امیر هوشنگ ابتهاج (سایه)
(6 اسفند 1306)
تحلیلی از شین میم شین
زندگی
به گوش
بیستون، هنوز
صدای تیشه های
تو ست
· معنی تحت اللفظی:
· صدای تیشه های تو همچنان و هنوز در گوش بیستون است.
1
· سایه در این بند شعر، سوبژکت تاریخساز را از جامه
انتزاعی اش در می آورد و در هیئت فرهاد کوهکن، بدان مادیت می بخشد، فرهادی که صدای
بی امان تیشه اش همچنان و هنوز در گوش بیستون است.
2
· فرهاد شخصیت منظومه ای از وحشی بافقی تحت عنوان «فرهاد
و شیرین» است که به تقلید از منظومه نظامی گنجوی تحت عنوان «خسرو و شیرین» نوشته شده
است.
· منظومه ناتمامی که وصال شیرازی و بعد صابر شیرازی
به اتمامش رسانده اند.
· اما سؤال این است که چرا سایه سوبژکت خود را به
فرهاد کوهکن تشبیه می کند و نه به شخصیتی دیگر؟
3
· ما متأسفانه هنوز هیچکدام از این دو اثر را
نخوانده ایم.
· سایه احتمالا و کمافی السابق، مقوله عشق را در
نظر دارد.
· مقوله عشق در قاموس سایه و سیاوش مثل دیگر مقوله
های به میراث مانده از کلاسیک های ادبی قرون وسطی از نو تعریف می شود:
· واژه دیرآشنای عشق بدین طریق، با محتوای معنوی
نوینی پر می شود.
4
· سوبژکت مورد نظر سایه در تمامی اشعار او، همیشه
عاشق بوده است:
سایه، ما کشته ی عشقیم، که این شیرینکار
مصلحت را مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
مصلحت را مدد از تیشه ی فرهاد گرفت
· معنی تحت اللفظی:
· سایه، ما کشته ی عشقیم و روزگار طناز (شیرینکار) مصلحت
در این دیده که برای وصل با شیرین (ایدئال) از تیشه ی فرهاد مدد گیریم.
·
«فرهاد»
در این بیت شعر از سایه، فقط می تواند توده مولد همه چیز مادی و در تحلیل نهائی،
همه چیز معنوی باشد:
· کلید رهایش اجتماعی ـ بنا بر جبر هستی اجتماعی (روزگار
شیرینکار) ـ نه در دست این و آن زمینی وآسمانی، خرافی و واهی، بلکه در دست پینه
بسته توده است.
·
· سوبژکت مورد نظر سایه همیشه عاشق رهایش اجتماعی بوده
است.
· و عملا عاشق توده ـ به مثابه سوبژکت ابدی، بی
جانشین، بی آلترناتیو و بی بدیل تاریخ ـ بوده
است.
5
اثری از مارکوس هانه
· سایه با تشبیه سوبژکت خویش به فرهاد، به احتمال
قوی، مقوله مرکزی «تولید» را، مقوله تعیین کننده «کار» را در نظر داشته است.
· سوبژکت مورد نظر سایه به قول سیاوش، «هزار دستان»
است.
· نه انگل، نه پارازیت، نه مفتخوار، بلکه مولد
مادام العمر است.
· مولد مادی و فکری خستگی ناپذیر است.
6
· سایه شاید با تشبیه سوبژکت مورد نظر خویش به
فرهاد کوهکن، پیگیری، پشتکار، سرسختی، سماجت و انضباط آهنین سوبژکت تاریخساز مورد
نظر خویش را به تبیین می نشیند.
· فرهاد احتمالا برای وصل با شیرین به کندن و شکستن
صخره های عظیم کوه حاضر شده است.
7
مولکول حیات بخش آب
· داستان زیست در سرزمین ایران با دستیابی دشوار به
قطرات حیات بخش آب، با طرح ریزی، برنامه ریزی، تعبیه و سازماندهی اندیشیده و سنجیده
ی مجاری آب پیوندی دیرین داشته است، داستانی سرشته به کار عرقریز بوده است.
· شاید ماجرای «فرهاد کوهکن» نیز به نحوی از انحاء با
تعبیه ی مجاری آب پیوند داشته است.
· بی دلیل نیست که همسنگر سایه ـ سیاوش کسرائی ـ برای
خود اسم مستعاری به نام «فرهاد رهاورد» برگزیده بود.
8
· روح به قول مارکس، همیشه سایه ماده را بالای سر
خود دارد:
· فرهنگ در این قبیل از قصه ها ـ خواه و ناخواه ـ دیالک
تیکیت خود را آشکار می سازد:
· فرهنگ به معنی پرستاری، مواظبت و تکمیل یک شیئ
قابل بهسازی و قابل تهذیب بوسیله انسان ها ست.
· فرهنگ بویژه به معنی بهسازی و تهذیب کردوکار
حیاتی خود انسان ها ست.
· در زمان های قدیم فرهنگ به معنی آماده کردن زمین
برای کشت و کار بکار می رفت.
· آماده کردن زمین برای برآورده ساختن نیازمندی های
انسانی را فرهنگ (اگریکولتور) می نامیدند.
· بعدها تربیت، آموزش و تکمیل استعدادها، توانائی
ها، لیاقت ها و امیال انسانی ببرکت «آموزش روحی و معنوی» را فرهنگ نامیدند.
· و سرانجام فرهنگ بمعنی تربیت فکری و روحی و معنوی
بکمک فلسفه، علم، اخلاق و هنر بکار رفت.
9
· سایه در هر صورت با مفهوم «صدای تیشه های» سوبژکت
از خصلت تاریخی مبارزه ناگزیر بخاطر ایدئال رهایش اجتماعی پرده بر می دارد.
· مبارزه ای که نسل های متمادی از زحمتکشان پی می
گیرند.
· سایه مخاطب خود را بدین طریق، به هوش می آورد.
· توهم تنهائی، درماندگی، بی کسی و بیچارگی را در
هم می کوبد و ریشه های تاریخی سوبژکت تاریخساز را، تبار طراز نوین او را خاطرنشان
می شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر