پروفسور دکتر
هاینتس پپرله
برگردان شین میم
شین
· مدرنیسم بلحاظ اشاعه و رواج، جنبشی بود که تقریبا
کلیه کشورهای اروپا را در بر گرفته و در ایالات متحده آمریکا نیز طرفدارانی داشته
است.
· نمایندگان مهم مدرنیسم به شرح زیر بوده اند:
الف
در آلمان
1
· شل
2
· کراوس
3
· ارهارد
4
· فونک
5
· مرکله
6
· مولر
7
· کیفل
8
· اشنیتسر
9
· زیکنبرگر
10
· انگرت
ب
در فرانسه
1
· لابرتونیه
2
· لروی
3
· بلوندل
4
· لوتس
ت
در انگلستان
جورج تیرل (1861
ـ 1919)
تئولوگ (فقیه) و
کشیش رومی ت کاتولیکی از ایرلند
از نمایندگان
برجسته مدرنیسم
· جورج تیرل
پ
در ایتالیا
1
· مینوسیتی
2
· بونالوتی
3
· فوگالارو
4
· موری
ث
در ایالات متحده آمریکا
· هکر
· لوئیزی و جورج تیرل را می
توان جزو رهبران مدرنیسم بطورکلی نام برد که به پیگیرترین وجهی عمل کرده و به
سیستماتیزه کردن (تنظیم) تعالیم مدرنیستی پرداخته اند.
· مطالبات عمدتا عملی تعالیم
مدرنیستی از قرار زیر بوده اند:
1
· از بین بردن ممنوعیت ازدواج
2
· از بین بردن مرکزیت رومی
3
· عدول از روحانیت سیاسی
4
· افزایش حقوق مقلدان
5
· آموزش و پرورش جهانگرائی
(ضد تارک الدنیا بودن) به طلاب روحانیت
6
· تلاش در جهت اتحاد فرق های
مختلف مسیحیت.
· تعالیم مدرنیستی را در
صورتی که به نظرات فلسفی مربوط باشند، به دشواری می توان تحت یک فرمول کلی جمعبندی
کرد.
· برخی از تزهای عام مدرنیسم
را فقط بدان سان می توان جمعبندی کرد که بگوییم که مدرنیست ها این قوانین اساسی را
اغلب فقط بطور ناپیگیر و یا بصورت تغییر فرم یافته مورداستفاده قرار داده اند.
· با توجه به این نکته می
توان نگرش های مدرنیستی را به شرح زیر جمعبندی کرد:
1
·
خدا موضوع شناخت علمی نیست و لذا فلسفه اسکولاستیکی با امر
مرکزی اش فاقد اعتبار است و باید بطورکلی مردود شمرده شود.
2
·
خدا فقط در انسان ها قابل درک است.
·
خدا خود را در انسان ها عیان می سازد و در خلوص مذهبی
«تجربه» و «شناخته» می شود.
·
چنین شناختی در همه زمان ها و برای همه انسان ها امکان پذیر
است
·
ارجحیت پیامبران تنها در میزان این تجربه و در اصالت تبیین
آن است.
3
·
عقیده و علم را باید اکیدا از هم جدا کرد.
·
موضوع علوم، جهان پدیده ها ست.
·
موضوع مذهب، اما برعکس، جهان ماورای حسی الهی است که هیچ
علمی را بدان راه نیست.
·
از این رو نباید یکی را مبنای دیگری قرار داد.
4
·
جزمیات (دگم های) کلیسا علیرغم آن بی ارزش نیستند.
·
جزمیات اما برای عقلائی کردن خداشناسی آغازین بمثابه وسایل
کمکی و سمبل های صرف هستند که برای موضوع واقعی تجربه مذهبی همواره نا مناسب
خواهند بود.
·
و لذا تئولوژی (فقه) تنها بمثابه تئولوژی سمبلیک می تواند
دوام بیاورد، یعنی حلقه واسط میان تئولوژی مثبت و منفی باشد.
5
·
میان عقیده و علم نمی تواند تضاد وجود داشته باشد.
·
تضادها تنها میان نتایج حاصل از علوم و نتایج حاصل از
بازتاب عقلی جهان سمبلیک برمبنای تجربه مذهبی می توانند بروز کنند.
·
در این جور مواقع تئولوژی باید کوتاه بیاید و بیدرنگ به
تغییر سمبل ها اقدام کند.
6
·
درک جدید از ماهیت عقیده پیامدهائی برای درک خالق مذهب
مسیحی و درک نقش کلیسا دارد.
·
بنا بر آن کلیسا ساخته ماورای طبیعی مسیح نیست، بلکه همبود
طبیعی مؤمنان است که باید به حفظ و اشاعه اعتقادات خویش بپردازند.
·
مسیح انسان ساده ای است، اگرچه دارای تجربه مذهبی ئی است که
شاید هرگز نتوان بدان دست یافت.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر