پروفسور مانفرد بور
پروفسور ورنر شوفنهاور
برگردان شین میم شین
·
در نظرات
اخلاقی ماتریالیسم ما قبل مارکسیستی می توان سنت پهناوری از اویده مونیسم با سمتگیری اجتماعی یافت.
1
دموکریت
·
این سنت
پهناور از اویده مونیسم با سمتگیری اجتماعی با دموکریت
و اپیکور شروع می شود و در گذر از ماتریالیسم فرانسه (در قرن هجدهم میلادی)
به فویرباخ می رسد.
2
·
اویده مونیسم در این خط
سیر تکاملی، گشتاوری مترقی از مبارزه طبقاتی ایدئولوژیکی نمودار می سازد که البته بلحاظ
تاریخی و فلسفی ـ جهان بینانه محدود است.
3
·
فلسفه
ماتریالیستی ما قبل مارکسیستی خواهان تحقق آرمان های اخلاقی خود در این جهان، یعنی
در جهان واقعا موجود است و نه در جهان واهی و خیالی دیگر، نه در عقبی.
4
دنیس دیدرو
از نمایندگان اصلی ماتریالیسم فرانسه
·
اما از
آنجا که ماتریالیسم ما قبل مارکسیستی ـ بطور غیر تاریخی ـ طبیعت همیشه همان انسانی
را ملاک قرار می دهد، دچار محدودیت فلسفی ـ جهان بینانه می گردد و نتیجتا در رابطه
با جامعه و تاریخ به رواج تئوری های ایدئالیستی مجبور می شود.
فویرباخ
نماینده ماتریالیسم متافیزیکی
·
(ماتریالیسم مکانیکی و متافیزیکی، درک ایدئالیستی تاریخ را نمایندگی
می کند و از درک ماتریالیستی تاریخ بی خبر است.
·
درک ماتریالیستی تاریخ را کارل مارکس کشف می کند که نقطه
عطفی در تاریخ تفکر بشری محسوب می شود.
·
حریفی این کشف مارکس را همترازبا کشف آتش تلقی می کند.
·
به همین دلیل است که ماتریالیسم فرانسه و فویرباخ برخلاف ماتریالیسم
دیالک تیکی ـ تاریخی، ماتریالیسمی منفعل و تماشاگر است و نه ماتریالیسمی رزمنده و
فعال و کوشا. مترجم)
5
·
اویده مونیسم بنا بر محتوای اجتماعی خود، محصول جامعه طبقاتی است.
6
·
اویده مونیسم بنا بر فونکسیون اجتماعی خویش، نه به نشان دادن حرکات واقعی
اجتماعی، نه به افشای خصلت طبقاتی جامعه، بلکه به سرپوش نهادن بر حرکات واقعی اجتماعی و خصلت طبقاتی جامعه کمک
کرده است.
7
·
علت این
امر عبارت از این است که مطالبات اویده مونیسم در حد
مطالبات انتزاعی می مانند و در رابطه با جامعه و همبود بشری در نظر گرفته نمی
شوند.
8
·
اویده مونیسم بنا بر ماهیت خویش، بیانگر تمایلات اخلاقی اقشار اجتماعی ممتاز
در جامعه طبقاتی بوده است.
9
کارل مارکس
(1818 ـ 1883)
فریدریش انگلس
(1820 ـ 1894)
·
مارکس و
انگلس در اثر مشترک خویش تحت عنوان «ایدئولوژی آلمانی» به کشف دوگانگی اجتماعی و محدودیت تاریخی اویده مونیسم نایل آمده اند:
الف
·
به قول
مارکس و انگلس، «فلسفه ی لذت (اویده مونیسم) هرگز
چیزی جز زبان محافل اجتماعی ممتاز معینی به قصد فخر فروشی معنوی نبوده است.
ب
·
علاوه بر
این که محتوای لذت و نحوه لذت بردن حضرات همواره بر دوش بقیه اعضای جامعه قرار
داشته و به چرک و خون تضادهای جامعه آلوده بوده، به محض اینکه این فلسفه خواسته تا
خصلت عام بخود بگیرد و خود را بمثابه یک نگرش تمام ـ اجتماعی جا بزند، بیدرنگ به
یاوه بدل شده است.
ت
·
فلسفه ی لذت
در عصر جدید با سقوط فئودالیسم و با تبدیل اشراف فئودال دهاتی به اشراف عیاش و
ولخرج دربار شاهان خودکامه اوج گرفته است.
پ
·
فلسفه ی
لذت بقلم برخی از نویسندگان بورژوازی انقلابی به فلسفه واقعی مبدل شده، نویسندگانی
که از سوئی در تشکیل شیوه زندگی اشراف درباری سهیم و شریک بوده اند و از سوی دیگر به
طرز تفکر عامتر این طبقه که بر شرایط عامتر بورژوائی مبتنی بوده، باور داشته اند.
ث
·
از این
رو بود که این فلسفه مورد قبول هر دو طبقه (اگرچه از نقطه نظرهای بکلی متفاوت) بوده
است.
ج
·
با توسعه
و تکامل بعدی جامعه و سرنگونی اشراف و با شروع مبارزه میان بورژوازی و پرولتاریا،
اشراف به مؤمنین متظاهر و بورژوازی به طرفدار سینه چاک اخلاق و مدافع تئوری های
خود بدل شده اند.
ح
·
اگرچه
اشراف در عمل هرگز به لذت چشم پوشی نکرده اند و بورژوازی به لذت حتی فرم اقتصادی رسمی
بخشیده و تجمل نامیده است.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 402)
10
·
به قول
مارکس و انگلس، پیوند تعالیم اخلاقی اویده مونیستی «هر دوره
با مناسبات طبقاتی و با موجدان مناسبات طبقاتی یعنی با شرایط تولید و مبادله،
پیوند هر فلسفه لذت با لذت واقعا موجود و عوامفریبی چنین فلسفه ای که همه افراد
جامعه را به یکسان مخاطب خود قرار می داد، طبیعتا زمانی توانست کشف و افشا شود که
امکان انتقاد از شرایط تولید و مبادله جهان جدید پدید آمد.
11
·
یعنی زمانی که تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا
موجب پیدایش نگرش های کمونیستی و سوسیالیستی شد.
12
·
و بدین
طریق عصای دست هر اخلاقی، چه اخلاق مبلغ ریاضت و چه اخلاق مبلغ لذت درهم شکست.»
·
(کلیات مارکس و انگلس، جلد 3، ص 402)
·
مراجعه
کنید به هدونیسم (هوس گرائی) در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر