۱۳۹۲ تیر ۳۰, یکشنبه

چاله ها و چالش ها (292)

 
دلـتـنـگـی هــا گـاه از جـنـسِ اشـک انـد و گـاه از جـنـسِ بـغـض
گـاه سـکـوت مـی شـونـد و خـامـوش مـی مـانـنـد
گـاه هـ ـ ـق هـ ـ ـق مـی شـونـد و مـی بـارنـد .
دلـتـنـگـیِ مـن بـرایِ تـو امـّـا
جـنـسِ غـریـبــی دارد . . .
سرچشمه:
 صفحه فیسبوک پروین
  
میم
خوب.
علت و دلیل این دلتنگی ها چیست؟
همه ظاهرا از دلتنگی گله دارند.
ولی کسی نیست که به دنبال دلیل و علت باشد تا بلکه درمانی برای درد بی درمان دلتنگی بیابد.
بیایید «قدم در راه بگذاریم» و در این زمینه بیانیدشیم.

خانم گاف

·    اعضای طبقات اجتماعی معینی بی وقفه از دلتنگی های خویش سخن می رانند و بعضی ها حتی «دلتنگی های» خود را تعمیم می دهند، به حساب بشریت بطور کلی می گذارند و از «دلتنگی های آدمی» دم می زنند.
·       کمتر کسی اما در این میان به علل و دلایل مادی و یا روانی ـ روحی ـ معرفتی ـ نظری این «دلتنگی ها» اشاره می کند.
·        
·       راستی چرا؟
·        
·       چرا برای هر دردی به درمانی می اندیشند، ولی در این زمینه بی خیال درمان اند؟

1

·       شاید علت دلتنگی های کذائی بیکاری و علافی مدعی باشد.
·       چون علافی منجلاب بیماری از هر نوع است:

2

·       علافی زمینه ساز پسیکولوژیکی (روانشناسی) یکه تازی قوای غریزی است:

الف
·       علاف مرتب می خورد:
·       اغذیه و اطعمه از هر رنگ.
·       بی آنکه چه بسا از خوردن لذت برد.
·       بی آنکه حتی سیر شود.
·       و چه بسا حتی به مرض جوع دچار می شود.

ب

·       علاف مرتب می نوشد:
·       مایعات رنگارنگ، تلخ و ترش و شور و شیرین.
·       و چه بسا از بیغوله الکلیسم سر در می آورد.
ت

·       علاف بطرز سیری ناپذیری سکس می ورزد.
·       با هر کس که گیر آورد.
·       بی لگام، بی خیال، بی تفاوت.
·       بی آنکه ارضا شود.
·        و چه بسا از منجلاب لومپنیسم و سکسیسم سر در می آورد.
·       عملیات تختخوابی برای علافین به همان سان خصلت «ورزش» به خود می گیرند که عملیات سر سفره و یا سر میز در خانه و میخانه.
پ
·       علاف مرتب می کشد:
·       دخانیات رنگارنگ.
·       بی آنکه به معنی واقعی کلمه ارضا شود.
·       و چه بسا سر از اعتیاد به مخدرات در می آورد.

ث

·       برخی از علافین که استعداد خواندن و نوشتن دارند، مرتب می نویسند:
·       رمان های قطور
·       دیوان های مفصل
·       یادمانده های بی پایان
·       شرح حال های تهوع آور
·       تا بلکه بر هیولای مه آلود و مبهم «دلتنگی های» بی نام و بی نشان و بی علت و بی دلیل چیره شوند.

ج

·       علافین تنبل، تن پرور، بی استعداد و بی سواد تراوشات ذهنی علافین باسواد و با استعداد را می خوانند.
·       بطرز سیری ناپذیری می خوانند.
·       آن سان که در اعماق ضمیرشان رسوب می کند، ته نشین می شود.
·       بعد برای علافین بی سواد و بی استعداد دیگر می خوانند، از کتاب و از بر.
·       اگر اهل فیس بوک باشند، چند بیتی از آنها را به انضمام عکسی بظاهر زیبا منتشر می کنند تا علافان دیگر کیف کنند و کف زنند، لایک زنند و هورا کشند.

ح

·       برخی از علافین در باره شعرا و قلم زنان علاف زنده و مرده مدیحه می سرایند و یا قصیده می نگارند.
·       مدیحه های بی سر و ته.
·       قصیده های یاوه و بی پایه.
·       وقتگیر و بی محتوا.
·       ضمنا از حریف علاف مرده و یا بظاهر زنده، نردبامی عظیم می سازند و قهرمانانه خود را بالا می کشند و در پشت بام، شانه به شانه با  قهرمان اصلی می ایستند و بسان او برای علافان هوادار و کیفکش، دست تکان می دهند و چه بسا برای «آزار آنان» تف باران شان می کنند:
·       تف تحقیر
·       تف توهین
·       تف تحسین
·       تف تخریب
3

·       چاره درد دلتنگی ها از این قبیل، کار است.
·       کار معنامند مادی و فکری.
·       کار عرقریز جسمی و روحی.

4

·       علت و دلیل اشاعه این بیماری ها دیوار کشی در برابر چشمه ی نور است.
·       بستن سد در برابر قافله و کاروان خجسته توسعه عینی و قانونمند تاریخ است.

5

·       راه رهائی از این بیماری و بیماری های جسمی و روحی و روانی دیگر گذار از ماقبل تاریخ به تاریخ حقیقی بشری است.
·       گذار از جامعه از درون گندیده طبقاتی به جامعه کمونیستی است.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر