لنین و
لنینیسم بخش ۵
خدامراد
فولادی
سرچشمه:
مجله هفته
حسن
نظری بر جمله اول این مقاله خدامراد عزیز
«نه
مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا،
نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان،
و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند .
آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند، جایگزین
نمودن حزب به جای طبقه، و انجام وظایف طبقه به وسیله ی حزب بود.
مارکس ، هیچ گاه خود را لیدر حزب یا انترناسیونال
به حساب نیاورد، اگر چه به او چنین پیشنهادی هم شده بود »
(خدامراد فولادی)
حکم اول خدامراد
نه مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان
آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا، نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم
وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان، و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند
.
·
خیلی با
مزه است:
·
بهتر است
که نویسنده عزیز همین فرمولبندی کیمیا واره را پانتت کنند.
·
کس چه می
داند، شاید میلیونر شدند.
2
·
مارکس و
انگلس به مثابه وابسته و یا سمپات حزب سوسیال ـ دموکرات!
·
دست خدا
مراد عزیز درد نکند!
·
اما چرا
وابسته و نه نوکر و کلفت؟
·
چرا
وابسته ونه بنده ی دست به سینه؟
·
چرا
وابسته و نه غلام سرسپرده ی حلقه بگوش؟
3
·
چرا
سمپات (هوادار) و نه دنباله رو؟
·
چرا
سمپات (هوادار) و نه نوچه؟
·
چرا
سمپات (هوادار) و نه گوش به فرمان ؟
·
چرا
سمپات (هوادار) و نه آلت دست؟
4
·
می
اندیشیم و بی وقفه می نویسیم؟
·
و یا می نویسیم، بی که بیاندیشیم؟
·
و یا
خدانکرده، می نویسیم تا دیگران به جای ما بیاندیشند؟
5
·
اولا
تحقیر این چنینی بنیانگذاران و رهبران حزب کمونیست آلمان به چه معنی و به چه نیتی
است؟
6
·
ثانیا
چگونه می توان وابسته و سمپات و نوچه و نوکر حزب کمونیست آلمان بود و ضمنا رهبر
بین الملل کمونیستی بود؟
7
·
مگر سران
بین الملل فلک زده نه از سران احزاب کمونیست، بلکه از ظرفشویان آشپزخانه های احزاب
کمونیستی تشکیل می شود؟
حکم دوم خدامراد
«آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند ، جایگزین
نمودن حزب به جای طبقه بود»
1
·
خدا مراد
از کجا به این مسئله پی برده اند؟
·
مارکس و
انگلس کی و کجا چنین فرمولبندی سرتاپا تق و لق، بی قواره، غیرمنطقی، غیرعلمی و غلط
غلوط را بر زبان رانده اند؟
2
·
خدا مراد
می دانند که رابطه حزب با طبقه چیست؟
3
·
رابطه
حزب با طبقه، مثل رابطه سپاه با پیشاهنگ است.
·
پیشاهنگ،
واحد پیشقراول هر سپاه است.
4
·
پیشاهنگ
قبل از ورود سپاه به رزم، پیشاپیش حرکت می کند تا اطلاعات لازم از چند و چون دشمن
و مواضع دشمن کسب کند.
5
·
پیشاهنگ چه
بسا حتی وارد عمل می شود، تا نقاط ضعف و قوت دشمن را ارزیابی کند و زمینه را برای
رزم نهائی سپاه فراهم آورد.
6
·
حزب جزئی
از طبقه است.
·
در این
زمینه در مجله هفته مطالب نظری مفصل و دقیقی منتشر شده است.
7
·
خدامراد
به چه دلیل این ادعای ناروا را به کلاسیک های مارکسیسم نسبت می دهند؟
حکم سوم خدامراد
«آنچه مارکس و انگلس با آن مخالف بودند انجام
وظایف طبقه به وسیله ی حزب بود.»
1
·
خوب.
·
خدامراد
از کجا به این نظر رسیده اند که حزب بنظر مارکس و انگلس نمی بایستی وظایف طبقه را
انجام دهد؟
2
·
مگر می
توان کمترین خبری از دیالک تیک حتی ایدئالیستی هگل داشت و رابطه حزب و طبقه را،
پیشاهنگ و سپاه را درک نکرد؟
3
·
اگر
پیشاهنگ موظف به انجام وظایف طبقه نباشد، اگر پیشاهنگ به مبارزه طبقاتی خطر نکند،
پس چه کسی باید خطر کند.
·
سپاه کار
که نمی تواند بدون واحد پیشقراول و پیشاهنگ، کورکورانه وارد رزم طبقاتی شود.
4
·
طبقه و
توده بدون حزب، به سپاه بدون پیشاهنگ، به ارگانیسم و اندام بدون سر شباهت خواهد
داشت.
5
·
ارگانیسم
از هر نوع آن، فقط در صورتی می تواند فونکسیون مند باشد که حاوی مرکز فرماندهی
باشد.
·
هر کودک
کودکستانی حتی بدان واقف است.
6
·
طبقه،
ارگانیسم است و حزب طبقه، کله اندیشنده و رهبری کننده آن است.
7
·
شعور تئوریکی
(نظری) خارق العاده ای برای درک این مسئله لازم نیست.
·
حتی خرفت
ترین اعضای طبقه و هیئت حاکمه از قبیل پینوچه و خمینی و خامنه ای و کوسه و غیره می
دانند که با حذف کله هر ارگانیسم و اندام، می توان با خیال راحت به کسب و کار خود
ادامه دارد:
8
·
اندام بی
سر در بهترین حالت، می تواند خود را به در و دیوار بکوبد، ولی نمی تواند کار
هدفمند و معنامندی انجام دهد.
·
هزاران
تجربه خرد و کلان در همین زمینه هست.
حکم چهارم خدامراد
«مارکس ، هیچ گاه خود را لیدر حزب یا
انترناسیونال به حساب نیاورد، اگر چه به او چنین پیشنهادی هم شده بود »
1
·
با شنیدن
این جمله خدامراد مغز آدمی بسان قطارهای
عهد عتیق سوت می کشد.
·
آدم نمی
تواند باور کند، ولی چه می توان کرد؟
2
·
این همان
خدامراد است که در همین تراوش فکری خویش نوشته:
·
مارکس و
انگلس «از رهبران ِ انترناسیونال بودند.»
3
·
حکم اول
فرمایشات خدامراد را ملاحظه بفرماییم:
نه مارکس و نه انگلس، با حزب به مثابه ارگان
آگاهی دهنده و رهنمود دهنده به پرولتاریا، نه تنها مخالف نبودند، بلکه خود، هم
وابسته و یا سمپات حزب سوسیال دموکرات آلمان، و هم از رهبران ِ انترناسیونال بودند
.
·
ما را چه
می شود؟
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر