۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

جهان و جهان بینی فروغ فرخزاد (15)


فروغ فرخزاد (1313 ـ 1345)
(1934 ـ 1966)

عصیان خدایی

 گر خدا بودم خدایا ز این خداوندی
کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود؟

من به این تخت مرصع پشت می کردم
بارگاهم خلوت خاموش دل ها بود

·       معنی تحت اللفظی:
·       من اگر خدا بودم، حتی نامی از خداوندی من در دنیا نمی بود.
·       من اگر خدا بودم، از این تخت جواهرنشان صرفنظر می کردم و بارگاهم را به خلوتگاه خاموش دل ها مبدل می ساختم.

1
·       حدس ما درست بود:
·       فروغ در این شعر به نفی دیالک تیکی خدای کذائی مبادرت می ورزد:
·       یعنی جنبه های مثبت و هومانیستی خدا را حفظ می کند و جنبه های ضد هومانیستی و منفی او را حذف می کند.

2

·       فروغ بدین طریق، خدای نظامات اجتماعی طبقاتی را با خدای طراز نوینی جایگزین می سازد، با خدای بی نیاز از تخت و تاج و حاکمیت و حکومت.

·       این اندیشه اما به چه معنی است؟

3

·       بی اعتنا بر اینکه شاعر به ژرفای معنوی (تئوریکی) شعر خود وقوف داشته باشد و یا نداشته باشد، اینجا سخن از گذار قانونمند بشریت از جامعه طبقاتی به جامعه بی طبقه است.

4
·       اینجا سخن از گذار به جامعه کمونیستی است.
·       چون فقط و فقط به شرط نفی طبقات اجتماعی، به شرط غلبه بر مالکیت خصوصی بر وسایل تولید، به شرط پایان دادن به اختلافات، تفاوت ها و تضادهای طبقاتی می توان فاتحه بلندی بر «تخت مرصع» خواند و بارگاه حکومت را به «خلوت خاموش دل ها» مبدل ساخت.

5

·       این اندیشه فروغ به معنی زوال دولت بطور کلی است.
·       به معنی بیهوشی و مرگ دولت به مثابه دستگاه سرکوب توده بوسیله طبقه حاکمه است.
·       این به معنی حاکمیت توده است که محو حاکمیت بطور کلی را در بطن خود دارد.

·       اکنون سؤال این است که چرا فروغ، خود را به مثابه بدیل بهتر خدا مطرح می سازد؟

6
گر خدا بودم خدایا ز این خداوندی
کی دگر تنها مرا نامی به دنیا بود؟

·       همانطور که گفتیم، فروغ خدای انتزاعی ـ آسمانی را با انسان به مثابه خدای مشخص و زمینی جایگزین می سازد و خود به مثابه انسان نوعی خدای خاک می شود، تا نظم نوینی را پی افکند.
·       این اندیشه فروغ به مثابه وارونه کردن دیالک تیک فراز و فرود، خدا و انسان است.
·       این به معنی وارونه کردن دیالک تیک سرمایه و کار است.
·       این به معنی فرمانفرمائی کار بر سرمایه است.
·       و به عبارت دیگر به معنی فرمانفرمائی کار زنده (توده) بر کار مرده (سرمایه) است.

7
·       علمی تر از این نمی توان مسئله را حل کرد:
·       برای غلبه بر تضادهای چرکین جامعه و جهان، به قول نیما باید آن را زیر و زبر کرد:
·       جهان وارونه را باید وارونه ساخت تا روی پای خود بایستد.
·       سیطره سرمایه بر کار را باید با سیطره کار بر سرمایه جایگزین ساخت تا انسان در هیئت توده تاریخساز، خدای خاک شود و از توهم خدای آسمانی ـ انتزاعی بی نیاز گردد.
·        برای از بین بردن توهم دینی باید شرایط اجتماعی لازم را فراهم آورد که دیگر به توهم نیازی نباشد.

گر خدا بودم خدایا لحظه ای از خویش
می گسستم، می گسستم، دور می رفتم

روی ویرانجاده های این جهان پیر
بی ردا و بی عصای نور می رفتم

وحشت از من سایه در دل ها نمی افکند
عاصیان را وعده ی دوزخ نمی دادم

یا ره باغ ارم، کوتاه می کردم
یا در این دنیا بهشتی تازه می زادم

·       معنی تحت اللفظی:
·       اگر خدا بودم، با خود قطع رابطه می کردم.
·       از خود فاصله می گرفتم.
·       بی نیاز از ردا و عصای نور در جاده های ویران این جهان پیر راه می رفتم.
·       وحشت در دل ها نمی افکندم و عاصیان را به عذاب دوزخ تهدید نمی کردم.
·       یا راه باغ بهشت را کوتاه می کردم و یا بهشت دیگری در این دنیا پی می افکندم.

1
گر خدا بودم خدایا لحظه ای از خویش
می گسستم، می گسستم، دور می رفتم

·       فروغ در این بیت، عملا دیالک تیک پیوست و گسست را بطرز مسکوتی به تبیین می نشیند:
·       برای اینکه گسستن از خویش، قطع رابطه با خویش خدا عملا به معنی گسستن از الهیت خویش و پیوستن به انسانیت انسان ها ست.
·       این به معنی صرفنظر از خدا وارگی و گذار داوطلبانه به انسان وارگی است.
·       ایدئال فروغ استحاله خدای انتزاعی ـ آسمانی به خدای مشخص زمینی و خاکی است.

2
روی ویرانجاده های این جهان پیر
بی ردا و بی عصای نور می رفتم

·       حدس ما درست بود:
·       خدای مشخص زمینی و خاکی، خدای انسان واره مورد نظر فروغ،  بسان خدا با ردا و عصای نور در ملکوت آسمان ها نمی نشیند، بلکه بسان انسان زحمتکش بدون ردا و عصای نور در ویرانجاده های زمین پیر حرکت می کند.

3
وحشت از من سایه در دل ها نمی افکند

·       فروغ 25 ساله بطرز حیرت انگیزی دیالک تیکی می اندیشد:
·       چون پیش شرط اینکه خدا باشی و سایه هراس در دل خلایق نیاندازی، صرفنظر از تخت و تاج و ردا و عصا و ترک ملکوت آسمان ها و فرود فروتنانه بر زمین پیر است.
·       دیالک تیک فرم و محتوا را بهتر از این نمی توان بسط و تعمیم داد.

4

 عاصیان را وعده ی دوزخ نمی دادم

·       خدای طراز نوین قاعدتا و منطقا دیگر نیازی به تهدید عاصیان ندارد.
·       چون خود تجسم رادیکال ترین عاصیان است.

·       خدای طراز نوین طرفدار بی ریای خرد و خودمختاری است.
·       مشوق پیگیر خوداندیشی و خودپوئی است.
·       خودپوئی به معنی استقلال اندیشه و عمل.
·       خودپوئی به معنی عمل آگاهانه که فرم متعالی عصیان انقلابی است.

5

 یا ره باغ ارم، کوتاه می کردم
یا در این دنیا بهشتی تازه می زادم

·       فروغ در این بیت واقعیت بخشی به دو امکان مختلف را به خود به مثابه خدای خاک پیشنهاد می کند:

الف
یا ره باغ ارم، کوتاه می کردم

·       امکان اول کوتاه کردن راه باغ بهشت است.
·       این به معنی تدارک شرایط مادی و معنوی لازم برای تبدیل زمین به بهشت برین است.
·       این به معنی طی ناگزیر روندی در راه تشکیل بهشت برین است.
·       این به معنی طی پله ها و مراحل توسعه و تکامل اجتماعی لازم برای تشکیل بهشت برین در زمین است.

ب
یا در این دنیا بهشتی تازه می زادم

·       امکان دوم تشکیل بهشت برین واقعی در زمین است.
·       این به معنی گذار مستقیم و بی واسطه از جامعه طبقاتی به جامعه بی طبقه کمونیستی است.

6

·       هر کدام از دو امکان مورد نظر فروغ باید با توجه اکید به شرایط عینی جامعه واقعیت یابد.
·       اگر سطح توسعه نیروهای مولده نازل باشد، توده باید بهشت برین را بتدریج و مرحله به مرحله تشکیل دهد.
·       ولی اگر سطح توسعه نیروهای مولده بالا باشد، تشکیل مستقیم بهشت برین بر زمین امکان پذیر خواهد بود.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر