۱۳۹۲ تیر ۲۰, پنجشنبه

سیری در جهان بینی مولوی (10)

 
جلال‌الدین محمد بلخی معروف به مولوی (604 ـ 672 ه.ق)
تحلیلی از شین میم شین

در نیابد حال پخته، هیچ خام
پس سخن کوتاه باید والسلام
بند بگسل، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

·       معنی تحت اللفظی بیت:
·       زنجیرها را در هم شکن و آزاد باشد.
·       تا کی می خواهی بنده سیم و زر باشی.

·       مولوی پس از مقدمه چینی های ایراسیونالیستی (خردستیز) لازم، پس از خام و نرم کردن خواننده و شنونده به صدور رهنمودهای خود مبادرت می ورزد:

1

·       اولین رهنمود مولانا رهائی از بند سیم و زر است.

·       این رهنمود مولانا اما به چه معنی است؟

2
بند بگسل، باش آزاد ای پسر
چند باشی بند سیم و بند زر

·       می توان گفت که مولانا در این بیت، دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک سیم و زر و گسست بندها بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (گسست بندها) می داند.

3

·       همین رهنمود را ایدئولوگ های طبقه حاکمه برده دار و فئودال (مثلا سعدی و حافظ) هم می توانند صادر کنند، صادر هم کرده اند.
·       مولانا اما در اوپوزیسیون ضد طبقه حاکمه قرار دارد و در تحلیل نهائی نماینده منافع طبقه جدید است.

·       اکنون این سؤال پیش می آید که چرا شعار واحدی را هر دو صادر می کنند؟

4

·       دلیل این امر در تحلیل نهائی شاید این باشد که هر دو طبقه اجتماعی، هم اشرافیت بنده دار و فئودال (طبقه حاکمه) و هم بورژوازی استثمارگر، متمول و ثروتمندند.
·       نمایندگان ایدئولوژیکی هر دو نیز همدیگر را به  حرص و آز و ثروت اندوزی متهم می کنند:

5

·       سعدی و حافظ هم از سوئی بی اعتنا به حرص و آز و مال اندوزی و ملک پرستی اشرافیت بنده دار و فئودال، بورژوازی (تجار و غیره) را به خست، مال پرستی، ثروت اندوزی، حرص و آز متهم می کنند و از سوی دیگر، برای فریب توده های مولد و زحمتکش به ستایش اغراق آمیز و ریاکارانه از قناعت و ریاضت می پردازند.
·       هدف آنها تعمیق تضاد میان بورژوازی و توده های مولد و زحمتکش است.

6

·       مولانا هم بی اعتنا به انباشت استراتژیکی سرمایه بوسیله بورژوازی، از سوئی اشرافیت بنده دار و فئودال را به مال پرستی و بندگی سیم و زر متهم می کند و از سوی دیگر به تبلیغ ریاضت و قناعت و بی اعتنائی به مال و ملک و مستغلات و غیره فرا می خواند تا توده ها را زیر پرچم بورژوازی گرد آورد.
·       هدف مولانا نیز تعمیق شکاف طبقاتی میان اشرافیت بنده دار و فئودال و توده های مولد و زحمتکش است.

گر بریزی بحر را در کوزه‌ ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ ای

·       معنی تحت اللفظی بیت:
·       اگر دریائی را در کوزه ای بریزی، فقط به اندازه نیاز یک روزه در آن جا می گیرد.

·       مولانا در این بیت برای اثبات صحت رهنمود خود مبنی بر ریاضت پیشگی دلیل می آورد:
·       اگر هم قارون باشی، بیش از سه وعده غذا در روز نخواهی خورد.
·       پس قید سیم و زر را بزن و ریاضت پیشه کن!

 کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد، پر در نشد
·       معنی تحت اللفظی بیت:
·       چشم آزمندان سیری ناپذیر است.
·       صدف فقط به شرط قناعت می تواند از مروارید پر شود.

·       مولانا در این بیت برای اثبات صحت رهنمود خویش دو دلیل می آورد:

1

·       دلیل اول مولانا در ذم حرص و آز است:
·       چون آزمندان مبتلا به مرض جوع اند و سیری ناپذیرند، پس پیش به سوی ریاضت پیشگی!

2

·       دلیل دم مولانا در ستایش از قناعت است:
·       چون صدف ببرکت قناعت از مروارید پر می شود، پس پیش به سوی ریاضت کشی و قناعت پیشگی!
·       جالب اما عوامفریبی بی سر و صدای مولانا ست:
·       معلوم نیست که به چه دلیل تجربی و علمی، می توان ادعا کرد که قناعت پیشگی صدف موجب پر گشتن آن از مروارید است.

3
 کوزهٔ چشم حریصان پر نشد
تا صدف قانع نشد، پر در نشد

·       مولانا در این بیت، در هر صورت بسان سعدی، دیالک تیک لذت و ریاضت را به شکل دیالک تیک آزمندی و قناعت بسط و تعمیم می دهد و نقش تعیین کننده را از آن ریاضت (قناعت) می داند.

4

·       حالا می توان دید که چگونه دو ایدئولوژی متضاد، ساز  و برگ استدلالی واحدی را به دو نیت کاملا متضاد به خدمت می گیرند.
·       می توان گفت که وسیله واحدی برای فونکسیون های متضادی مورد استفاده قرار می گیرد:
·       دیالک تیک وسیله و فونکسیون

·       قضیه در عالم واقع هم از همین قرار است:
·       با تبر هم می توان هیزم تهیه کرد و هم می توان آدم کشت.

 هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و عیب کلی پاک شد
·       معنی تحت اللفظی بیت:
·       هر کسی که عاشق باشد، از حرص و عیب کلی مبرا می گردد.

·       مولانا در این بیت پس از برشمردن مزایای قناعت و معایب حرص و آز، راه حل ایراسیونالیستی نهائی خود را اعلام می دارد:
·       بنظر او برای تطهیر خویش از حرص و آز و هر عیب دیگر باید عاشق شد.

·       یاوه که نباید شاخ و دم داشته باشد.
·       یاوه به همین می گویند.

ادامه دارد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر