سیاوش کسرائی
پاییز
)کابل، 1362)
· دگر مرا صدا مکن
· مرا ز جام باده ام جدا مکن
· که جام من به من جواب می دهد
· به من کلید شهر خواب می دهد
· درون خواب های من
· تویی و
دست های مهربان
· تویی و
عهدهای استوار
·
و هر چه هست عاشقانه، پایدار
· برو مرا
صدا مکن
·
ز کوچه خواب های سایه پرورم
· دگر مرا
جدا مکن
· صدا مکن
· چو سایه،
بگذر از سرم
·
مرا ز سایه های دوستی سوا مکن
· چه حاصلی
ز شمع های بی فروغ،
· ز خنده ها؟
· چه حاصلی
ز گفته های سر به سر دروغ ؟
· تو از
روندگان راه عشق نیستی
· تو نیستی
ز دل شکستگان
· بگیر راه
خویش و تن رها کن از بلا
· چو من،
دل رمیده، طالب بلا مکن
· تن
سلامتت به درد مبتلا مکن
· مرا به
قصه های کودکانه در شبان هول
· جدا مکن
از این غم قدیم
· از این
غم ندیم
· صدا مکن
· دگر
ترانه، سر در این شبان دیرپا مکن
· بخواب
نازنین من، به خواب ناز
· که من
تمام شب نخفته ام
· تمام شب
به جام و جان
· جز این
سخن نگفته ام:
·
«وفا کن
ای دل جفا کشیده، باز
·
ولی وفا به یار بی وفا مکن!»
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر