۱۳۹۲ مرداد ۹, چهارشنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (30)


فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

عصیان بندگی
(1337)

·       این شعر فروغ تحت عنوان «عصیان بندگی» در سال 1337 یعنی در 25 سالگی شاعر سروده شده است.
·       بعد از این شعر دو شعر عصیانی دیگر تحت عناوین «عصیان خدائی» و «عصیان خدا» سروده خواهد شد.
·       عصیان خدائی را مورد تأمل و تحلیل قرار داده ایم و منتشر کرده ایم.
·       اکنون با تحلیل «عصیان بندگی» آغاز می کنیم و اگر بخت یار باشد، به تحلیل « عصیان خدا»  کمر خواهیم بست.
·       دلیل اینکه چرا تحلیل خود را با عصیان بندگی آغاز نکرده ایم، این است که تحلیل اشعار و افکار این و آن برای ما نه امری دلبخواهی و ارادی، بلکه چه بسا امری جبری و تحمیلی است.

بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم دردی است بی آرام و هستی سوز

راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن امروز

·       معنی تحت اللفظی:
·       پرسشی مرموز بر لبانم سایه افکنده و دردی بی تاب و هستی سوز در دلم موج می زند.
·       امروز می خواهم راز آشوب درونی خود را به مثابه روحی عاصی با تو در میان بگذارم.

1
بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم دردی است بی آرام و هستی سوز

·       فروغ در این بیت، نخست دیالک تیک داخلی و خارجی (درونی و برونی) را به شکل دیالک تیک لب و دل بسط و تعمیم می دهد.

2

·       بعد دیالک تیک فرم و محتوا را به شکل دیالک تیک لب و سایه پرسش از سوئی و دیالک تیک دل و درد از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد.

3
بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
در دلم دردی است بی آرام و هستی سوز

·       بعد به توصیف پرسش و درد می پردازد:
·       پرسش شاعر مرموز است.
·       پرسش شاعر مبهم و مه آلود است.
·       یعنی برای درک آن باید کلید رمزی در اختیار داشت.

·       درد شاعر دردی به خود تپنده و سوزناک است.

4

 راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن امروز

·       شاعر در این بیت خود را به روحی عاصی تشبیه می کند.
·       روح عاصی سرگردان.
·       روحی کولی صفت، بی آرام و بی تاب و بی قرار.
·       روحی از جنس ارواح سرگردان در آثار شکسپیر.
·       روحی رازمند.

5
راز سرگردانی این روح عاصی را
با تو خواهم در میان بگذاردن امروز

·       شاعر اکنون می خواهد که راز این روح سرگردان را، یعنی راز خود را با خدا در میان نهد.
·       فروغ بدین طریق دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و انسان، خدا و خود بسط و تعمیم دهد.
·       بدین طریق می توان به جهان بینی فروغ پی برد:
·       فروغ به وجود خدای ماورای طبیعی، خدای ماورای اجتماعی ایمان دارد.
·       فروغ بلحاظ جهان بینی ایدئالیست است.
·       ایدئالیستی عاصی است.

گر چه از درگاه خود می رانی ام، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،

سرگذشت تیره من سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگرچه مرا از درگاه خود می رانی، ولی تا زمانی که تو خدا باشی و من بنده باشم، سرگذشت من، سرگذشتی نخواهد بود که تو از آغاز و انجام آن جدا باشی.

1

·       فروغ در این دو بیت، اولا دیالک تیک فراز و فرود را به شکل دیالک تیک خدا و بنده بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن فراز (خدا) می داند.
·       این نقش را با پیگیری تام و تمام تا آخر همین شعر به رسمیت می شناسد و مبنای گفتگوی انتقاد آمیز خود با خدا قرار می دهد.

2

·       فروغ عملا خود را بنده تلقی می کند و نه آزاد.
·       ضمنا خدا را تعیین کننده سرگذشت خویش از آغاز تا انجام می داند.
·       فروغ بلحاظ جهان بینی فرق ماهوی با مذهبیون دیگر ندارد.
·       تنها فرقی که فروغ با بقیه مذهبیون دارد، عصیان او ست.
·       مذهبیون عادی هم هر از گاهی عاصی می شوند و کفر می گویند.
·       این اما پدیده ای استثنائی است.
·       در حالیکه عصیان فروغ، نه استثناء، بلکه قاعده است.
·       فروغ زنی عاصی است.

 آلبر کامو (1913 ـ 1960)
آثار:
بیگانه
طاعون
افسانه سیزیف
کتاب یاغی
...

·       عصیان و طغیان از مقولات اساسی فلسفه ایدئالیستی ـ ذهنی امپریالیستی موسوم به اگزیستانسیالیسم اند که احتمالا در زمان سرودن این شعر در اروپا بشدت مد بوده و آثار نمایندگان آن، به توصیه مستشاران امپریالیسم در ایران ترجمه و ترویج می شدند.

·       آلبر کامو هم درمان درد پوچی هستی را در طغیان می داند.

3
گر چه از درگاه خود می رانی ام، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،

سرگذشت تیره من سرگذشتی نیست
کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی

·       فرق دیگر فروغ با مذهبیون عادی در این است که او خود را مطرود از درگاه الهی می داند، مطرودی که علیرغم طرد، همچنان بنده خدا می ماند و سرگذشتش از آغاز تا انجام بوسیله خدا رقم می خورد.
·       فروغ به همین دلیل نوعی قرابت و خویشاوندی میان خود و ابلیس احساس می کند.
·       دلیل این تصور احتمالا سرپیچی فروغ از فرامین شرعی بوده است.
·       برای اگزیستانسیالیست ها لذات مادی از قبیل می و معشوق و افیون و غیره جزو مقدسات محسوب می شوند.

·       همه نمایندگان طبقات واپسین در می و معشوق و افیون و غیره منبع معنای زندگی را می جویند.
·       به همین دلیل است که می و معشوق موضوع مرکزی در آثار خیام و حافظ و غیره است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر