نیز تعیین
کرده است.
·
علاوه بر این، اجل هر کس زمانی فرامی رسد که روزی مقرره اش
خاتمه می یابد.
4
هر که بی روزی است روزش دیر شد.
·
منظور مولانا نیز شاید همین باشد:
·
اگر روزی مقرره نباشد، از روز خبری نخواهد بود.
·
این اما به چه معنی است؟
در نیابد حال پخته، هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
·
معنی تحت اللفظی بیت:
·
هیچ خامی قادر به درک حال پخته ای نخواهد بود.
·
همین و بس.
5
·
کسی که روزش دیر شده، مرده متحرک است، خام است و قادر به
درک حال پخته نیست.
·
سنگ بنای دیگر تئوری نخبگان اکنون نهاده می شود:
·
ماهی همه چیز، مابقی هیچ چیز!
·
نخبه همه چیز و همه کاره، توده هیچ چیز، هیچکاره و زباله!
·
اما به چه دلیل تجربی و منطقی؟
6
·
به دلیل معیار معیارها که پیشاپیش تعیین و به زور شلاق تحمیل
شده است:
·
میزان سیری از آب دریای کذائی!
·
میزان روزی به اراده الهی!
7
در نیابد حال پخته، هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
·
مفاهیمی که مولانا برای تبلیغ و تحمیل تئوری خود به خدمت می
گیرد، همه از دم انتزاعی و غیرقابل تعیین مشخص اند.
·
با این ترفند است که هر خردستیزی به مقام عارف خردمند پخته
ای ارتقا داده می شود و توده تاریخساز تا درجه ی مشتی خرفت و خر و خام تنزل می یابد.
·
همین سنت نخوت آمیز عرفان است که به توده ستیزان خرفت معاصر
از قبیل هدایت و ال احمد و شاملو غیره به میراث مانده و رفته رفته تکمیل شده است.
·
در همین سنت است که شاملو خود را «بامداد اول و آخر»، «شرف
کیهان» و غیره و غیره جا می زند.
·
اما هدف اصلی مولانا از تبلیغ این تئوری چیست؟
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر