فروغ فرخزاد
(1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)
تحلیلی از شین میم شین
· بر لبانم سایه ای از پرسشی مرموز
· در دلم دردی است بی آرام و هستی سوز
· راز سرگردانی این روح عاصی را
· با تو خواهم در میان بگذاردن امروز
· گر چه از درگاه خود می رانی ام، اما
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،
تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی،
· سرگذشت تیره من سرگذشتی نیست
· کز سرآغاز و سرانجامش جدا باشی
· نیمه شب گهواره ها آرام می جنبند
· بی خبر از کوچ دردآلود انسان ها
· دست مرموزی مرا چون زورقی لرزان
· می کشد پاروزنان در کام طوفان ها
· چهره هایی در نگاهم، سخت بیگانه
· خانه هایی بر فرازش، اشک اختر ها
· وحشت زندان و برق حلقه ی زنجیر
· داستان هایی ز لطف ایزد یکتا
· سینه ی سرد زمین و لکه های گور
· هر سلامی، سایه ی تاریک بدرودی
· دست هایی خالی و در آسمانی دور
· زردی خورشید بیمار تب آلودی
· جستجویی بی سرانجام و تلاشی گنگ
· جاده ای ظلمانی و پایی به ره خسته
· نه نشان آتشی بر قله های طور
· نه جوابی از ورای این در بسته
· آه، آیا ناله ام ره می برد در تو؟
· تا زنی بر سنگ، جام خودپرستی را
· یک زمان با من نشینی، با من خاکی
· از لب شعرم، بنوشی درد هستی را
· سال ها در خویش افسردم، ولی امروز
· شعله سان سر می کشم تا خرمنت سوزم
· یا خمش سازی خروش بی شکیبم را
· یا تو را من شیوه ای دیگر بیاموزم
· دانم از درگاه خود می رانی ام، اما
· تا من اینجا بنده، تو آنجا خدا باشی
· سرگذشت تیره ی من سرگذشتی نیست
· کز سر آغاز و سرانجامش جدا باشی
· چیستم من؟
· زاده ی یک شام لذتبار
· ناشناسی پیش می راند در این راهم
· روزگاری پیکری بر پیکری پیچید
· من به دنیا آمدم، بی آنکه خود خواهم
· کی رهایم کرده ای، تا با دو چشم باز
· برگزینم قالبی خود، از برای خویش
· تا دهم بر هر که خواهم نام مادر را
· خود به آزادی نهم در راه، پای خویش
· من به دنیا آمدم تا در جهان تو
· حاصل پیوند سوزان دو تن باشم
· پیش از آن، کی آشنا بودیم ما با هم
· من به دنیا آمدم بی آنکه من باشم
· روزها رفتند و در چشم سیاهی ریخت
· ظلمت شب های کور دیرپای تو
· روزها رفتند و آن آوای لالایی
· مرد و پر شد گوش هایم از صدای تو
· کودکی همچون پرستوهای رنگین بال
· رو به سوی آسمان های دگر پر زد
· نطفه اندیشه در مغزم به خود جنبید
· میهمانی بی خبر انگشت بر در زد
· می دویدم در بیابان های وهم انگیز
· می نشستم در کنار چشمه ها سرمست
· می شکستم شاخه های راز را اما
· از تن این بوته هر دم شاخه ای می رست
· راه من تا دور دست دشت ها می رفت
· من شناور در شط اندیشه های خویش
· می خزیدم در دل امواج سرگردان
· می گسستم بند ظلمت را ز پای خویش
· عاقبت روزی ز خود ـ آرام ـ پرسیدم:
·
«چیستم
من از کجا آغاز می یابم؟
·
· گر سرا پا نور گرم زندگی هستم،
· از کدامین آسمان راز می تابم؟
· از چه می اندیشم این سان روز و شب خاموش
· دانه ی اندیشه را در من که افشانده است؟
· چنگ در دست من و من چنگی مغرور
· یا به دامانم کسی این چنگ بنشانده است؟
· گر نبودم یا به دنیای دگر بودم
· باز، آیا قدرت اندیشه ام می بود؟
· باز آیا می توانستم که ره یابم
· در معماهای این دنیای رازآلود؟»
· ترس ترسان در پی آن پاسخ مرموز
· سر نهادم در رهی تاریک و پیچاپیچ
· سایه افکندی بر آن پایان و دانستم
· پای تا سر هیچ هستم، هیچ هستم، هیچ
· سایه افکندی بر آن پایان و در دستت
· ریسمانی بود و آن سویش به گردن ها
· می کشیدی خلق را در کوره راه عمر
· چشم هاشان خیره در تصویر آن دنیا
· می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
·
«آتش
دوزخ نصیب کفر گویان باد!
· هر که شیطان را به جایم بر گزیند او
· آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»
· خویش را آینه ای دیدم تهی از خویش
· هر زمان نقشی در آن افتد به دست تو
· گاه نقش قدرتت، گه نقش بیدادت
· گاه نقش دیدگان خودپرست تو
· گوسپندی در میان گله، سرگردان
· آنکه چوپان است، ره بر گرگ بگشوده
· آنکه چوپان است خود، سرمست از این بازی
·
«می»
زده در گوشه ای آرام آسوده
· می کشیدی خلق را در راه و می خواندی:
·
«آتش
دوزخ نصیب کفرگویان باد!
· هر که شیطان را به جایم برگزیند او
· آتش دوزخ به جانش سخت سوزان باد!»
ادامه
دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر