۱۳۹۲ مرداد ۷, دوشنبه

سیری در حماسه داد (55)


اثری از فرج الله میزانی (جوانشیر)
(از قربانیان قتل عام زندانیان سیاسی در سال 1367)
سرچشمه
 راه توده  
تحلیلی از شین میم شین

6
انتخاب شاهان

·       این حادثه در طبری و ثعالبی ذکر نشده است.
·       اما نظیر آن در زمان بهرام گور هم در شاهنامه و هم در این دو اثر نقل شده است.

1

·       بزرگان ایران بهرام گور را به شاهی نمی خواهند و دیگری را انتخاب می کنند.

2

·       اما بهرام با لشکرعرب می آید و ارث پدر می خواهد و ایرانیان را با توسل به قوای بیگانه مجبور به تسلیم می کند و برای خالی نبودن عریضه مسابقه ای هم ترتیب داده می شود:
·       بهرام تاج را از میان دو شیر بر می دارد.

3

·       خواهیم دید که شاهنامه چهره بهرام گور و مجموعه حادثه را چنان ترسیم می کند که ناباوری به این صحنه سازی از اجزاء آن پیدا ست.
4

·       انتخاب طبیعی شاه، نوعی انتخاب غیرمستقیم است و در فرم شاهی حکومت که در آن زمامداری موروثی است، به عنوان راه حل وسطی که تقابلش با اصل وراثت رو پوشیده است، پذیرفتنی تر می نماید.

5

·       نوع دیگر انتخاب این است که خود شاه در زمان سلطنت کسی را به جانشینی خود معرفی کند.

6


·       فردوسی که همواره انتخاب طبیعی را تائید کرده، این نوع انتخاب را نمی پسندد. 

7

·       به عنوان نمونه می توان از انتخاب جانشینان کیخسرو و انوشیروان نام برد.

8

·       کیخسرو در پایان سلطنت، چنانکه گفتیم از شاهی کناره می گیرد.
·       او به جای خود لهراسب را به شاهی تعیین می کند.

9

·       بنا بر شاهنامه، بزرگان در برابر این انتخاب مقاومت می کنند و به کیخسرو کلمات درشت می گویند.

10

·       کیخسرو بزرگان را آرام می کند و اطمینان می دهد که لهراسب مرد داد و شرم و خرد است.

11

·       بزرگان می پذیرند، ولی در شاهنامه لهراسب شاه بزرگ و درخشانی نیست.
·       (مقاومت در برابر کیخسرو را در صفحات بعد با تفصیل بیشتری خواهیم آورد.)

12
·       انوشیروان شش پسر دارد.
·       در 74 سالگی از اندیشه مرگ به فکرتعیین جانشین می افتد.
·       یکی از پسرانش را بنام هرمز ترجیح می دهد و از بوذرجمهر می خواهد که او را آزمایش کنند.

کنون موبدان و ردان را بخواه
کسی کاو کند سوی دانــش نگاه

به دانـــش ورا آزمایـــش کــنـیـد
هـنـر بر هـنـر بر فزایـش کـنـیـد

13

·       انجمن جمع می شود و هرمز را آزمایش می کنند که البته نابغه معرفی می شود، ولی وقتی به سلطنت می رسد بیدادگر از آب در می آید.

14

·       این نوع انتخاب، انتخاب خوبی نیست.
·       ولی در زمان نوشیروان مقاومتی در مقابل آن نمی شود.

15

·       طبری و ثعالبی این نوع انتخاب را که شاه جانشین خود را تعیین کند، طبیعی تلقی می کنند.
·       طبری معمولا وارد تحلیل این مسائل نمی شود.
·       اما ثعالبی مسئله را مطرح می کند و خواستار فرمانبری بی چون و چرای بزرگان است.

16

·       در مورد کیخسرو، وقتی او لهراسب را به جانشینی معرفی می کند، ثعالبی می نویسد:

«حاضران اشک ریختند.
از درد نالیدند.
از دوری کیخسرو اسف خوردند و اعلام داشتند که آماده اند فرمان های او را وفادارانه اجرا کنند و از جانشینش تبعیت نمایند»

17

·       بهترین نوع گزینش، گزینش مستقیم است که فردوسی آن را با دل و جان تأیید می کند.
·       چنین گزینشی چند بار در شاهنامه آمده و همه جا نتیجه خوب داده و توسط فردوسی تأیید شده است.

18

·       نخستین گزینش مستقیم پس از مرگ نوذراست.

19

·       نوذر فرزند دیوانه و هوسباز منوچهر پس از پدر بر تخت شاهی می نشیند.
·       با بیدادگری کشور را ویران می کند.
·       با جنگ های بیهوده و غارتگرانه و عدم لیاقت در رهبری کشور، کار را به پیروزی توران می کشاند و خود به خواری کشته می شود.
20

·       سپاهیان و پهلوانان برای دفاع از کشور به پا می خیزند و به سرکردگی زال بر توران پیروز می شوند و آنگاه به فکر می افتند که شاهی انتخاب کنند.

21

·       البته از نوذر فرزندان زیادی مانده که سرشناسند، از جمله طوس و گستهم از سران سپاه به شمارمی روند و سپاه فراوان دارند که موافق اصل سلطنت موروثی نیز تاج شاهی به آنان می رسد.

22

·       اما زال آنان را لایق شاهی نمی داند و به بزرگان یادآوری می کند که شاه باید «بخرد»، «بیداربخت»، «با فرهنگ»، «دارای فرّه ایزدی» و غیره باشد و تنها فرزند شاه بودن دلیل داشتن این صفات نیست.

23

·       می گردند و از خانواده فریدون، زو طهماسب را پیدا می کنند که کهن مرد 80 ساله ای است.
·       مردی است با خرد و داد که «در جنگ می بندد» و جهان تازه می کند.

24

·       در باره نپذیرفتن فرزندان نوذر به جانشنی و ضرورت برگزیدن شخص دیگری، زال به بزرگان چنین می گوید:

اگـر داردی طـوس و گســتهم فــر
سپاه اســت و گــردان بســیار مــر

نزیبد بر ایشـان همی تاج و تخـت
بـبـایــد یکـی شـــاه بـیـدار بخـت

کـه باشـــــد بــدو فــــّره ایـــزدی
بـتـابــد ز دیـهــیــم او بـخــــردی

ز تـخـم فـریــدون بجســتند چـنــد
یکــی شـــاه زیـبـای تخـت بلـنــد

نـدیـدند جـز پـورطهماســــــب زو
که زور کیان داشت و فرهنگ گو

25

·       پس از بر گزیدن زو پورطهماسب به شاهی کسان پیش او فرستادند که:

ســپهدار دســتان و یکسـر ســپاه
تو را خواســتند ای ســزاوار گــاه

26

·       نظیرهمین گزینش یک بار دیگر در زمان گرشاسب پیش می آید.
·       و آن وقتی است که گرشاسب فرزند زو پس از مرگ پدر سلطنت را مانند مال دنیا به ارث می برد.
·       باز هم بیدادگری پیشه می کند و جنگ و غارت و ویرانی و البته غلبه دشمن.

27

·       باز هم تورانیان با استفاده از فرصت به ایران هجوم می برند.
·       شاه از مقابله عاجز می شود.
·       گردان و پهلوانان که رستم جوان برای نخستین بار در صف پیشین آنان بوده، بپا بر می خیزند.
·       تورانیان را عقب می رانند و لازم می دانند که به جای گرشاسب، شاهی خردمند و دادگر برگزینند.

28

·       زال جهاندیدگان را فرا می خواند و نمونه برگزیدن زوطهماسب را خاطر شنان می شود.
·        لزوم برگزیدن شاهی را مطرح می کند و خود کیقباد را پیشنهاد می کند.
·       کیقباد از نسل فریدون بوده، ولی درباری نبوده است.
·       مردی بوده ساکن در کوه البرز، با فرّ و بخت و رأی و داد.
·       بزرگان نظر زال را می پذیرند.
·       زال رستم را دنبال کیقباد می فرستد:
·        
  بگویی که لشــکر تو را خواســتند
 همی تخـت شــاهی بیـاراســــتند
       
 که در خورد تاج کیان جز تو کس
 نـبـیـنـیـم شــاهـا، تو فریـــاد رس

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر