7 سال پس از خاموشی به
آذین
به قلم رضا
نافعی
سرچشمه:
صفحه فیس بوک
رضا نافعی
تحلیلی از
شین میم شین
به قول طبری:
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک، در
مسائل اخلاقی و عملی هم یک سلسله نتایج نیکو و عالی به دست داده است فی المثل
مانند کیش وارستگی و بی نیازی که منجر به استغناء معنوی و سر خم نکردن در برابر
شاهان و زورمندان عصر و بیم نداشتن از مرگ و نیستی و ستایش فقر و تلقین مقاومت
روحی در مقابل مصائب ونشاط منطقی و خوش بینی به آینده شده است.
1
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک
·
بنظر احسان طبری در این حکم، ظاهرا مولوی و عرفان به توسعه
و تکامل دائمی هستی باور داشته اند.
·
معلوم نیست که ایشان به چه دلیل عینی به این نظر رسیده اند.
·
ما باید در روند تحلیل مثنوی مولوی این استنباط طبری را هم به
محک آزمون و آزمایش بزنیم.
·
ولی بعید بنظر می رسد که اهل طریقت و عرفان به تئوری توسعه
کمترین باوری داشته باشند.
·
مراجعه کنید به تئوری توسعه در تارنمای دایرة المعارف
روشنگری.
2
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک
·
چون پیش شرط باور به توسعه و «تکامل دائمی هستی متحرک»،
باور به وجود هستی مادی (واقعیت عینی) است.
·
عرفان اما مکتبی لاابالی و خردستیز است.
·
عرفان ماده و روح را، طبیعت و انسان و خدا را هم می پذیرد و
هم رد می کند.
·
طبیعت از دید عرفان همان روح است و روح همان طبیعت.
·
چگونه می توان باور به تئوری توسعه را با هزار من سریش به
مولوی و عرفان چسباند؟
3
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک، در
مسائل اخلاقی و عملی هم یک سلسله نتایج نیکو و عالی به دست داده است.
·
ظاهرا بنظر احسان طبری تشکیل اندیشه وحدت وجود همان و تحول معیارهای
و هنجارها و ارزش های اخلاقی و عملی همان.
·
اگر خدا نکرده خود طبری به محتوای همین ادعای خود باور
داشته باشند، این در بهترین حالت، به معنی نمایندگی تز «درک ایدئالیستی تاریخ»
خواهد بود.
·
این به معنی تقدم اندیشه بر عمل خواهد بود.
·
این به معنی تقدم روح بر ماده خواهد بود.
·
این به معنی باور به منشاء روحی (فکری) برای اخلاق خواهد
بود.
·
این به معنی نمایندگی جهان بینی ایدئالیستی خواهد بود.
4
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک، در
مسائل اخلاقی و عملی هم یک سلسله نتایج نیکو و عالی به دست داده است.
·
منظور احسان طبری احتمالا این است که آموزه های اهل طریقت و
عرفان بر شیوه رفتار و عمل افراد تأثیر مثبت گذاشته است.
·
تأثیر متقابل میان ماده و روح (وجود و شعور، عمل و اندیشه،
پراتیک و تئوری) امر طبیعی است.
·
نقش تعیین کننده در این دیالک تیک ها اما از آن ماده (وجود،
واقعیت عینی) و پراتیک (عمل، رفتار، کردار) است.
5
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک، در
مسائل اخلاقی و عملی هم یک سلسله نتایج نیکو و عالی به دست داده است فی المثل
مانند کیش وارستگی و بی نیازی که منجر به استغناء معنوی و سر خم نکردن در برابر
شاهان و زورمندان عصر.
·
کیش و آئین و استیل زندگی اهل طریقت و عرفان در زندگی واقعی
و مادی و در مبارزه مدام بر ضد طبقه حاکمه (فئودالیسم و روحانیت) تشکیل می شود و
روح درخور خود را، تئوری درخور خود را همزمان و یا بتدریج پدید می آورد.
·
این شیوه زیست است که تعیین کننده شیوه تفکر است و نه
برعکس.
·
عرف، عادت، آداب، اتیک و اخلاق عملی بر نظری تقدم دارد.
·
انسان ها تحت شرایط حاکم به پیشه کردن شیوه زیستی تن در می
دهند و برای توجیه آن طرز تفکر لازمه را پدید می آورند.
·
قناعت پیشگی بر تئوری قناعت تقدم دارد:
·
وجود اجتماعی بر شعور اجتماعی تقدم دارد.
6
اندیشه وحدت وجود و تکامل دائمی هستی متحرک، در
مسائل اخلاقی و عملی هم یک سلسله نتایج نیکو و عالی به دست داده است فی المثل
مانند کیش وارستگی و بی نیازی که منجر به استغناء معنوی و سر خم نکردن در برابر
شاهان و زورمندان عصر.
·
احسان طبری پدیده ها و روندهای «کیش وارستگی و بی نیازی که منجر به استغناء معنوی
و سر خم نکردن در برابر شاهان و زورمندان عصر» را وارونه تصور و تصویر می کنند:
·
تضاد عینی و مبارزه عملی بورژوازی انقلابی آغازین با فئودالیسم
و روحانیت بوده که در ضمیر نمایندگان آن در فرم وارستگی و استغناء منعکس شده است و
نه برعکس.
7
·
اخلاق
انعکاس روابط اجتماعا مشروط شده ی همبود انسان ها ست و در عین حال نیروی فعالی است
که از طریق عمل اخلاقی انسان ها، بر آن روابط (روابطی که باعث پیدایش اخلاق شده
اند) تأثیر متقابل می گذارد و به آنها قوام می بخشد.
·
اخلاق با
جامعه بشری پا به عرصه وجود می نهد و همراه با جامعه تغییر و توسعه می یابد.
·
در ورای
جامعه، اخلاقی وجود ندارد.
·
به عبارت
دیگر، اخلاق ماورای اجتماعی وجود ندارد.
·
مراجعه کنید به اتیک، اخلاق (مورال) در تارنمای دایرة
المعارف روشنگری
8
بیم نداشتن از مرگ و نیستی و ستایش فقر و
تلقین مقاومت روحی در مقابل مصائب ونشاط منطقی و خوش بینی به آینده.
·
همه این خصایل اخلاقی و سمتگیری های ایدئولوژیکی از تضاد
عینی و رویاروئی طبقاتی عملی بورژوازی انقلابی آغازین با فئودالیسم و روحانیت نشئت
می گیرند:
·
بورژوازی (اهل طریقت و عرفان به مثابه نطفه های عینی
بورژوازی انقلابی) طبقه اجتماعی بالنده و دورنمامند در جامعه فئودالی بوده و به
همین دلیل منادی و مبلغ مقاومت و اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی و تاریخی) بوده است.
9
·
بورژوازی اما پس از تحکیم حاکمیت خویش و پس از تشدید
تضادهای درونی جامعه سرمایه داری، در رویاروئی با پرولتاریا همه این خصایل اخلاقی
و سمتگیری های ایدئولوژیکی را زنده بگور می سازد و به احیا و ترویج و تبلیغ خصایل اخلاقی
و سمتگیری های ایدئولوژیکی فئودالی سابق و حتی بدتر از آن روی می آورد:
الف
·
آنگاه، جای اوپتیمیسم (خوش بینی فلسفی) را پسیمیسم (بدبینی
فلسفی) می گیرد.
ب
·
جای دورنمامندی و امید انقلابی و نشاط منطقی را بی
دورنمائی، بی فردائی، نومیدی، نیهلیسم و اندوه می گیرد.
ت
·
جای باور به پیشرفت و ترقی اجتماعی را باور به برگشت به
بنیادها و قهقرای بربریت، میلیتاریسم، جنگ، کشتار و ترور می گیرد.
پ
·
جای باور سوزان به انقلاب را باور به ارتجاع و رکود و
عقبگرد می گیرد.
ث
·
جاوی باور به راسیونالیسم (خردگرائی) را ایراسیونالیسم (خردستیزی)
می گیرد.
ج
·
جای اخلاقمندی را سکسیسم، لابالیگری، عیاشی تا حد مرگ، دم
غنیمت دانی و غیره می گیرد.
ح
·
جای هومانیسم و همبستکی ملی و بین المللی را راسیسم (نژادپرستی)،
بیگانه ستیزی، اگوئیسم، ایندیویدوئالیسم، فوندامنتالیسم و فاشیسم می گیرد.
·
و الی آخر.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر