ی شـونـد
و خـامـوش مـی مـانـنـد
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .
سرچشمه:
صفحه فیسبوک پروین
میم
خوب.
علت و دلیل این دلتنگی ها چیست؟
همه ظاهرا از دلتنگی گله دارند.
ولی کسی نیست که به دنبال دلیل و علت باشد تا بلکه درمانی
برای درد بی درمان دلتنگی بیابد.
بیایید «قدم در راه بگذاریم» و در این زمینه بیانیدشیم.
خانم گاف
· اعضای
طبقات اجتماعی معینی بی وقفه از دلتنگی های خویش سخن می رانند و بعضی ها حتی «دلتنگی
های» خود را تعمیم می دهند، به حساب بشریت بطور کلی می گذارند و از «دلتنگی های آدمی»
دم می زنند.
·
کمتر کسی
اما در این میان به علل و دلایل مادی و یا روانی ـ روحی ـ معرفتی ـ نظری این
«دلتنگی ها» اشاره می کند.
·
·
راستی
چرا؟
·
·
چرا برای
هر دردی به درمانی می اندیشند، ولی در این زمینه بی خیال درمان اند؟
1
·
شاید علت
دلتنگی های کذائی بیکاری و علافی مدعی باشد.
·
چون علافی
منجلاب بیماری از هر نوع است:
2
·
علافی زمینه
ساز پسیکولوژیکی (روانشناسی) یکه تازی قوای غریزی است:
الف
·
علاف
مرتب می خورد:
·
اغذیه و
اطعمه از هر رنگ.
·
بی آنکه چه
بسا از خوردن لذت برد.
·
بی آنکه
حتی سیر شود.
·
و چه بسا
حتی به مرض جوع دچار می شود.
ب
·
علاف
مرتب می نوشد:
·
مایعات
رنگارنگ، تلخ و ترش و شور و شیرین.
·
و چه بسا
از بیغوله الکلیسم سر در می آورد.
ت
·
علاف
بطرز سیری ناپذیری سکس می ورزد.
·
با هر کس
که گیر آورد.
·
بی لگام،
بی خیال، بی تفاوت.
·
بی آنکه ارضا
شود.
· و چه
بسا از منجلاب لومپنیسم و سکسیسم سر در می آورد.
·
عملیات
تختخوابی برای علافین به همان سان خصلت «ورزش» به خود می گیرند که عملیات سر سفره
و یا سر میز در خانه و میخانه.
پ
·
علاف
مرتب می کشد:
·
دخانیات
رنگارنگ.
·
بی آنکه
به معنی واقعی کلمه ارضا شود.
·
و چه بسا
سر از اعتیاد به مخدرات در می آورد.
ث
·
برخی از
علافین که استعداد خواندن و نوشتن دارند، مرتب می نویسند:
·
رمان های
قطور
·
دیوان
های مفصل
·
یادمانده
های بی پایان
·
شرح حال
های تهوع آور
·
تا بلکه
بر هیولای مه آلود و مبهم «دلتنگی های» بی نام و بی نشان و بی علت و بی دلیل چیره شوند.
ج
·
علافین تنبل،
تن پرور، بی استعداد و بی سواد تراوشات ذهنی علافین باسواد و با استعداد را می
خوانند.
·
بطرز
سیری ناپذیری می خوانند.
·
آن سان
که در اعماق ضمیرشان رسوب می کند، ته نشین می شود.
·
بعد برای
علافین بی سواد و بی استعداد دیگر می خوانند، از کتاب و از بر.
·
اگر اهل
فیس بوک باشند، چند بیتی از آنها را به انضمام عکسی بظاهر زیبا منتشر می کنند تا
علافان دیگر کیف کنند و کف زنند، لایک زنند و هورا کشند.
ح
·
برخی از
علافین در باره شعرا و قلم زنان علاف زنده و مرده مدیحه می سرایند و یا قصیده می
نگارند.
·
مدیحه
های بی سر و ته.
·
قصیده های
یاوه و بی پایه.
·
وقتگیر و
بی محتوا.
·
ضمنا از
حریف علاف مرده و یا بظاهر زنده، نردبامی عظیم می سازند و قهرمانانه خود را بالا
می کشند و در پشت بام، شانه به شانه با قهرمان
اصلی می ایستند و بسان او برای علافان هوادار و کیفکش، دست تکان می دهند و چه بسا برای
«آزار آنان» تف باران شان می کنند:
·
تف تحقیر
·
تف توهین
·
تف تحسین
·
تف تخریب
3
·
چاره درد
دلتنگی ها از این قبیل، کار است.
·
کار
معنامند مادی و فکری.
·
کار
عرقریز جسمی و روحی.
4
·
علت و
دلیل اشاعه این بیماری ها دیوار کشی در برابر چشمه ی نور است.
·
بستن سد در
برابر قافله و کاروان خجسته توسعه عینی و قانونمند تاریخ است.
5
·
راه
رهائی از این بیماری و بیماری های جسمی و روحی و روانی دیگر گذار از ماقبل تاریخ
به تاریخ حقیقی بشری است.
·
گذار از
جامعه از درون گندیده طبقاتی به جامعه کمونیستی است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر